زمان آن است كه دست عربستان را رها كنيم
جرمي شاپيرو و ريچارد سوكولوسكي/ اين تصوير جورج دبيلو بوش، رييسجمهور ايالات متحده در سال 2005 است كه به شكلي سمبليك و نمادين، دست ملك عبدالله پادشاه سابق عربستان را در مزرعهاي در تگزاس در دست گرفته است. بيش از 40 سال است كه ايالات متحده از ميان بحرانهاي خاورميانه دست در دست با عربستان سعودي گذشته است و حالا باراك اوباما، رييسجمهوري ايالات متحده براي شروع فاز جديدي از روابط با عربستان سعودي و شوراي خليج فارس (GCC) نشست ديگري در كمپ ديويد تنظيم كرده است. اما، براي نخستين بار به نظر ميرسد آنها كمتر دست خواهند داد و بحث سختتري در پيش خواهد بود. ايالات متحده امريكا در اين نشست ميخواهد نگرانيهاي شوراي همكاري خليج فارس در مورد ايران را بشنود، اما به احتمال زياد توضيح رك و پوست كنده به پادشاهيهاي عرب وجود نخواهد داشت كه ميخواهند پيمان دفاعي امنيتي جديدي با امريكا براي اطمينان خاطر داشته باشند. اگر چه شايد رييسجمهور در اجلاس اين پيام را ميدهد كه روابط امريكا و شوراي همكاري خليج فارس پتانسيل زيادي براي سازندهترشدن دارد. سعوديها به وضوح در مورد اين رويكرد عصباني هستند. روز يكشنبه، آنها اعلام كردند كه ملك سلمان، پادشاه جديد عربستان سعودي كه در ماه ژانويه به قدرت رسيد، در رياض باقي ميماند و وليعهد خود را به كمپ ديويد اعزام ميكند. در پايان روشن شد تنها دو رهبر از شوراي همكاري خليج فارس يعني از كويت و قطر، در اين نشست حضور خواهند داشت. رييسجمهور اوباما به شكل ضمني اعلام كرده است كه هدف از اين نشست كاهش نگراني اين كشورها در مورد معامله هستهاي با ايران است. اما چنانچه تصميم رهبران شوراي همكاري خليج فارس نشان داد آنها توجهي به اين پيام نداشتند و چندان گزينهاي روي ميز براي اطمينان دادن به آنها وجود نخواهد داشت و اين خوب است. اين امر ميتواند به سه دليل ما را درباره اشتباه بودن برگزاري اين نشست مطمئن كند. اول اينكه، عربستان سعودي و شركايش در شوراي همكاري خليج فارس، متحدان رسمي ايالات متحده نيستند وعلاوه بر اين، آنها اغلب به عنوان دوستان عمل نميكنند. ايالات متحده در چند قوميتگرايي دموكراسي فرامذهبي متعهد به حقوق بشر جهاني است. در عربستان سعودي اما سلطنت استبدادي متعهد به حفظ يك جامعه مبتني بر سركوب خشن سياسي، عدم تحمل مذهبي و تفسير بنيادگرايانه از اسلام در تضاد با حقوق بشر به رسميت شناخته شده است. برخي كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در واقع اغلب منبع هر دو بعد حمايت ايدئولوژيكي و مالي تروريسم در سراسر جهان هستند. منافع ايالات متحده و شوراي همكاري خليج فارس بهطور فزاينده بر سر مسائلي مانند ايران و سوريه متفاوت است. دوم اينكه تعهد امريكا به امنيت عربستان و شوراي همكاري خليج فارس نبايد مطلق باشد. با وجود آنكه از اواسط دهه 1970 ايالات متحده و متحدان عرب آن در شوراي خليج فارس در انواع مسائل امنيتي متحد بودند. اين معامله براساس آن بود كه «ايالات متحده از شما در مقابل تهديدات خارجي محافظت ميكند و در مقابل شما از اهداف و منافع امريكا در منطقه حمايت كرده و به ايجاد ثبات بازار انرژي در جهان كمك ميكنيد.» اما در طول زمان، اين معامله به كشورهاي عربي اجازه داد در مسووليتهاي امنيتي منطقهاي خود را بر دوش ايالات متحده قرار داده و پس از آن به دنبال هر اشتباهي امريكا را سرزنش كنند. صرف نظر از لفاظي هر دو طرف، كشورهاي عربي بيشترين سود را از اين معامله بردند و آنها اكنون بيش از هر زماني به ايالات متحده امريكا نياز دارند. اين امر به ويژه درست در شرايطي است كه بازار جهاني انرژي متنوع و در معرض نوسان قيمت است و كشورهاي حاشيه خليج فارس به تضمين امنيت خود از سوي ايالات متحده وابستهاند و تغييرات در بازارهاي انرژي اهرم واشنگتن را افزايش داده است. مقامات امريكايي اغلب ميدانند كه آنها نيازمند تغيير سياست ايالات متحده در قبال شركاي خليج فارس هستند. به قول بيل كلينتون، رييسجمهور اسبق، در هر حال حاضر ما با خودمان ماندهايم و آنها در اين رابطه ابر قدرت شدهاند. سوم اينكه، اطمينان بيپايان واشنگتن در طول سالها يك وابستگيهاي ناسالم در ايالات متحده ايجاد كرده است و در مقابل كشورهاي خليج فارس به مستقلتر و تواناتر شدن در برابر تهاجم خارجي تشويق شدهاند. اينجا نفرت طبيعي وجود دارد. ضعف جمعي كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس در امنيت منطقه نواقصي ايجاد كرده است. همانطور كه اوباما اشاره كرده است، بزرگترين تهديد براي كشورهاي عربي قبل از آنكه از ناحيه ايران باشد، از نارضايتي در داخل اين كشورها است. ايالات متحده به آنها دربرابر حملات خارجي تضمين داده است اما آنها در داخل مشكلاتي چون يك جمعيت جوان با نارضايتي رو به رشد، سطح بالاي بيكاري مزمن و سوابق ضعيف حقوق بشر روبهرو هستند. در عوض، ايالات متحده بايد آنها را به تصويب اصلاحات داخلي هدايت كند.
فارين پاليسي