• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4720 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ مرداد

اليوت آبرامز در پرونده ايران به دنبال چيست؟

جنگ ‌طلب در پوشش ديپلمات

فريد مرجايي

اخيرا برايان هوك، مسوول «گروه اقدام ايران» از سمت خود استعفا داد يا به تعبير برخي بركنار شد. هدف از تشكيل «گروه اقدام ايران» در وزارت‌خارجه دولت دونالد ترامپ، پرداختن تمام‌وقت و تمركز بر مقابله با ايران بود. اين گروه همزمان با تصميم ترامپ براي خروج از توافق هسته‌اي با ايران تشكيل شد و اصلي‌ترين رسالت آن وضع تحريم عليه ايران و مديريت پرونده بود. با اين‌همه برايان هوك سه سال پس از حضور در اين گروه، به‌رغم اينكه به جرد كوشنر، داماد ترامپ نزديك بود، كنار گذاشته شد. سوال نخست اين است كه كناره‌گيري برايان هوك و انتصاب اليوت آبرامز كه در واشنگتن به نومحافظه‌كار، تندرو و جنگ‌طلب معروف است، چه معنايي دارد و چگونه مي‌توان در متن سياست خارجي دولت ترامپ، اين مساله را رمزگشايي كرد. سوال دوم‌ كه در اين نوشتار تا حدودي به آن مي‌پردازم سابقه اليوت آبرامز است. او در تاريخ عمر سياسي‌اش در چارچوب نومحافظه‌كاران كه بوده و چه كرده است؟

 

چرا هوك كنار رفت؟

تصور عمومي از وزارت‌خارجه ايالات متحده امريكا اين است كه اين نهاد متشكل از ميزهاي تخصصي در اختيار متخصصان آكادميك در حوزه‌هاي مختلف است كه معمولا چندان ايدئولوژيك نيستند. اما برخلاف‌ اين تصور، بسياري از كارمندان وزارت‌خارجه امريكا، تعلق‌هاي ايدئولوژيك و سياسي دارند و در درجه اول به هژمونيك بودن ايالات متحده امريكا در سطح بين‌المللي و پس از آن به رابطه استثنايي ايالات متحده با اسراييل اعتقاد راسخ دارند. برايان هوك نيز از اين چارچوب مستثني نبود. اخيرا يك وب‌سايت يهودي- امريكايي نوشت كه برايان هوك‌ به واسطه دوستي و نزديكي با جرد كوشنر در نگارش «معامله قرن» نقش داشته و همين حضور هوك در روند نگارش اين طرح كاملا اسراييلي نشان مي‌دهد كه او هم تفكرات ايدئولوژيك داشته و چهره سياسي معتدلي نبوده است. جرد كوشنر به اسراييل به خصوص به جناح راست اين رژيم فوق‌العاده نزديك است و حتي گفته مي‌شود كه احتمالا پاسپورت اسراييلي هم دارد. روزنامه انگليسي «گاردين» در تحليل چرايي كناره‌گيري برايان هوك نوشت: «گمان بر اين است كه سياست «فشار حداكثري » دونالد ترامپ در مقابل ايران شكست خورده و دستاورد ملموسي براي انتخابات ۲۰۲۰ در حوزه توافق جديد و تسليم شدن ايران نداشته است. براي توجيه اين شكست با تغيير برايان هوك مسووليت اين شكست را بر گردن او انداختند.دونالد ترامپ در سه سال گذشته كارت پيروزي در انتخابات ۲۰۲۰ را رونق اقتصادي مي‌دانست البته زماني كه عميق‌تر نگاه كنيم مي‌بينيم كه اين سياست‌هاي دولت باراك اوباما در چهارسال پاياني رياست‌جمهوري‌اش بود كه منجر به رشد ۲ تا ۲/۵ درصدي اقتصاد امريكا شد. با اين‌همه كرونا شوك غيرقابل پيش‌بيني به اقتصاد اين كشور وارد كرد. اين شوك اقتصادي ضربه مهمي به روانشناسي و جامعه امريكا وارد كرد و بيكاري و رشد اقتصادي منفي در نظرسنجي‌ها خود را نشان مي‌دهد.اين وضعيت شرايط حادي را به دونالد ترامپ تحميل كرده و در حالي كه تا انتخابات نوامبر كمتر از ۱۰۰ روز باقي مانده، او مي‌داند كه اوضاع اقتصادي در هفته‌هاي باقيمانده نه تنها بهبود پيدا نمي‌كند بلكه بدتر هم مي‌شود. امروز مي‌توان گفت كه ترامپ به سمت انتخابات با شرايط استثنايي و غيرقابل پيش‌بيني مي‌رود.دونالد ترامپ زماني كه به كاخ سفيد رسيد يك هدف استراتژيك را دنبال مي‌كرد و آن‌هم تخريب كارنامه باراك اوباما در هر دو حوزه سياست داخلي و خارجي بود. ترامپ ادعا مي‌كرد كه اوباما برنامه‌هاي سياست خارجي و داخلي خوبي نداشت و باعث شكست امريكا شد. او همچنان اين تئوري و طرز تفكر خود را به مردم امريكا القا مي‌كند و مثلا مي‌گويد برجام شكستي براي امريكا بود و اوباما باعث اين وضع شد. دونالد ترامپ با شعار درست كردن اين وضعيت به ميدان آمد و ادعا كرد كه با خروج از برجام و مذاكره مجدد با ايران به توافق بهتري دست پيدا مي‌كند. البته ناگفته نماند كه منظور ترامپ از مذاكره دقيقا مذاكره نيست بلكه منظور او اين است كه ايران بايد تمام مفاد مدنظر امريكا را دربست قبول كند و درخواستي هم نداشته باشد. ترامپ در عمل به دنبال تسليم شدن ايران است.ادعاي پوپوليستي، كاذب و تبليغاتي دونالد ترامپ اين است كه در دولت سابق، دنيا سر امريكا كلاه گذاشته، حق مردم امريكا را پايمال مي‌كرد و كشورهاي ديگر از امريكا سوءاستفاده مي‌كردند اما من به عنوان ناجي مردم سفيدپوست امريكا و كارگران سفيدپوست دستاوردهايي را براي آنها در سياست داخلي و خارجي ايجاد خواهم كرد.

سياست به اصطلاح مذاكراتي تيم ترامپ در تبيين مفاد «معامله قرن» كه جرد كوشنر پيش برد هم خود را نشان داد. تمام دنيا به مفاد اين معامله خنديدند چرا كه كاملا يك‌طرفه تنظيم شده و از طرف فلسطيني مي‌خواست كه به تمام خواسته‌هاي اسراييل تن بدهد. در مساله برجام، ترامپ به دنبال يك پيروزي بود اما اين طلب پيروزي يك تضاد ذاتي در خود داشت. ترامپ نمي‌دانست كه ايران تسليم فشار نخواهد شد و اين مذاكرات هرگز صورت نخواهد گرفت. تصور ترامپ اين بود كه با «فشار حداكثري» به اضافه تحريكات زميني و دريايي، ايران به شرايط مدنظر امريكا تن خواهد داد. هدف اين فشارهاي روزافزون، ايجاد نارضايتي اقتصادي و شكاف اجتماعي در مردم ايران بود. در نهايت زماني كه تيم ترامپ شكست در اين پروژه را پذيرفت اعمال فشار در حوزه‌هاي غيراقتصادي را آغاز كرد. ترور سردار شهيد قاسم سليماني را هم بايد در همين متن تفسير كنيم چرا كه اين ترور، واقعه تكان‌دهنده بود و اقدام بزرگي عليه ايران بود. دولت ترامپ به اين نتيجه رسيده بود كه تا نوامبر ٢٠٢٠ به نتيجه مطلوب با ايران نخواهد رسيد و اين ترور را به عنوان شوك انجام داد تا در صورت پيروزي مجدد بتواند از موضع بالا با ايران مذاكره كند. اكنون انتخابات نوامبر نزديك است و مساله توافق با ايران نيز مانند «معامله قرن» عملي و اجرايي نشد.

 

چرا اليوت آبرامز؟

اقدام اخير دولت امريكا در انتصاب اليوت آبرامز نومحافظه‌كار و جنگ‌طلب يك پيام به خصوص براي ايران است و اين اقدام را هم بايد در راستاي ترور سردار شهيد قاسم سليماني ديد. دونالد ترامپ به اين نتيجه رسيده است كه بايد فشارها را در چند جبهه افزايش بدهد تا بتواند محصول اين سياست را بعد از انتخابات نوامبر درو كند.در ساختار سياسي ايالات متحده، نومحافظه‌كاران يا نئوكان‌ها فقط به گروهي با يك ديدگاه سياسي مشخص بازنمي‌گردد. البته كه آنها يك رويكرد ايدئولوژيك به خصوص داشته و طرفدار هژموني امريكا و حامي اسراييل به خصوص جناح راست اين رژيم هستند ولي نئوكان‌ها يك شبكه و تشكيلات به حساب مي‌آيند. شكل‌گيري نومحافظه‌كاران به اوايل دهه 70 بازمي‌گردد و پس از آن در دوره ريگان با دور شدن از حزب دموكرات به حزب جمهوريخواه پيوستند. اليوت آبرامز يكي از شخصيت‌هاي مركزي شبكه نئوكان‌ها و داماد نورمن پادهورتز، يكي از بنيانگذاران اين شبكه است.در انتخابات 1980 كه جيمي كارتر رييس‌جمهور وقت امريكا مي‌خواست با رونالد ريگان كانديداي جمهوريخواهان رقابت كند، كميته و اين تشكيلات نئوكان به‌طور رسمي وارد گفت‌وگو با حزب جمهوريخواه و تيم انتخاباتي رونالد ريگان شد. آنها توافق كردند كه به تيم انتخاباتي رونالد ريگان براي پيروزي او در انتخابات رياست‌جمهوري كمك كنند و در مقابل در صورت پيروزي ريگان، نئوكان‌ها بتوانند در برخي مناصب مهم در حوزه سياست خارجي نظير وزارت دفاع، وزارت خارجه يا بعضي نهادهاي اطلاعاتي حضور پيدا كنند.

اين مقطع را مي‌توان يك نقطه عطف دانست چراكه حزب جمهوريخواه كه پيش‌تر از ائتلافي ميان مذهبي‌هاي دست راستي اوانجليكال، وال‌استريت، لابي اسلحه، ميلياردرها و طرفداران دولت كوچك تشكيل شده بود، حال يك نيروي جديد را نيز شامل مي‌شد. اين نيروي جديد همان جنگ‌طلبان يا عقاب‌ها (Hawks) بودند.

پس از پيروزي رونالد ريگان در انتخابات رياست‌جمهوري 1980 تعدادي از نومحافظه‌كاران در پي توافقي كه به آن اشاره شد، توانستند وارد دولت شوند. يكي از آنها كه از هسته‌هاي اصلي نومحافظه‌كاران به حساب مي‌آمد، آقاي اليوت آبرامز بود. او در وزارت خارجه معاونت ميز امريكاي لاتين را بر عهده گرفت. (همچنين يكي ديگر از اين نومحافظه‌كاران به نام جين كركپاتريك (Jeane Kirkpatrick) كه در ادامه به نقش او نيز اشاره خواهد شد، در دولت دوم ريگان نقش مهمي را در شكل‌دهي به سياست خارجي امريكا ايفا كرد).در اواخر دوران جنگ سرد، امريكاي لاتين تحولاتي انقلابي را تجربه مي‌كرد. در آن زمان اين منطقه در شور و شوق گذار از فئوداليته به اصلاحات، شورش و عدالت‌خواهي رسيده بود و وضعيتي خروشان داشت. از يك سو حكومت‌هاي نظامي در شيلي، آرژانتين و برزيل و از سوي ديگر شورش‌هاي مردمي در نيكاراگوئه، گواتمالا و السالوادور اين منطقه را در وضعيت خاصي قرار داده بود. همين موضوع باعث مي‌شد كه منطقه امريكاي لاتين براي «جنگ سردي‌ها» و نئوكان‌ها حوزه‌اي مهم هم از نظر تئوري و هم در حيطه عمل تلقي شود.در آن زمان امريكا از حكومت‌هاي نظامي در آرژانتين و شيلي حمايت مي‌كرد اما در مقابل در كشورهايي نظير گواتمالا و السالوادور كه اعتراضات و شورش‌هاي مردمي جريان داشت، ايالات متحده به حمايت از جوخه‌هاي مرگ يا همان شبه‌نظامي‌هاي دست راستي پرداخت. اين جوخه‌هاي مرگ عليه مردم، دهقانان، كشاورزان، فعالين اتحاديه‌هاي كارگري و روشنفكران جنايت‌هايي صورت مي‌دادند و حمايت اليوت آبرامز از اين افراد به واسطه منصب حساسش نوعي ايماژ و سابقه به خصوصي از خود و نومحافظه‌كاران در حمايت از اين اقدام جنگ سردي بر جاي گذاشت.اما آنها چگونه اين اتفاقات وحشتناك را توجيه مي‌كردند؟ يكي از متفكرين نومحافظه‌كارها به نام پروفسور جين كركپاتريك كه استاد دانشگاه جرج تاون بود، از جمله افرادي بود كه توانست به دولت ريگان راه يابد و عهده‌دار منصب نمايندگي امريكا در سازمان ملل متحد شد. او در مقاله‌اي مهم نوشته بود كه دو نوع ديكتاتوري در جهان وجود دارد: ديكتاتوري Authoritarian كه نوعي ديكتاتوري باز به حساب مي‌آيد و ديكتاتوري Totalitarian كه نوعي ديكتاتوري بسته است.خانم جين كركپاتريك در اواخر جنگ سرد تصريح مي‌كرد كه ديكتاتوري‌هايي كه غرب از آنها حمايت مي‌كند Authoritarian هستند يعني امريكا آنها را در دسته ديكتاتوري‌ها قرار مي‌دهد اما ديكتاتوري‌هايي كه باز هستند.اما رژيم‌هاي كمونيستي را ديكتاتوري از نوع دوم يا Totalitarian مي‌دانست و با اين بهانه تلاش داشت تا اقدامات امريكا در حمايت از نظام‌هاي ديكتاتوري را توجيه كند. در عمل اما اين توجيه بهانه‌اي شد كه امريكا ذيل آن از فاشيست‌ترين رژيم‌ها حمايت كند و كار به جايي رسيد كه آنها حتي از جوخه‌هاي مرگ در السالوادور و گواتمالا حمايت كردند.آقاي اليوت آبرامز تحت‌تاثير اين تئوري به حمايت از جنايت‌هاي گروه‌ها و دولت‌هاي دست راستي در امريكاي لاتين مي‌پرداخت و تلاش مي‌كرد تا پوششي ديپلماتيك براي آن جنايت‌ها ايجاد كند. مردم قتل‌عام مي‌شدند، كشيش‌ها به قتل مي‌رسيدند، كليساهاي مردمي از بين مي‌رفتند و روشنفكران ترور مي‌شدند اما امريكا با توجيه ايدئولوژيكي كه به آن اشاره شد در كنار جوخه‌هاي مرگ قرار گرفت و همين تئوري بود كه باعث شد اليوت آبرامز در آن مقطع زماني چنين تصميماتي اتخاذ كند.نتيجه اين ديدگاه صفر و يكي كه همه دنيا را صرفا سياه يا صرفا سفيد مي‌بيند، هنوز هم در عمل نومحافظه‌كارها مشهود است. از همين لنز و از همين فيلتر است كه آنها به مسائل بين‌المللي نگاه مي‌كنند و بر اساس همين نگاه است كه دنيا براي آنها به دو دسته «بدي كه قابل توجيه است» و «شيطاني كه بايد با آن مبارزه كرد» تقسيم مي‌شود.اين ايدئولوژي بر جنايات عربستان سعودي و اسراييل در يمن و فلسطين چشم مي‌پوشد و در مقابل محور مقاومت را شيطاني توصيف مي‌كند. آقاي آبرامز، كشتار دهكده ال‌مزتو در السالوادور كه در آن سربازان السالوادوري كه توسط امريكا آموزش ديده بودند نزديك هزار دهقان از زن و مرد را قتل عام كرده و خانه‌هاي‌شان را به آتش كشيدند را پروپاگانداي كمونيستي خواند. براساس گزارش ديدبان حقوق‌بشر، آبرامز به‌طور ماهرانه‌اي منابع را دستكاري كرد تا شهادت‌هاي عمومي در مورد آن كشتارها در امريكاي مركزي بي‌اعتبار شود. او در يك جلسه پرسش‌ و پاسخ در سناي امريكا نيز جنايات را تكذيب كرد.آبرامز همچنين از ديكتاتور گواتمالا «ريوس مونت» نيز حمايت كرد. اين ديكتاتور كارزاري براي نابودي هزاران نفر از مردمان بومي گواتمالا را رهبري مي‌كرد. آبرامز زماني گفته بود كه «مونت» پيشرفت قابل‌توجهي براي حقوق‌بشر در گواتمالا پديد آورده است.در اين مقطع، در امريكاي مركزي تعدادي از كشيش‌هاي مردمي و خواهران روحاني امريكايي در آنجا ترور شدند.چندي پيش آقاي كريگ آنگر، سردبير ماهنامه Vanity Fair به من گفت كه ايب روزنتال (Abe Rosenthal) سردبير نيويورك تايمز در آن مقطع زماني تمايلات نومحافظه‌كارانه پيدا كرده بود و براي اينكه بتواند به دولت ريگان و پيشبرد سياست‌هايش كمك كند، اخبار آن قتل‌عام را در نيويورك‌تايمز به‌طور كامل منعكس نمي‌كرد.

 

آبرامز و ماجراي ايران- كنترا

ايران كنترا برنامه‌اي غيرقانوني و پشت پرده بود كه در زمان دولت ريگان پياده و ادعا شد طي آن وجوهاتي از طريق فروش اسلحه به ايران تامين شود كه آن وجوهات به صورت پنهاني و غيرقانوني براي تقويت شورشيان نيكاراگوئه كه مي‌خواستند دولت ساندانيستا را سرنگون كنند، مورد استفاده قرار گيرد.هدف اين سياست ريگان و نومحافظه‌كاران سرنگون كردن دولت نيكاراگوئه از طريق ايجاد شورش و اقدامات نظامي بود و چون پياده‌سازي اين سياست اقدامي غيرقانوني به حساب مي‌آمد و اليوت آبرامز درباره آن به كنگره امريكا دروغ گفته بود، مجرم شناخته شد. با اين وجود بوش پدر كه پس از اين ماجراها در امريكا به قدرت رسيد و رييس‌جمهور شد خيلي سريع اليوت آبرامز را بخشيد و دستور عفو او را صادر كرد.

 

آبرامز در دولت بوش- چني

كودتاي نظامي عليه هوگو چاوز در ٢٠٠٢

در دولت بوش پسر و ديك چني، چني و رامسفلد به دروازه‌اي براي ورود محافظه‌كاران به عرصه سياست خارجي تبديل شدند. از پنتاگون و وزارت خارجه گرفته تا نهاد اطلاعاتي موازي كه در وزارت دفاع تاسيس شد، به محلي تبديل گشت كه در آن نو محافظه‌كاران مي‌توانستند به پيشبرد سياست‌هاي خود بپردازند. نئوكان‌ها در دولت بوش پسر هژموني پيدا كردند و اقداماتي را صورت دادند كه از جمله آنها مي‌توان به جنگ عراق در سال 2003 و كودتاي نظامي عليه هوگو چاوز در سال 2002 اشاره كرد. امريكا از اين كودتا حمايت كرد كه اخبار و منابع موجود نشانگر آن است كه اليوت آبرامز در آن كودتا و حمايت از آن دست داشت.نئوكان‌ها در دولت بوش/چني، هژموني پيدا كردند. آقاي آبرامز بي سر وصدا منتقل شد به شوراي امنيت ملي، زير دست كاندوليزا رايس. رسانه‌ها در اخبار، حضور وي را در مسافرت‌هاي ديپلماتيك گزارش نمي‌كردند - ولي عكس وي به همراه رايس ديده مي‌شد. از آنجا كه براي آبرامز در مساله ايران كنترا مساله حقوقي پديد آمده بود و در عين حال دولت بوش- چني اصرار داشت كه او در تيم سياست خارجي‌شان حضور داشته باشد، او را بي‌سروصدا و چراغ خاموش به شوراي امنيت كاخ سفيد منتقل كردند و او در كنار كاندوليزا رايس و زيردست او مشغول به كار شد.

آن‌طوركه من دقت داشتم، در اخبار زياد صحبتي از او مطرح نبود اما در فيلم‌هاي خبري تصوير اليوت آبرامز در كنار كاندوليزا رايس ديده مي‌شد. جرج بوش در آن زمان حضور فعال و خاورميانه‌اي را دنبال كرد. تحت حمايت اين نئوكان‌ها ما شاهد آغاز جنگ عراق در سال 2003، حمله خونين اسراييل به لبنان در سال 2006 و حمله خونين اسراييل به غزه در سال 2008 بوديم و همه اينها را مي‌توان نتيجه كارهاي آقاي آبرامز و دوستان نئوكان آن دولت دانست. به دليل آن تفكر جنگ سردي و اينكه امريكا و نومحافظه‌‌كاران از فاشيست‌ها و ديكتاتورها حمايت مي‌كردند، مساله حقوق بشر و دموكراسي به ميان آمد و انتقادات زيادي به آنان مطرح شد بنابراين پس از مقطع ريگان، آنها به ايجاد اتاق‌هاي فكر و نهادهاي مدني اقدام كردند كه اغلب نام‌هايي متاثر از حقوق بشر و دموكراسي و آزادي داشتند. براي نمونه مسووليت آقاي آبرامز در كاخ سفيد در حوزه حقوق بشر تعريف شده بود.

نومحافظه‌كاران نهادي به نام National Endowment for Democracy (وقف ملي براي دموكراسي) و نهادي به نام Freedom Foundation ايجاد كردند. همه اينها براي پوشش دادن نقطه ضعف نومحافظه‌كاران و توجيه اقدامات هژمونيك و جنگ‌طلبانه آنها ايجاد شد و بايد اعتراف كرد كه تا حدي هم در اين مسير موفق شدند. آنها مي‌خواستند خاورميانه را با اقدام نظامي تغيير دهند اما در اروپا و ديگر نقاط دنيا به گونه‌اي تبليغ مي‌كردند كه گويا قرار است صادركننده دموكراسي به اين كشور باشند. پس به‌طور كلي مي‌توان گفت پس از دوره ريگان، نو‌محافظه‌كاران تلاش دارند با چهره‌اي دموكراسي‌خواه و طرفدار حقوق بشر اقدامات خود را توجيه كنند.

 

نومحافظه‌كاران و ترامپ

در كارزار انتخاباتي 2016 دونالد ترامپ، او خودش را فردي ضدجنگ‌طلب، ضدگلوباليسم و پوپوليست معرفي مي‌كرد. ترامپ به انتقاد از جنگ‌هاي خاورميانه و بوش مي‌پرداخت و تاكيد داشت بايد به مسائل داخلي امريكا پرداخته شود به جاي اينكه هزينه گزافي صرف سلطه بر جهان شود. نشانه‌هايي از نژادپرستي نيز در صحبت‌هاي او ديده مي‌شد.

صحبت‌هاي ترامپ، نومحافظه‌كاران گلوباليست را كمي گيج كرد و آنها نمي‌‌دانستند آيا بايد با چنين ديدگاهي همكاري كرد يا خير اما در نهايت تصميم بر آن شد كه به ترامپ به چشم فرصتي براي همكاري نگريسته شود. تا زماني كه دونالد ترامپ از برجام خارج نشده بود، نومحافظه‌كاران از او انتقاد مي‌كردند كه چرا از توافق خارج نشده و چرا حضور پررنگي در سوريه ندارد اما به مرور شرايط تغيير كرد و نئوكان‌ها توانستند به مناصب حساس در دولت ترامپ و به ويژه در حوزه سياست خارجي وارد شوند.فردي مانند جان بولتون كه مي‌توان او را از هسته مركزي و سخت نئوكان‌ها دانست به مقام بالايي چون مشاورت امنيت ملي رييس‌جمهور دست يافت و فردي چون اليوت آبرامز نيز به وزارت خارجه رفت تا پروژه سرنگوني مادورو و كودتا در ونزوئلا را دنبال كند.در زمان اين دو نفر بود كه ترامپ از برجام خارج شد و تحريم‌هاي شديدي را عليه ايران اعمال كرد. همان‌طوركه رسانه‌هاي مختلف نيز به آن اشاره كرده‌اند، مي‌دانيم كه اليوت آبرامز در پروژه سرنگوني دولت مادورو و برنامه امريكا براي بحران‌سازي در ونزوئلا موفق نبوده اما اكنون آمده است تا پروژه ايران را هدايت كند.

 

الهان عمر و برخورد با آبرامز

خانم الهان عمر نماينده مسلمان كنگره امريكا در يك جلسه پرسش و پاسخ كميته روابط خارجي سوالات سختي را خطاب به آبرامز مطرح كرد. او يادآوري كرد كه آبرامز چه فعاليت‌هايي در امريكاي مركزي داشته و شريك چه جنايت‌هايي بوده است. برخورد محكم خانم عمر با اليوت آبرامز كه ويديوي آن اكنون قابل دسترسي است نشان داد كه به رغم جواني خانم عمر او تحقيقات كاملي پيرامون عملكرد آبرامز داشته است. چند روز پيش خانم عمر بار ديگر در توييتي نسبت به انتخاب آقاي آبرامز براي هدايت پرونده ايران اعتراض كرد.

 

هدف مقابله با ايران است

در تحليل نهايي مي‌توان تاكيد كرد همان‌طوركه پرونده شغلي، فكري و ايدئولوژيك اليوت آبرامز ثابت مي‌كند فردي منظورمند است كه در خلأ كار نمي‌كند و در شبكه تشكيلاتي نئوكان‌ها فعاليتي هدفمند دارد، اكنون هدف او مقابله با ايران است و آوردنش به گروه اقدام ايران معنايي به خصوص دارد. دولت ترامپ معتقد است كه تا ماه نوامبر مذاكره‌اي با ايران در كار نخواهد بود، از همين رو مي‌خواهد فشار را بر ايران به اندازه‌اي افزايش دهد كه بعد از انتخابات نوامبر، خيلي سريع بتواند ايران را به زانو در آورد كه با تسليم تهران مذاكرات آغاز شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون