اندوه لبنان!
مسيحيان ماروني از سوي فرانسه و دولتهاي غربي حمايت ميشدند. لذا پست مهم رياستجمهوري به آنها رسيد. سمت نخست وزيري به سنيها و رياست مجلس به شيعيان. گروههاي دروزي و اقليت علوي و برخي اقوام ديگر هم پستهاي وزارت را به دست آوردند. لذا سياستمداران لبناني تابعي از اين وضعيت هستند. يا بايد با فرانسه و امريكا تنظيم شوند، يا تابعي از سياست عربستان سعودي باشند، يا با ايران حركت كنند. مثالي قديمي درباره رفيق حريري در بيروت مطرح بود كه ميتواند وضعيت را بهتر نشان دهد. در بيروت ميگفتند رفيق حريري مهره عربستان است. در رياض معتقد بودند رفيق آدم انگليسيهاست و در لندن باور داشتند رفيق عروسك واشنگتن است. در واشنگتن هم شناخت دقيقي از رفيق حريري نداشتند. اين سياست بندبازي و رندي ويژگي ثابت اين سياستمداران است. به ميشل عون نگاه كنيد. او زماني دشمن ايران و متحد عربستان بود. الان ايدهآلترين رييسجمهور لبنان براي ايران است! فردا ميتواند محبوب قلوب دول اروپايي باشد. اين شكنندگي كار را در لبنان سخت ميكند. حزبالله لبنان مولفه ديگر تحليل شرايط لبنان است. زماني شيعيان حتي توان اداره موسسات خيريه خود را نداشتند. همه اميد آنها در زمان امام موسي صدر بهرهبرداري از ظرفيت حكومت و نهادهاي مذهبي در ايران بود. امل (افواج المقاومه اللبنانيه) براي اين تاسيس شد تا در كارهاي عامالمنفعه در كنار مجلس اعلاي شيعيان باري از دوش محرومين لبناني بردارد. اما با پيروزي انقلاب اسلامي و توجه به موضوع فلسطين و اشغال لبنان و پيدايش حزبالله ورق برگشت. نبيه بري رهبر امل و رييس مجلس لبنان كه دوستي نزديكي با چمران و موسي صدر داشت از تشكيل حزبالله خرسند نبود. حتي روابط خوبي هم با ايران نداشت. در اين ميان نظرات فقهي سيدمحمدحسين فضلالله درباره برخي امور مذهبي و سياسي با ايران، حفظ اين توازن را نيز سختتر ميكرد. از طرفي نوع سلوك موسي صدر و استفاده از عنوان «امام» كه انقلابيون در ايران تنها شايسته امام خميني(ره) ميدانستند برخي نقارها را سبب شد. در همان سالهاي آغازين شيخ صبحيالطفيلي به رهبري حزبالله رسيد. اما شهادت عبيد و عباس موسوي و برخي منازعات سبب بركناري الطفيلي از رياست حزبالله شد. در آن سالها سيدحسن نصرالله طلبه جواني بود كه با محافل ايران نزديكي داشت. بركناري صبحي الطفيلي و قدرتمند شدن نصرالله در كنار قدرت سازماندهيكننده عماد مغنيه دست حزبالله را بالاتر بود. نقطه عطف اما در دوجا محقق شد. عقبنشيني اسراييل از بيروت و شكست اسراييل در نبرد 33 روزه. اين پيروزي به حدي بزرگ بود كه حسن نصرالله را به اسطوره جهان عرب بدل كرد. عكس او بر جلد اكونوميست نقش بست و او را برنده اين نبرد استراتژيك دانستند. محبوبيتي كه متاسفانه در داستان سوريه از بين رفت. حزبالله در آغاز سازماني كوچك بود. اما با حمايت ايران و هوشياري رهبرانش و درك شرايط خاص لبنان به بازيگري مهم بدل شد. آنها وارد كارزارهاي سياسي نيز شدند و در پارلمان و چينش دولت نقشي كليدي باز كردند. امروز هيچ نخست وزيري بدون حمايت آنها دولت تشكيل نميدهد. هيچ رييسجمهوري نميتواند آنها را ناديده بگيرد. مهم نيست عربستان چقدر بر خاندان حريري تسلط دارد. حتي باجناق بودن رفيق حريري و ملك عبدالله هم چيزي را تغيير نداد. اين حزبالله بود كه دست برتر را داشت. البته نبايد از ياد برد كه حزبالله نيز مطابق قاعده بازي ميكرد. به همين دليل است كه اگر تندروهاي ايراني به ماكرون فحاشي ميكنند حسن نصرالله از سفر او به بيروت استقبال ميكند. زيرا ميداند فرانسه نقش پدر معنوي لبنانيها را بازي ميكند. از سويي اين سفر تحريم لبنان را شكست و فرانسه را در محور تعامل به جاي امريكاي ترامپ قرار داد كه در نوع خود يك پيروزي براي محور مقاومت به حساب ميآيد. امروز اما مردم خستهاند. از همه سياستمداران سنتي و موثر در كشورشان. فضاي رسانهاي و فساد گسترده همه عناصر درگير اين بياعتمادي را دامن زده است. نقش مجازي اسراييل را هم نبايد در اين جنگ رواني ناديده گرفت. بسياري از آنها از رهبران فعلي خسته و دلزدهاند. اما آيا اين وضعيت ميتواند موجب برون رفت از وضعيت موجود شود؟ بعيد ميدانم. چرا كه پيچيدگي شرايط امكان هر توافقي را سخت ميكند. ماشين سياسي لبنان شبيه به بازي روبيكااست. چينش مهرهها و بوم رنگ آنها بسيار حساس و غامض است. به نظر لبنان صحنه برخي درگيريهاي نيابتي هم شده است. نبايد به شعارهايي كه در خيابانها داده ميشود بسنده كرد. بالاخره بايد دولتي برسركار آيد. اين امر كه در خلأ صورت نميگيرد. به محض اينكه به سطح زمين ميرسيم ميبينيم كه سياستمداران لبناني از همين دالانهاي تودرتوي مناسبات مذهبي و ايلاتي ميآيند. لبنان به يك راهحل بينالمللي و منطقهاي نياز دارد. جالب است اگر بگويم باز هم تكليف بايد در اليزه، تهران و رياض مشخص شود. لازم نيست تهران و رياض در همه امور با هم توافق كنند. اما تا زماني كه اين دوقدرت با هم به نتيجهاي نرسند نيل به آرامش وثبات در لبنان ناممكن است. يادمان نرود استقرار سعد حريري و سپس حسن دياب نخستوزير فعلي و رياست ميشل عون در تركيب توافقي تهران و رياض صورت پذيرفته است. اگر بازيگران اين حقيقت را لحاظ كنند عروس خاورميانه رنگ آرامش به خودخواهد ديد. در غير اين صورت دورهاي از تنش و درگيريهاي بيحاصل اندوه لبنان را افزون خواهد نمود!