• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4714 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۰ مرداد

درباره ترجمه‌هاي جعلي و بي‌اطلاعي خوانندگان

سودجويان بازار نشر و خوانندگان ناآگاه

اصغر نوري

مهم‌ترين راه جلوگيري ترجمه‌هاي متعدد و گاه جعلي از يك اثر ادبي اين است كه ايران عضو كپي‌رايت شود. وقتي ما عضو كپي‌رايت نيستيم، عملا در اين زمينه كار خاصي نمي‌توانيم بكنيم. اگر كپي‌رايت داشته باشيم، هم ارشاد به عنوان نهاد صدور مجوز كتاب كه فيپاي يك كتاب را ثبت مي‌كند يك ناشر را به رسميت مي‌شناسد و هم ناشر خارجي كپي‌رايت كتاب را تنها به يك ناشر ايراني مي‎فروشد، نه دو ناشر و دو مترجم.  ما عضو كپي‌رايت نيستيم و يكي از نتايج عضو كپي‌رايت نبودن هم اين بازار آشفته ترجمه است كه كافي است يك كتاب در بازار گل كند تا به هزار مدل از آن سوءاستفاده ‌شود. بعضي‌ها حتي همان كتاب را افست كرده و چاپ مي‌كنند و از طريق ديگري وارد بازار مي‌كنند، يعني با نام همان مترجم اصلي و اولي. بعضي‌ها، ناشراني كه معلوم نيست چطور مجوز گرفته‌اند و اصلا دغدغه فرهنگي ندارند، با يك اسم واقعي يا جعلي مي‌آيند كتاب را دوباره وارد بازار مي‌كنند و اصلا ترجمه نمي‌كنند. يعني همان فارسي را دوباره تغيير مي‌دهند و ويرايش مي‌كنند و جمله‌ها را عوض مي‌كنند و... يعني فقط اين نيست كه يك كتاب دارد جعل مي‌شود. گاهي يك مترجم زحمت مي‌كشد، يك نويسنده را پيدا مي‌كند، برنامه‌ريزي مي‌كند و مي‌خواهد روي چندين كتاب آن نويسنده كار كند؛ به محض اينكه يك كتابش خوب مي‌فروشد ناشران ديگر تازه با آن نويسنده آشنا مي‌شوند و عملا زحمت مترجم به باد مي‌رود. مي‌آيند كتاب‌هاي ديگرش را سريع ترجمه كرده و وارد بازار مي‌كنند. يك راهي كه شايد بتواند كمك كند اين است كه مطبوعات ترجمه‌هاي اصيل را به مخاطبان معرفي كنند. نه يك‌بار بلكه بارها تا مخاطب متوجه شود كه ترجمه اين كتاب ترجمه خوب و اصيلي است يا نه؟ در واقع از اين طريق مخاطباني كه مطبوعات را دنبال مي‌كنند، حداقل از اين طريق بدانند چه كسي زحمت اصلي را كشيده و چه كساني سوءاستفاده مي‌كنند. ارشاد به لحاظ قانوني تنها كاري كه در اين سال‌ها مي‌كند اين است كه وقتي يك كتاب درآمد، بعد كه ترجمه ديگري خواست از آن كتاب دربيايد، ناشر را مجبور مي‌كند كه فيپايش طوري ثبت كند كه در آن قيد شود كه اين كتاب پيش از اين با ترجمه فلان مترجم در فلان انتشارات درآمده. اين را من در يكي، دو سال اخير ديده‌ام ولي فايده‌اي ندارد. ناشرهاي بد و ناشرهاي گمنام مي‌دانند كه آن ناشر خوب است كه در بازار ترجمه‌اش به فروش مي‌رود. بنابراين اينها روي مخاطباني حساب مي‌كنند كه اصلا از اين چيزها خبر ندارد. روي مخاطب ناآگاه حساب مي‌كنند. من اين را بارها در نمايشگاه كتاب ديده‌ام كه جوان و پير و دختر و پسر آمدند اسم كتابي را پرسيدند و اسم نويسنده را نپرسيد. آنها فقط شنيده‌اند كتابي با اين عنوان خوب است. همين. من هر وقت با اين موضوع مواجه شدم، به آن دوست عزيز گفته‌ام كه وقتي مي‌خواهيد كتابي را تهيه كنيد خصوصا از نمايشگاه، كافي است از گوگل سرچ كنيد و ناشر را بشناسيد و بدانيد نوييسنده و مترجم آن كيست. بعد برويد غرفه مربوطه را پيدا كنيد و از آنجا كتاب را تهيه كنيد. اين مخاطب آن‌قدر ناآگاه است كه مي‌آيد از همه غرفه‌ها مي‌پرسد و نمي‌داند هر غرفه مربوط به يك ناشر است. او آنجا را با غرفه مواد غذايي اشتباه مي‌گيرد كه شايد ماكاروني در هر 10 غرفه باشد. وقتي فضا اين‌طور است يكسري از ناشرها سوءاستفاده مي‌كنند. اسم نمي‌برم ولي در دفتر نشري كه نشر خوبي نبوده، ديده‌ام كه كتاب‌هاي زيادي را با ترجمه‌هاي بد از ترجمه‌هاي خوبي كه قبلا منتشر شده، بازنشر كرده است. پرسيدم چرا فلان كتاب كافكا با آن ترجمه خوب را با آدمي گمنام دوباره درآورديد؟ آيا به فروش مي‌رود؟ گفتند بله در نمايشگاه‌هاي شهرستان و بخشي‌اش در نمايشگاه‌هاي تهران يك‌سري مخاطبي كه نمي‌داند مثلا  صدسال تنهايي ترجمه بهمن فرزانه خوب است يا نمي‌داند كه «پيرمرد و دريا» را با ترجمه نجف دريابندري يعني چه. فكر نمي‌كنم ما بتوانيم به اين اميدوار باشيم كه ارشاد راه درست را پيش بگيرد. ما ظاهرا نمي‌خواهيم عضو كپي‌رايت شويم. يكي از بندهاي اصلي عضويت در كپي‌رايت اين است كه ما كتاب را بدون سانسور بدون كم و زياد كردن منتشر كنيم ولي اين در كشور ما ممكن نيست چون قانون ما اجازه نمي‌دهد. خب، چه كار بايد كرد؟ از يك‌طرف هم نمي‌توانيم روي يك بند اخلاقي بايستيم و به ناشر‌هايي كه دارند سودجويي مي‌كنند، كتاب دزدي مي‌كنند، بگوييم اين كار را نكنيد. اين كار بد است. آنها خودشان مي‌دانند كه اين كار بد است. مانند همه دزدهايي كه مي‌دانند دزدي كار بدي است. دزدهايي كه موبايل و ماشين مي‌دزدند، خانواده دارند. نمي‌خواهند بچه‌شان دزد شود. با اين حال خودش اين كار را انجام مي‌دهد. آن ناشري هم كه كتاب مي‌دزدد، عملا مي‌داند كار زشتي است ولي انجام مي‌دهد. ما نبايد ساده‌‌لوحانه منتظر باشيم كه اينها دست از اين كار بردارند. دو تا راه‌حل به ذهن مي‌رسد. يكي اينكه ما روي مردم كار كنيم و تا جايي كه مي‌توانيم دور و بر خود را آگاه كنيم. از خانواده‌ها شروع كنيم از آگاهي دادن به بچه‌ها در خانه و مدرسه و بعد در در مطبوعات و... به كساني كه حداقل آن روزنامه را مي‌خوانند اين آگاهي را بدهيم كه كدام ناشران خوب هستند كدام كتاب‌ها اصيل. بگوييم كدام مترجمان كارشان بهتر است و كدام‌شان جعلي است. بگوييم فلان كتاب را با كدام ترجمه بخوانند. همين حركت كوچك كه به‌نظر خيلي ايده‌آليستيك مي‌آيد، اگر همه ما اهالي فرهنگ و مطبوعات احساس مسووليت كنيم و انجام دهيم، كلي كمك خواهد كرد و مي‌توانيم بخش زيادي از جامعه كتابخوان را از اشتباه در بياوريم و آنها را ترغيب كنيم كه كتاب‌هاي خوب را بخرند. به نظر من ارشاد هيچ نظارتي در اين قضيه نمي‌تواند بكند. ارشاد بايد يك كار بكند و اين كار را نمي‌تواند و شايد نمي‌خواهد انجام دهد و اگر آن كار كپي‌رايت را انجام دهد، همه مشكلات حل مي‌شود و وقتي آن كار انجام نمي‌شود كارهاي ديگري هم نمي‌تواند انجام دهد. شايد ما بتوانيم ناشراني را كه دزدي مي‌كنند به ارشاد معرفي كنيم و ارشاد در جايي كه مي‌تواند شناسايي كند و نظارت داشته باشد و مثلا پروانه آنها را باطل كند ولي اينها يكي، دوتا كه نيستند! با باطل كردن پروانه دو يا سه ناشر خاطي، قضيه حل نمي‌شود. من به حركت مردمي اعتقاد بيشتري دارم و اينكه اهالي فرهنگ در اين قضيه كمك كنند و به مردم آگاهي دهند. حركت آهسته ولي پيوسته‌اي مي‌تواند باشد كه در طولاني‌مدت منجر به اتفاق خوبي شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون