آهستگي و پيوستگي
محمد خيرآبادي
براي اغلب ما، خوشبختانه يا متاسفانه، سخت است كه نسبت به سياست بياعتنا باشيم. دقيقا نميدانم اين خصوصيت تاريخي جامعه ماست يا ويژگي زندگي در اين منطقه جغرافيايي. ولي به احتمال زياد اگر در سوئد و دانمارك يا در ژاپن و كره يا در استراليا و كانادا بوديم، چندان برايمان اهميت نداشت كه چه كسي وزير است و چه كسي وكيل و احتمالا شبنشينيهايمان با بحث سياسي گره نميخورد. ما هم نشستهاي سازمان ملل و شوراي امنيت برايمان مهم است و هم نطق پيش از دستور نماينده شهرمان در مجلس. براي اينكه معتقديم در ايران سياست مهم است، به اين خاطر كه تاثير سياست در زندگي ما به وضوح قابل مشاهده است و به اين دليل كه مردم ايران حداقل در صد سال اخير به صورت مستقيم در سياست نقش داشتهاند. نه به اين معنا كه هيچ عامل ديگري موثر نبوده و فقط اراده جامعه، سرنوشت ما را رقم زده باشد. اما تقريبا در يك قرن گذشته، خوب يا بد، نگاه و خواست اكثريت موثر جامعه به هر طرف متمايل شد همان تحقق پيدا كرد. درواقع سياست بسيار متاثر از شرايط فرهنگي و اجتماعي است. خط سياست به آنچه در ذهن و ضمير ماست، مرتبط است. تمام نقشآفرينيهاي سياسي مردم ايران طي صد سال گذشته ناشي از نگرشها و تمناهايي بوده كه در انديشه و خواست جامعه، اعم از مردم كوچه و بازار و فعالان سياسي و اجتماعي، ريشه داشته است. اگر اين تاثيرگذاري جامعه بر سياست را بپذيريم، پرسشي مهم مطرح ميشود. اينكه ما به عنوان بخشي از جامعه، نگرش و اراده خود را بايد به چه سمتي معطوف كنيم؟ يا شايد اين پرسش را به صورتي ديگر بتوان پرسيد؛ ما در صد سال اخير از چه چيزي بيشتر از همه ضربه خوردهايم و چرا با اين همه تمناها و خواستهاي متعالي نتوانستيم به آن ثمري كه مدنظر بوده، برسيم؟ پروژه تاريخ شفاهي ايران در دانشگاه هاروارد كه شامل ساعتها مصاحبه (بين سالهاي 1360 تا 1365) با افرادي است كه هر كدام به نحوي در رويدادهاي سياسي و اجتماعي ايرانِ معاصر تا آن زمان نقش داشتند، اعم از روزنامهنگار، نويسنده، سياستمدار، اقتصاددان، استاندار، وكيل، وزير و... ميتواند منبع خوبي براي رسيدن به پاسخ اين پرسشها باشد. اگر تاكنون اين مصاحبهها را نشنيدهايد با يك جستوجوي ساده ميتوانيد فايل صوتي و متنياش را پيدا كنيد. پروژه تاريخ شفاهي نشان ميدهد كه يكي از بزرگترين مشكلات ما در حدود يك قرن گذشته، سرعت تحولات و تعدد رويدادها بوده است. وقتي به مصاحبهها گوش ميدهيد، احساس ميكنيد با يك تاريخ صد ساله پر از تغيير و تبدل ظاهري روبهرو هستيد كه هنوز در باطن همان است كه بود. از خلال مصاحبهها ميشود فهميد كه دعوت به ميانهروي و تغييرات گام به گام، هيچ وقت نه از طرف مردم و نه از طرف فعالان سياسي جدي گرفته نشد. اين مجموعه پر است از مصاحبه با افرادي كه با گذشت سالها ميتوان از لحن بيان، انتخاب كلمات و سر دادن شعارهايشان به بيصبري، نبود طمأنينه و ادعاي تغييرات بنيانكن در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي آنها پي برد. مطالعه تاريخ معاصر بيش از هر چيز نشان ميدهد كه ما تا چه اندازه از تندروي، ظاهرگرايي و بيتوجهي به باطن جامعه ضربه خوردهايم. وقتي پاي اين مصاحبهها مينشينيم خوب ميفهميم كه چرا هر چه ميرويم احساس ميكنيم نميرسيم؟ تاريخ صد سال اخير نشان ميدهد گمشده ما آهستگي و پيوستگي است.