ارتباط زنان ايراني و افغان
اين مساله ديپلماسي غلط وزارت امور خارجه است كه توجهي به زمينههاي برقراري اين ارتباط ندارد. ما ميدانيم كه در افغانستان و عراق نمايندگان زن كه وارد مجلس ميشوند بيشتر از ايران هستند. نمايندگان زن ما در مجلس خيلي كمتر است. نسبت به كشوري مثل افغانستان، ايران در زمينه جنبش زنان در منطقه پيشتاز بوده است ولي حالا عقبگرد كرده است، اين سياست خارجي ايران است كه اين زمينهها را فراهم نميكند. در توصيف اين وضعيت بايد بگويم من يك فعال زنان در ايران هستم وقتي هيچ خبري از طرف وزارت امورخارجه به من داده نميشود مثل اينكه چه امكاناتي در آنجا هست و چه دانشگاههايي وجود دارد و وقتي از من خواسته نميشود با آنها تعامل داشته باشم به معني اين است كه وزارت امور خارجه يا بخش زنان آن در اين مساله ضعيف عمل ميكند كه باعث ميشود زنان ايران و افغانستان يا بقيه كشورهاي همسايه از دستاوردهاي يكديگر بيخبر بمانند و اين موضوع جلوي تبادل فرهنگي، علمي، هنري و غيره را ميگيرد. دومين مساله اين است كه در ايران نهادهاي مدني هرجا شروع به فعاليت كردند جلوي آنها گرفته شد، گفته ميشود كه دولت اقدامي نميكند و راه ديگري كه براي ارتباط ميان فرهنگها وجود دارد نهادهاي مدني هستند كه متاسفانه به دليل عدم فضاي آزاد اين نهادها نيز نميتوانند فعاليتي داشته باشند و تعامل بين آنها و نهادهاي مدني كشورهاي همسايه وجود ندارد. ضعف اين نهادها به دليل عدم فضاي باز و ميدان آزاد براي فعاليت است كه دليل آن سياستهاي حاكميت و دولت ايران است، در كشورهاي ديگر اين نهادها چشمي براي كنترل دولت است ولي در ايران اين قضيه برعكس است و اين حكومت است كه نهادهاي مدني را كنترل ميكند. معاونت زنان و خانواده يكي از نهادهايي است كه ميتواند به تعامل زنان ايراني و زنان همسايه كمك كند ولي من فكر ميكنم باز نهادهاي ديگري آنها را كنترل ميكند و تصميمگيرنده جاي ديگري است. نكته ديگري كه وجود دارد ديد مردم ايران نسبت به مردم افغانستان است، اين ديد استعماري بوده و از طرف كشورهاي استعمارگر مثل امريكا و انگليس توليد شده كه خواهان روابط كشور ما و كشورهاي همسايه نيستند. چرا اتحاديه اروپا به وجود ميآيد؟ چرا مثلا اتحاديه زنان مسلمان خاورميانه به وجود نميآيد؟ پس يعني كساني هستند كه اين شكاف را بين اين دو فرهنگ ايجاد ميكنند. ادوارد سعيد در كتابي تحت عنوان شرقگرايي معتقد است كه غرب همواره مردم خاورميانه را تحت عنوان ديگري نام ميبرد يعني هيچوقت غرب ما را با خودش يكي نميداند و اين ديد استعماري وجود دارد. چرا مفهوم شرق به وجود ميآيد؟ چون غرب خودش را برتر ميداند. هميشه يك مرز و تمايز در همه تعاملات غرب و شرق وجود دارد. ادوارد سعيد در رابطه با زنان ميگويد كه يك خواهر غربي چطور ميتواند براي خواهر شرقي نسخه بپيچد زماني كه اين ديد وجود دارد. منظور از نسخه پيچيدن همان جنبشهاي فمينيستي است. اينها نسخههاي نظام سرمايهداري است و اين مساله باعث گرايش زنان فعال خاورميانه به غرب ميشود ولي چرا اين گرايش به سمت هم نيست؟ به اين خاطر كه نظام سرمايهداري اين اجازه را نداده است كه وحدت ميان مردم باشد اگر اين روند پيش برود و اين نوع فعاليت ادامه پيدا كند و مردم گويي جزيرههاي جدا از هم فعاليت كنند تمام منافع و پيامدهاي علمي ما نصيب غرب خواهد شد، بنابراين دانشگاههاي غربي هر روز پربارتر شده و دانشگاههاي ما فقيرتر ميشود.