حماسه آريو برزن
مرتضي ميرحسيني
نامش را آريو برزن نوشتهاند كه البته آن زمان نامي رايج ميان پارسها بود. پدرش ارتهباز از سرداران بزرگ آن روزگار و يكي از فرماندهان جنگ بدفرجام گوگمل بود. بعد از شكست در گوگمل و عقبنشيني داريوش سوم و سردارانش به مادها، وظيفه دفاع از پارس را به عهده گرفت و درسآموخته از تجربه جنگهاي قبلي، شيوه ديگري را براي مواجهه با اسكندر و سپاه مقدوني به كار بست.
از آنجا كه رويارويي مستقيم با دشمن در دشت باز را روشي ناكارآمد و از پيش شكست خورده ميديد به كمين و غافلگيري روي آورد و در يكي از تنگههاي منتهي به پارس(احتمالا تنگ تكاب در ۴۵ كيلومتري غرب دهدشت امروز) به انتظار اسكندر نشست. پيشبينياش اين بود كه دشمن حتما اين مسير را براي پيشروي انتخاب ميكند و از اين رو استحكامات و ديوارهاي آن ناحيه را تقويت كرد و بيستوچند هزار سربازي كه با خود به آنجا آورده بود را براي جنگي متفاوت با جنگهاي پيشين در گردانهايي جديد سازمان داد. البته براي دشمن راههاي امنتر و مطمئنتري هم در رسيدن به پارس وجود داشت اما عبور از اين گذرگاه، مسير را بسيار كوتاه ميكرد و راهي مستقيم ولو سخت به قلب شاهنشاهي هخامنشي-كه اسكندر به اشغال هر چه سريعتر آن اصرار داشت- بود.
ادامه ماجرا كه گويا به چنين روزهايي از سال 330 قبل از ميلاد برميگردد از فصلهاي مشهور تاريخ ماست(هر چند شايد تاريخ وقوع حادثه چندان دقيق نباشد). سپاه دشمن قدم به آن گذرگاه تنگ گذاشت و در تله آريو برزن افتاد. شمار زيادي از مقدونيها زير سنگهايي كه از روي بلندي به پايين ميغلتيدند له و كشته شدند و دست و پاي بسياري ديگر از آنها هم شكسته و خرد شد.
سنگها چند گردان ديگر را هم كه براي بالا رفتن از تنگه تلاش ميكردند، فرو ماليدند و تلفات سنگيني به مهاجمان تحميل كردند. اسكندر كه چنين ضربهاي را پيشبيني نميكرد، مدتي گيج و مبهوت ماند اما بعد- به اصرار و نهيب برخي فرماندهان همراهش- با خشم و به اكراه دستور به عقبنشيني داد و باقيمانده سربازانش را به هر زحمتي كه بود از آن مهلكه بيرون كشيد.
شكست مقدونيها قطعي به نظر ميرسيد اما چوپاني كه چندي قبل اسيرشان شده بود و منطقه را خوب ميشناخت(و گويا كينهاي قديمي هم از پارسها داشت) راه ديگري نشانشان داد. كورهراهي كه اسكندر و سربازانش را به پشت اردوگاه اصلي آريو برزن ميرساند و برتري موضع را-كه عامل برتري در نخستين درگيري بود- از مدافعان ميگرفت. اسكندر بخشي از سپاهش را در اردو نگه داشت و خودش به راهنمايي آن چوپان، پيشاپيش بخش ديگر سپاه قدم در كورهراه گذاشت.
مسير براي مقدونيها بسيار سخت بود تا جايي كه در بين راه به نيت چوپان و نيز به آشنايي او با منطقه شك كردند اما سرانجام به مقر مدافعان پارس رسيدند. اين بار اين آريو برزن بود كه غافلگير شد و در اردوگاهش به محاصره افتاد. همراه با سربازانش دليرانه جنگيد و حتي خط محاصره دشمن را شكست. سوار بر اسب به همراه جمعي از سربازانش راهي پارس شد تا زودتر از مقدونيها به آنجا برسد و پايتخت را براي مقاومت آماده كند. اما دوباره اين بار ميان آن بخش ديگر سپاه مقدوني گرفتار شد و در آن شب تيره و تاري كه جهان يكسره بر ضدش ميكوشيد براي آخرين بار به جنگ ايستاد و همراه با سربازانش كه يكي بعد از ديگري به خاك ميافتادند، كشته شد.