• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4712 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۶ مرداد

پيام تبريك ندهيد؛ محصول‌مان را بگيريد

سينا قنبرپور

به نيمه‌هاي مرداد كه مي‌رسيم سيل تبريك‌ها و يادمان‌هاي روز «خبرنگار» از پيامك‌هاي تلفن همراه گرفته تا ارسال لوح يا مواردي تكنولوژيك‌تر سرازيرمي‌شود. شايد خيلي جالب نباشد كه در چنين سيلي از محبت و ابراز ارادت لب به تلخي بگشاييم و به غير از تشكر و قدرداني از اين ابراز ارادت چيز ديگري بگوييم. اما اجازه دهيد به حرمت همين امروز كه ديگران آن را به نام خبرنگاران نام نهادند ما هم غر‌هاي‌مان را سانسور نكنيم و بدون رودربايستي حرف‌ بزنيم. اگر خواستيد گوشت‌تلخ خطاب‌مان كنيد اشكالي ندارد ولي اصل حرف را لطفا بشنويد.

اگر آن سال همكارمان در مزارشريف افغانستان قرباني سياه‌انديشي طالباني‌ها نشده بود ما امروز چه مي‌كرديم؟ احتمالا يك روز عادي از مرداد را پشت سر مي‌گذاشتيم مثل بقيه روزها! حالا 22 سال از آن زمان سپري شده است. شهادت «محمود صارمي» مسوول دفتر خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران در افغانستان نقطه عطفي شد براي يكسري تغيير رفتارها. اما چه تغييري و با چه كيفيتي؟ در آن سال‌ها تعداد شماهايي كه روزنامه مي‌خريديد خيلي بيشتر بود. آيا اين روزها كه به ما خبرنگاران لطف داريد و پيامك‌هاي‌تان را روانه گوشي‌هاي‌مان مي‌كنيد حاضريد اس.ام.اس ندهيد ولي يك نسخه روزنامه بخريد؟ نه. چنين نمي‌كنيد. همين چندي قبل وقتي سردبير قبلي روزنامه اعتماد داشت در مراسم خداحافظي‌اش با تحريريه سخن مي‌گفت نكته جالبي را اشاره كرد كه حتي قوم و خويش ما هم با همه ارادتي كه به ما نشان مي‌دهند حاضر نيستند روزي يك نسخه روزنامه بخرند محض آنكه قوم و خويش‌شان كسب و كارش ادامه يابد.

پس بياييد همين امروز را هم بي‌خيال شويد و اس.ام.اس و پيام ندهيد. باور كنيد حس خوبي نيست كه در روز شهادت همكارمان به ما تبريك مي‌گوييد.

از اين منظر بگذريم به نظرتان با اتفاقات عجيب و غريبي كه روز به روز براي مطبوعات و ما اهالي‌اش مي‌افتد حس و حالي مي‌ماند كه بخواهيم روز خبرنگار را گرامي بداريم؟ اصلا بحث سانسور و محدوديت‌هاي حكومت و امثال آنها نيست. فقط يك نمونه‌اش را ببينيد.

بستن روزنامه در روز خبرنگار

اگر اهل شبكه‌هاي اجتماعي به ويژه توييتر بوده باشيد بحث‌ها و نيش و كنايه‌هايي كه در قالب توييت در توييتر نوشته شده و از ماجراهاي پيرامون روزنامه شهروند نوشته شده است خبر داريد. اگر هم خبرنداريد در جريان باشيد كه جمعيت هلال احمر كه صاحب امتياز روزنامه شهروند است با انتصاب مديرمسوول جديد براي اين روزنامه خط و نشان كشيده كه به دلايل عديده صلاح نيست روزنامه كاغذي منتشر شود. حتي سخن از آن به ميان آمده كه ظرف 30 روز بايد اين روزنامه تعطيل شود و در نهايت نيز يك وبسايت براي پوشش اخبار جمعيت هلال احمر فعال شود. بدتر از آن اين اتفاق است كه دعواي يك روزنامه را به بستر رقيبش يعني شبكه‌هاي اجتماعي كشيده‌اند و سخن از آن مي‌گويند كه روزنامه‌اي كه فلان تعداد نسخه بيشتر تيراژ ندارد و همان كار را با يك توييت مي‌شود پيش برد چرا بايد منتشر شود؟ اينجا ديگر نه خبري از فلان قاضي مشهور در بستن و توقيف مطبوعات است نه جرياني ديگر. حتي اگر فرض كنيم كه تعداد شكايت‌هاي نهادهاي قدرت از روزنامه‌اي زياد شده باشد راه آن اين نيست كه با موجودي به نام روزنامه و دست‌اندركارانش چنين كنيم. از سوي ديگر به نظر خيلي بدسليقگي مي‌آيد كه مديران براي كاهش هزينه‌هاي خود يا بابت هر ايده‌اي كه در سر دارند درست در روزهايي مقارن با روز خبرنگار در تقويم رسمي كشور چنين ايده‌اي را اجرا كنند.

مرهمت فرموده ما را مس كنيد

مدت‌هاست كه مي‌دانيم مردم ترجيح مي‌دهند آن پيام‌هاي كوتاه چندخطي را بخوانند ولي تا پاي دكه نروند و روزنامه نخرند و آن را نخوانند. همه ما خبرنگاران اين تجربه را داريم كه حتي پدر و مادر يا خواهر و برادران‌مان هم ما را به همان پيام‌هاي كوتاه ارسال شده به گوشي هوشمندشان ارجاع مي‌دهند. همين چندي قبل تجربه‌اي دست داد كه دست‌كم براي خودم قابل تامل بود. بحث‌هايي پيرامون روابط ايران و چين در شبكه‌هاي اجتماعي پيش آمده بود و داغ‌ترين پيام‌ها با كليدواژه‌هايي چون «تركمنچاي» و مستعمره چين يا نظاير آن در حال دست به دست شدن بود. يكي از نزديكانم در اين باره نظرم را جويا شد. با اينكه بستر و تجربه اصلي‌ام حوزه اجتماعي است اما اطلاعاتي را كه از همكارانم دريافت كرده بودم و از صحت و سقمش مطمئن شده بودم را به او گفتم و بعد هم تحليلي از خودم به او دادم. به ظاهر از داده‌هاي من راضي بود. پس از اين با همكاري گروه ديپلماسي روزنامه اعتماد پرونده‌اي درباره آنچه درباره ايران و چين مي‌گفتند تهيه كرديم كه مشخصا ما در حوزه اجتماعي به بررسي عملكرد رسانه‌اي و همين‌طور نقش فيك‌نيوزها پرداختيم كه چگونه با سوار شدن بر مفهوم يك خاطره غم‌انگيز يعني ماجراي تركمنچاي بدون آنكه داده مشخصي از آنچه بين ايران و چين داده باشند افكار عمومي را تحريك كردند. چندين روز از انتشار اين مجموعه مطلب گذشته بود و اتفاقا از آن نسخه روزنامه كه مجموعه مطالب مربوط به چين در آن منتشر شده بود برايش برده بودم ولي نخوانده بودش. سر حرف را باز كرد و پرسيد «واقعا درسته كه جزيره كيش را اجاره داده بودند به چيني‌ها؟». من هم هاج و واج ماندم كه چه جوابي بايد بدهم. گفتم من كه عرض كرده بودم چنين اتفاقي نيفتاده است و حتي نشانه‌هايي از ورود و تملك يا حضور چيني‌ها در كيش نيست كه چنين فرضيه‌اي ساخته شود. شما چطور باز هم اين پرسش را مي‌كنيد؟

ماجرا اينجاست كه گويا كسي نمي‌خواهد آنچه ما به عنوان خبرنگار توليد مي‌كنيم را بخواند. باشد. فرض كنيم آنها معتقدند كه ما نمي‌توانيم يا نمي‌خواهيم حقيقت را بنويسيم. اما دست‌كم وقتي حضوري از خودمان مي‌پرسيد كه چه شده است كه ديگر نمي‌خواهيم دروغ تحويل‌تان بدهيم!مدتي است كه در آسيب‌شناسي كار خودمان با تكيه بر عبارت «روزنامه زنده است» از بسياري از اهل اين حرفه نظرخواهي كرديم و بحث‌ها مطرح كرديم تا ببينيم كجاي كار را اشتباه رفته‌ايم و با شرايط و امكانات موجود چگونه مي‌توانيم كارمان را اصلاح كنيم. يكي از مساله‌هايي كه با آن مواجه بوديم سهل‌الوصول بودن آنچه در درون گوشي‌هاي هوشمند از طريق شبكه‌هاي اجتماعي در دسترس است، بود. به واقع مردم با خود فرض كرده‌اند چرا روزي 3هزار يا 4هزار تومان بدهند. از طريق گوشي‌هاي هوشمندشان همه اطلاعات را دريافت مي‌كنند. اما اين همه ماجرا نيست.

همين دو هفته قبل در پيگيري ماجرايي كه پيرامون يك مجسمه شهري رخ داده بود گزارشي در روزنامه اعتماد تدارك ديديدم. «شهري كه تاب ما ندارد» در روزنامه اعتماد منتشر شد و وقتي آنچه ما تدارك ديده بوديم در توييتر روزنامه اعتماد منتشر شد غوغايي به پا كرد. درواقع اصل ماجرا را خبرنگار اعتماد در روزنامه اعتماد توليد كرده بود. همه ملاك‌هاي روزنامه‌نگاري از جمله صحت‌سنجي و ارزيابي‌هاي مختلف را در مورد ماجرا لحاظ و بعد آن مطلب را منتشر كرده بود. بعد توييتر روزنامه آن را در فضايي متفاوت بازنشر كرده بود و همه كاربران آن را ملاك بسياري از قضاوت‌هاي خود قرار داده بودند. آدرس اشتباه ندهيم. ما هم جاهايي اشتباه كرده‌ايم. ولي شاخص‌هاي توليد يك محتواي درست و صحيح را ما آموخته‌ايم و مي‌توانيم به شما اين اطمينان را بدهيم كه محصول با كيفيتي تحويل‌تان مي‌دهيم كه حداقل مي‌دانيد منبعش كيست و كجاست ولي آنچه در گوشي‌هاي‌تان به دست‌تان مي‌رسد چه؟ منبع دارد؟ كيفيتش تضمين شده است. آيا مطمئنيد كه هيچ نقشه و غرض‌ورزي پشت آن نيست. هرچقدر هم رفتار حكومت و نهادهاي قدرت باعث شده باشد كه به آنچه ما خبرنگاران توليد مي‌كنيم اطمينان نداشته باشيد و پيش خود بگوييد اگر دروغ نگويند لااقل همه واقعيت را نمي‌گويند اما يك مساله را مدنظر داشته باشيد. آنچه ما خبرنگاران را در قامت خبرنگار درآورده روش‌ها و ترفندها در كنار تجربه‌هايي است كه مي‌توانيم خبر واقعي را از خبر غيرواقعي تشخيص دهيم و اصالت يك رويداد خبري را با واقعيت آن تطبيق دهيم.

همه اين موارد را مرور كرديم كه يك موضوع را تاكيد كنيم. هيچ پيام تبريكي قشنگ‌تر از آن نيست كه شما محصول ما را بجوييد و در يك كلام روزنامه بخريد. اين كارتان باعث مي‌شود ما هم از روزمرّگي‌ها و صرف بقا كاركردن‌ها فاصله بگيريم و وقتي شما محصول‌مان را بگيريد و نقدمان كنيد يا مطالبات‌تان را با ما مطرح كنيد تلاش‌مان را بيشتر و بيشتر كنيم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون