ادامه از صفحه اول
حركات ايذايي تلآويو
از آنجايي كه امريكا سرزمين لابيهاست و پول در آن نقش كليدي دارد، پولهاي سرازير شده از رياض و ابوظبي به واشنگتن در سالهاي اخير باعث شده منطق تجاري در سياست خاورميانهاي ترامپ جايگزين منطق امنيت ملي شود. منطقي كه باعث خروج ترامپ از برجام و طرح معامله قر ن و انتقال سفارت امريكا از تلآويو به بيتالمقدس شد. به تعبير برخيها امروز در كاخ سفيد سياست خاورميانهاي امريكا به مزايده گذاشته شده است؛ پول بيشتر جلب رضايت بيشتر ترامپ. در چنين منطقي جنگ هم قيمتي دارد هر چند ترامپ به اين دليل كه خود را نابغه ميداند قويا معتقد است كه راههاي به مراتب بهتر و كمهزينهتري از جنگ در برابر ايران وجود دارد! به نظر ميرسد تاكنون اين باور شخصي ترامپ در كنار وعدههاي انتخاباتي او مبني بر هدر ندادن پول امريكاييها در جنگهاي خارج از اين كشور عمدهترين مانع در برابر تلاش سه بازيگر فوق در متقاعد كردن ترامپ به شروع يك درگيري وسيع با ايران بوده است.
در چارچوب فوق ميتوان گفت تلاشهاي اخير اسراييل در ايجاد تنش با ايران چه در سوريه و چه در موضوع هستهاي شايد ناشي از شكلگيري اين باور در تلآويو باشد كه چون ترامپ وارد جنگ با ايران نخواهد شد پس بهتر است او را متقاعد كرد با اقدامات خرابكارانه و تهاجمي عليه ايران همراه كرد به اين اميد كه كاسه صبر ايران لبريز شده و خود ايران آغازكننده درگيري باشد و ترامپ ناگزير از ورود در آن شود. هر چه شانس پيروزي بايدن در برابر ترامپ بيشتر شود اسراييل و عربستان بيشتر از گذشته درصدد ايجاد تنش با ايران خواهند بود. اما نكته اينجاست كه هر چه به روز رايگيري در انتخابات رياستجمهوري امريكا در 13 آبان 99 نزديكتر شويم بهرهبرداري از موضوع جنگ و آغاز جنگ از سوي كمپين ترامپ دشوار و دشوارتر خواهد شد. با محاسبات كمپيني آنچه ترامپ تا روز رايگيري نياز دارد برخورد قاطع با ايران و تداوم سياست فشار حداكثري ولو در شكل خرابكاري و سابوتاژ است. چنين سياستي به نفع كاخ سفيد و البته تلآويو و رياض است. از نظر ترامپ پايبندي به سياست فشار حداكثري است و از نظر تلآويو سياستي است كه احتمال درگيري نظامي ايران و امريكا را در منطقه افزايش ميدهد و مانع از آن ميشود كه امريكا حتي در صورت شكست ترامپ از منطقه خارج شده و باعث تضعيف متحدان سنتي خود و در راس آنها اسراييل و عربستان شود. پس منافع استراتژيك اسراييل و رياض و ابوظبي در آن است كه سياست عقبنشيني امريكا از منطقه كه در سال 2012 به صورت رسمي در دستور كار قرار گرفت متوقف شود و درگيري امريكا با ايران يكي از موثرترين ابزارها براي منصرف كردن واشنگتن از اجراي چنين سياستي است. در اين صورت هزينه برقراري امنيت در خاورميانه بر دوش واشنگتن و نه رياض يا ابوظبي خواهد بود. ضمن اينكه در سايه حضور امريكا در منطقه اين سه بازيگر ميتوانند آسوده خاطر باشند كه واشنگتن در برابر افزايش قدرت ايران در منطقه و تلاش آن براي ايجاد يك نظم منطقهاي جديد حول محور مقاومت خواهد ايستاد و اين سه فرصت خواهند داشت تا نفوذ منطقهاي خود را افزايش دهند. ايران هم پي برده است كه واشنگتن عزم خود را براي خروج از منطقه جزم كرده و نبايد در اين مسير مانعتراشي كند. اين همان سياست صبر استراتژيكي است كه تهران فعلا و احتمالا تا نوامبر در پيش گرفته است. نظرسنجيهاي جديد در داخل امريكا و پيشتازي مستمر بايدن از ترامپ در كنار تداوم اعتراضات نژادي و بحران بيسابقه كرونا دليلي قانعكننده براي تهران در تداوم چنين سياستي است، ضمن اينكه رسانهها خبر ميدهند كه دوستان منطقهاي و بينالمللي ايران از تهران خواستهاند خويشتنداري نشان دهد. صحت و سقم اين خبرها معلوم نيست اما آنچه در عمل شاهد آن هستيم ادامه سياست خويشتنداري از سوي تهران در برابر تحركات امريكا در منطقه در آستانه انتخابات است. اما پرسش اين است كه آستانه تحمل ايران كجاست؟ در بازي استراتژيك بازدارندگي اگر نوع بازي و آستانه تحمل يكي از طرفين معلوم ميشود او برتري استراتژيك خود را از دست ميدهد، از اين رو ايران تاكنون آستانه تحمل خود را در برابر اين حركات ايذايي معلوم نكرده است.
ميراث فرهنگي پايمالشدني نيست
نكته ديگر اينكه ارزشهاي تاريخي و فرهنگي اصفهان مختص به اصفهانيها نيست. ميراث جهاني اصفهان نه تنها به مردم اصفهان و ايران، بلكه به تمام جهان تعلق دارد. ما امانتدار ارزشهاي جهاني اين ميراث هستيم، پذيرفتهايم و تعهد دادهايم كه به نمايندگي از مردم ايران و جهان از اين ميراث گرانقدر پاسداري كنيم. ردپاي اهميت اين موضوع را ميتوانيم در ماجراي تخلفات برج جهاننماي اصفهان و سرانجام آن ببينيم. در آن پرونده هم ميراث تنها مانده بود و تخلفاتي محرز بود، با اين حال فشارهاي جهاني موجب شدند كه سوداگران آن عمارت نقض حريم نكنند و ارتفاع سازه خود را مطابق با قانون كاهش دهند. فعالان حوزه ميراث فرهنگي، صبر و حوصله فراواني دارند، اگر امروز نتوانستند، فردا و پسفردا هم تلاش ميكنند كه به مقصود خود، حفاظت ميراث فرهنگي و نگاهداشت آنها براي آيندگان، برسند، زيرا خود مفهوم و ارزشهاي ميراث فرهنگي و تاريخي ما تحت تاثير منافع كوتاهمدت و سودجويي افراد قرار نميگيرد. آن روزها كه جهاننما بالا ميرفت، سازمان ميراث فرهنگي در مقابل مديران شهري تنها مانده بود و نميتوانست چارهاي بجويد، اما با صبوري و مداومت و در نهايت بيكسي، توانست از مجاري قانوني خود استفاده كند. اين تجربهها به ما نشان ميدهد كه ارزشهاي ميراث فرهنگي كشور ما اسير سوداگري نميشوند، حمام خسروآقا، اثر بسيار ارزشمند صفوي روزي در همين اصفهان با دخالت مديريت شهري از بين رفت، آن مديران هنوز زنده هستند و ميشنوند كه حتي بعد از نابودي اين حمام نيز صحبت از احيا و بازسازي طبق نقشهها ميشود. به همين دليل است كه تاكيد دارم ميراث فرهنگي و تاريخي كشور ما پايمالشدني و فراموش شدني نيست؛ اگر دورانديشي داشته باشيم و با بصيرت نگاه كنيم، به راحتي ميتوانيم حافظ اين داشتههاي گرانقدر شويم و با تخلفات، ميراثمان را به بهاي ناچيز نفروشيم.