غفلت بر سرجان!
جعفر گلابي
با اينكه از هر زاويه به اولويت جان انسانها نگاه كنيم آن را يكي از بنياديترين ارزشهاي ديني، بشري، اخلاقي، فكري و عقلايي خواهيم يافت ولي ناچار بايد اعتراف كنيم كه در كشور در مجموع عملكرد ما با اصول و آرمانها و روح و محتواي قانونها و حتي شعارها در اين مورد مطابقت ندارد. كجا و چگونه ما خودمان را با اين معناي متعالي وفق دادهايم كه قتل يك نفر مثل قتل يك ملت و احياي يكي مثل احياي ملتي باشد؟ معدل نمره جامعه، حكومت و دولت در دقت و وسواس در حفظ جان انسانها چند است كه جادههايمان سالانه هزاران قرباني ميستانند، سيل و زلزله و حادثههاي گوناگون از سقوط هواپيما تا درگيريهاي خياباني تا قتلها و جنايتها و بيماريها جان ستانند و تلاشي همهجانبه و اساسي و فوقالعاده و متمركز و پيوسته صورت نميگيرد تا در روندي قابلقبول آمارها كاهش پيدا كنند. در سالهاي اخير انواع حوادث و رويدادهاي پرتلفات كه بعضا براي جامعه تكاندهنده بود اتفاق افتاد ولي ديده نشد كه برنامهاي دقيق و بنيادين براي ارتقاي سطح ايمني در همه زمينهها تدوين و به صورت قانوني جامع و درازمدت در دستور كار قرار گيرد و به صورتي مداوم در همه حوزهها پاسداري از جان و سلامت مردمان را به فرهنگي عمومي و نهادينه شده تبديل كند. متاسفانه در اين امر بديهي آنچنان دچار ضعف و نقصان هستيم كه حتي خود افراد در حفظ جان و سلامت خويش و مقدمات و لوازم آن كوتاهيهاي حيرتآور ميكنند و بالاترين وديعه طبيعت و هستي را گاهي چنان سهل و آسان از دست ميدهند كه واقعا مستوجب سرزنشند. طبق آمار سالانه در جادههاي كشور حدود 16 هزار نفر قرباني و 300 هزار نفر مجروح و معلول ميشوند اما اگر متوليان كاري نميكنند و جادهها ايمن نميشوند و خودروها از حداقل حفاظت برخوردارند خود مردم هم به ارادهاي جمعي نميرسند و احتياطهاي لازم و موثر را به كار نميگيرند.
كارشناسي ميگفت اگر مردم فقط 10 كيلومتر از سرعت خود در جادهها بكاهند تعداد تصادفات به شكل قابل ملاحظهاي كاهش پيدا ميكند و حجم عظيمي از خسارتهاي انساني و مالي و هزاران غم و افسوس و گرفتاريهاي گزنده ناشي از حوادث جادهاي كم خواهد شد. اين تنها يك نمونه آشكار و ملموس از بياعتنايي عجيب نسبت به ارزش جان است كه در جامعه ما تداوم رايج دارد. در بعدي ديگر وقتي بسياري از مالكان و سازندگان به مهندسين ناظر پول ميدهند كه بر تخلفات ساختماني چشم ببندند و خانهها در مقابل سيل و زلزله و آتشسوزي بيدفاع ميمانند بايد حديث مفصل بخوانيم از اين مجمل. با چنين مقدمه و نقصاني تا به اين حد عميق وقتي كرونا آمد بايد بيش از ديگران ميترسيديم و ميدانستيم كه بعيد است به سادگي توان غلبه بر آن را داشته باشيم و مقابله لازم كه پردامنه و پرنكته و طولاني و خستهكننده و فراگير به سادگي تمهيد نخواهد شد و پشتوانه فرهنگي ميخواهد كه از پيش و طي ساليان طولاني روي آن كار شده باشد. همين حالا در ميان مردم عادي كه جاي خود دارد در ميان نخبگان و تحصيلكردگان هم براي استفاده از ماسك، براي رعايت فاصلههاي ايمني مشكل جدي وجود دارد و گاهي بهانههاي عوامانه ميآورند تا ميزان خطر براي ديگران هم بالا رود! در واقع فعلا ما از دوسو ممكن است در مقابل كرونا كم بياوريم از يكسو عدم حساسيت لازم از سوي مردم و از سوي ديگر ضعف مسوولان كه گويا توان، اراده، انسجام و شايد انگيزه بالايي براي سرعت و جسارت و قاطعيت در تصميمگيريها ندارند و فقط براي اجباري كردن استفاده از ماسك هم چهار ماه زمان لازم بود! ميتوان مدعي شد كه اگر ارزش جان انسانها اولويتي اصلي و اساسي و كانوني داشته باشد در بسياري از زمينهها رفتارها و تصميمهاي خرد و كلان به گونهاي ديگر بودند. گويا هنوز ما به اين درك عمومي نرسيدهايم كه اگر زندگي همه افراد جامعه در صدر اولويتها بنشيند و خط قرمز همه اركان حكومت و جامعه باشد ديگر ارزشهاي انساني هم حفظ ميشوند و باب رفاهها و آرامشها و حتي معنويتها و ثوابها و خوبيها و امنيتها هم بيش از هر زمان ديگري باز ميشود و اگر در اين موضوع بنيادي اتفاق لازم و اقناع همهگير و اهتمام بيچون و چرا وجود نداشته باشد رسيدن به بسياري از مطلوبها امكانپذير نخواهد بود. وقتي جان كسي ارزش لازم را نداشته باشد آبرويش هم ارزان ميشود و اگر گرسنه ماند اهميت نخواهد داشت و چون سرپناه نداشته باشد كسي رنج نخواهد برد و كسي دست كمك دراز نخواهد كرد. سرچشمه بسياري از مشكلات موجود را بايد در همين مقوله حياتي جستوجو كرد.