• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4713 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۹ مرداد

ملاقات خصوصي با حقيقت

امير يوسفي

مثل آكادمياي فلسفي افلاطون كه بر سردرش نقش بسته بود: «هر كس هندسه نمي‌داند، وارد نشود.» انگار بر سردر هر رسانه و روزنامه‌اي نيز در تابلويي نامرئي و ناديدني آمده است: «هر كس جسارت خيره شدن در چشم‌هاي سياه حقيقت را ندارد، داخل نيايد.» رسانه، جايي براي قرار ملاقات با حقيقت است؛ جايي براي افشاي لشكر استعاره‌ها و مجازها كه خود را بزك كرده‌اند و حقيقت جا زده‌اند. فقط فيلسوفان نيستند كه ابزار كارشان حقيقت است. غير از آنها، روزنامه‌نگاران هم از گلي كه خودشان فراهم آورده‌اند، حقيقت را خشت مي‌زنند. اينها هم به چهره چروك حقايق زل مي‌زنند و ماجراي تلخ و عريان ديدار خصوصي با حقيقت را براي كساني كه در آرامش گياهي خود غوطه‌ورند، روايت مي‌كنند. به اين اعتبار، معنا و پيام آن تابلوي نامرئي، جرات داشتن در ديدن، دانستن و ابلاغ حقايق است؛ بي‌باكي در مواجهه با صورتك آباه‌دار حقيقت؛ مهارت در تشخيص جنس اصل از كالاي قلب؛ شجاعت در افشاي سرشت كاذب گنجشك‌هاي قناري‌نما؛ پرده‌برداري از نمايشي تراژيك كه بازيگرانش خلاف متن مصوب سخن مي‌گويند تا مخاطب را به يك شادي بي‌بنياد و ساختگي مبتلا كنند. اين، نه يك كنش فيلسوفانه محض، بلكه به خودي خود رفتاري روشنفكرانه و مطابق با آرمان روشنگري است. شايد اين روزها كه پاي چشم‌هاي كوررنگ و دست‌هاي محتاط و زبان‌هاي لكنت‌دار به تحريريه‌ها باز شده، تابلو را توفان سياست از سردر رسانه‌ها كنده است. كار رسانه، رساندن پيامي به كسي است. آن پيام بالطبع وقتي براي مخاطبان طراوتي شوق‌انگيز خواهد داشت كه دسترنج و «دست كنده» خود خبرنگار باشد. فقط آنگاه خواستني است كه «خودش» هيزم را زير تنور كند و «خودش» خمير را لاي پنجه‌هاي مشتاقش قوام بياورد. «خودش» واقعيات به ظاهر زيبا و بي‌نقص را تجزيه كند و قطعات اوراقي را با مهندسي معكوس دوباره كنار هم بنشاند و سرپا كند بي‌آنكه حتي يك پيچ ناقابل هم زيادي بيايد. او با اين كار، حقيقت را سرهم بندي نمي‌كند، بلكه «معماري» مي‌كند، «بازسازي» مي‌كند، «بازآفريني» مي‌كند. آنچه مخالفان رسانه نمي‌پسندند همين است: جرات معماري، جسارت مهندسي معكوس، شجاعت بازسازي و بازآفريني حقيقت. براي رسانه احترام قائلند مشروط بر آنكه مطيع سركارگران خودخوانده حقيقت باشد و ديواري را كه آنها بالا برده‌اند، سفيد كند يا بازيچه‌اي را كه آنها بافته‌اند، بزك كند. اما در ياغي‌گري و سركشي خبرنگارانه لذتي است كه در هيچ اطاعت و انقيادي نيست. آن لذت، آن رسالت و آن امانت معهود، ديدار خصوصي با حقيقت است، همراه با روايتي وفادار خطاب به مخاطبان؛ مخاطباني كه معمولا تماشاگران درام‌هاي صاحبان قدرت بوده‌اند و در خانه‌هاي عاريتي آنها اجاره‌نشيني كرده‌اند.  بهاي آن قرار خصوصي و آن روايتگري غيرمجاز، البته سنگين و گاه سهمگين است. به سرنوشت خبرنگاراني كه سوداي مهندسي معكوس داشتند و زير بار امر و نهي سركارگران حقيقت نرفتند، نگاه كنيد. آنها تابلوي نامرئي سردر رسانه‌ها را ديده و خوانده بودند. مي‌دانستند كه بايد در سيماي تلخ حقايق خيره شوند و به چشم‌هاي زهردارش زل بزنند. تعداد اين خبرنگاران سودايي چندان پرشمار نيست. هيچ ‌وقت و در هيچ دوره‌اي پرشمار نبوده است. آنها مسافران مسير دشواري هستنند كه روندگان فراواني ندارد. اما هر قدر عدد افراد اين هنگ شريف اندك است، اثرشان عميق و اصيل است. امروز نمي‌توان تاريخ بيداري ايرانيان را نوشت مگر اينكه فصل بلندي از اين كتاب را به بازيگران ميدان رسانه اختصاص داد. از هگل، فيلسوف بزرگ آلماني قرن هجدهم نقل است كه روزنامه، انجيل انسان مدرن است و روزنامه‌خواني، نيايش صبحگاهي مردمان جهان جديد به شمار مي‌آيد. انسان مدرن ايراني قريب دو قرن است صاحب انجيل شده است؛ دو قرن است كه مي‌تواند نيايش صبحگاهي‌اش را روي سجاده كاغذي روزنامه به جاي بياورد. روزنامه‌نگاران ايران، خادمان معبد حقيقت هستند؛ كساني كه اين بخت را داشته‌اند كه وقتي اول بار از زير سردر روزنامه رد شده‌اند، تابلوي نامرئي را خوانده‌اند. براي ملاقاتي خصوصي با حقيقت بارها تمرين كرده‌اند و آنچه در اين ملاقات رشك‌برانگيز گذشته بارها مرور كرده‌اند. آنها كاشفان قاره‌هاي بكر حقيقت هستند. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون