چون پرده برافتد...
پرويز نوري
تا آن زمان كه فيلم «زندهباد» را به جشنواره فيلم كارلووي واري (چك) نفرستاده بود آنقدرها با او آشنايي نداشتم. سال 1358 بود و آغاز سالي پرشور و هياهو و پيچيده كه همهچيز به نظر غريب و غيرمنتظره ميرسيد. من فيلم «طلوع انفجار» را آماده ميكردم كه به جشنواره كارلووي واري برسانم اما با تاسف به تاريخ معين در آن سال نرسيد و شنيدم كه «زندهباد» خسرو سينايي را جايگزين كردهاند. همين مساله موجب ديدار ما با يكديگر شد. از دوران قديم دربارهاش خوانده بودم. آنموقع كه در وزارت فرهنگ و هنر شاغل بودم. ميدانستم كه فيلمهاي مستند قابلتوجهي ساخته است. بعضيهايش مثل «آن سوي هياهو» (1343) و «مرثيه گمشده» (1349) -كه گويا براي اين مستند درباره زندگي مهاجران لهستاني زمان جنگ در ايران- توانسته بود، نشان «هنرمند افتخارآميز» را از وزارت فرهنگ جمهوري لهستان و نشان ويژه «صليب شواليه جمهوري لهستان» را از جانب رييسجمهور لهستان، دريافت كند. سينايي همچنين فيلمهاي كوتاه جالبي هم در كارنامهاش داشت مانند «ماهيگيري» (1345) و «پسر، پدر و مادر» (1349) و «فرار» (1353). در سال 1362 فيلم «هيولاي درون» را ساخت كه در حقيقت به نوعي اثري ذهني و رواني بود كه اين فيلم جايزه بهترين كارگرداني را در جشنواره دوم فيلم فجر نصيب او كرد. سينايي سپس در دهه 1360 دو فيلم ديگر ساخت، «يار در خانه» (1366) و «در كوچههاي عشق» (1369) و در دورهاي كه پي بردم گذشته از كار نويسندگي و كارگرداني در رشته موسيقي هم بسيار متبحر است. در سال 1376 فيلمي به اسم «كوچه پاييز» به وجود آورد كه همچنان نشانههاي اديبانه و شاعرانهاش را در خود داشت و تا اينكه دو سال بعد -در سال 1378- موفق شد بهترين و معروفترين اثرش را خلق كند، «عروس آتش» كه هم در ايران و هم در ممالك ديگر جهان با تحسين مواجه شد.
سينايي سناريو را همراه با حميد فرخنژاد نوشته بود و روايت فيلم برمبناي قوانين عشيريهاي جنوب به ازدواج اجباري دختري خوزستاني با پسرعموي خود -كه جواني بيسواد در كار قاچاق بود- ميپرداخت. سرانجام اين ازدواج به شب عروسي بين آن دو ميرسيد درحالي كه دختر در آتشي كه خود برافروخته بود، ميسوخت. بازي دو بازيگر فيلم، غزل صارمي (در نقش دختر) و حميد فرخنژاد (در نقش پسرعمو) شخصيتها را به درستي و روان به اجرا درآورده بودند.
سينايي در سال 1385 دو فيلم، يكي «مثل يك قصه» و ديگري «كوير خون» را ساخت. در سال 1393 «جزيره رنگين» را به عنوان آخرين فيلم خود برجا نهاد. او هنرمندي به غايت فرهيخته و بادانش بود. گذشته از خلق آثار مستند و كوتاه، فيلمهاي بلند، موسيقيهاي گوشنواز و تاليفات زيادي هم درباره هنر سينما داشت.
با فقدان خسرو سينايي، سينماي ايران يكي از فيلمسازهاي فهيم و شاعر و نويسنده و موسيقيدان برجسته خود را از دست داد.