ادامه از صفحه اول
غفلت بر سرجان!
كارشناسي ميگفت اگر مردم فقط 10 كيلومتر از سرعت خود در جادهها بكاهند تعداد تصادفات به شكل قابل ملاحظهاي كاهش پيدا ميكند و حجم عظيمي از خسارتهاي انساني و مالي و هزاران غم و افسوس و گرفتاريهاي گزنده ناشي از حوادث جادهاي كم خواهد شد. اين تنها يك نمونه آشكار و ملموس از بياعتنايي عجيب نسبت به ارزش جان است كه در جامعه ما تداوم رايج دارد. در بعدي ديگر وقتي بسياري از مالكان و سازندگان به مهندسين ناظر پول ميدهند كه بر تخلفات ساختماني چشم ببندند و خانهها در مقابل سيل و زلزله و آتشسوزي بيدفاع ميمانند بايد حديث مفصل بخوانيم از اين مجمل. با چنين مقدمه و نقصاني تا به اين حد عميق وقتي كرونا آمد بايد بيش از ديگران ميترسيديم و ميدانستيم كه بعيد است به سادگي توان غلبه بر آن را داشته باشيم و مقابله لازم كه پردامنه و پرنكته و طولاني و خستهكننده و فراگير به سادگي تمهيد نخواهد شد و پشتوانه فرهنگي ميخواهد كه از پيش و طي ساليان طولاني روي آن كار شده باشد. همين حالا در ميان مردم عادي كه جاي خود دارد در ميان نخبگان و تحصيلكردگان هم براي استفاده از ماسك، براي رعايت فاصلههاي ايمني مشكل جدي وجود دارد و گاهي بهانههاي عوامانه ميآورند تا ميزان خطر براي ديگران هم بالا رود! در واقع فعلا ما از دوسو ممكن است در مقابل كرونا كم بياوريم از يكسو عدم حساسيت لازم از سوي مردم و از سوي ديگر ضعف مسوولان كه گويا توان، اراده، انسجام و شايد انگيزه بالايي براي سرعت و جسارت و قاطعيت در تصميمگيريها ندارند و فقط براي اجباري كردن استفاده از ماسك هم چهار ماه زمان لازم بود! ميتوان مدعي شد كه اگر ارزش جان انسانها اولويتي اصلي و اساسي و كانوني داشته باشد در بسياري از زمينهها رفتارها و تصميمهاي خرد و كلان به گونهاي ديگر بودند. گويا هنوز ما به اين درك عمومي نرسيدهايم كه اگر زندگي همه افراد جامعه در صدر اولويتها بنشيند و خط قرمز همه اركان حكومت و جامعه باشد ديگر ارزشهاي انساني هم حفظ ميشوند و باب رفاهها و آرامشها و حتي معنويتها و ثوابها و خوبيها و امنيتها هم بيش از هر زمان ديگري باز ميشود و اگر در اين موضوع بنيادي اتفاق لازم و اقناع همهگير و اهتمام بيچون و چرا وجود نداشته باشد رسيدن به بسياري از مطلوبها امكانپذير نخواهد بود. وقتي جان كسي ارزش لازم را نداشته باشد آبرويش هم ارزان ميشود و اگر گرسنه ماند اهميت نخواهد داشت و چون سرپناه نداشته باشد كسي رنج نخواهد برد و كسي دست كمك دراز نخواهد كرد. سرچشمه بسياري از مشكلات موجود را بايد در همين مقوله حياتي جستوجو كرد.
مدرسهمحوري در دوره كرونا
اما چه ميشود كرد؟ در سندهاي بالادستي مانند سند تحول بنيادين و سند برنامه درسي، بر مدرسهمحوري بسيار تاكيد شده است. امروزه در بسياري از كشورهاي پيشرو در آموزش، دولت تنها سياستگذار در سطح كلان است و پس از آن، نهادي نظارتي در اجراي آن سياستها به شمار ميآيد. برنامهريزيهاي خردتر در منطقه و جزييتر آن در مدرسهها انجام و پيگيري ميشوند. اين تقسيم كار در سطح سياستگذاري تا اجرا جلوي هدررفت منابع و زمان را گرفته و برنامهها را به نيازهاي واقعي و ضروري مدرسه و دانشآموز نزديك و نزديكتر ميكند. خوشبختانه تجربه هفتههاي نخستِ تعطيلي مدرسه در دوران كرونا راهكارهاي عملي و سودمندي را براي آموزش ما پديدآورد؛ گرچه با ورود پيامرسان شاد و تاكيدهاي دستوري و نابجا براي استفاده از آن، اندكي اين تجربه را دچار دستاندازهايي كرد اما در آخر، تجربههاي اندوختهشده در اين زمينه، توانست سال آموزشي را بهطور نسبي به خوبي و خوشي به پايان رساند. به نظر ميرسد بيماري همهگير كوويد 19 شرايط عيني و ضروري براي مدرسهمحوري در كشور را فراهم كرده و آموزش و پرورش با دادههاي برآمده از ستاد مبارزه با كرونا ميتواند سه منطقه سفيد و زرد و قرمز را مشخص كرده و اختيار را به مدرسهها بسپارد و بدون دخالت در روشها، پايشِ عملكرد آنها را به عهده گيرد. با اين كار هم فشار كمرشكن 14 ميليون دانشآموز از گُرده ناتوان دولت و وزارتخانه برداشته ميشود و هم برنامههاي مدرسه متناسب با امكانات و تواناييها و نيازهاي دانشآموزان و آموزگاران اجرايي ميشود. در اين ميان نبايد فراموش كرد كه وظيفه اصلي وزارتخانه، فراهمكردن زيرساختهاي لازم براي آموزشهاي حضوري و مجازي و تهيه نيازمنديهاي بهداشتي- پزشكي در مدرسههاست؛ تا از اين رهگذر خانوادهها با آسودگي خيال و به دور از نگراني از اين بيماري اجازه حضور فرزندان خويش در كلاسها را بدهند.