با علي قليپور درباره تغيير جريان هنري در لالهزار پس از كودتا
پذيرش وضعيت تازه دشوار بود
شورش تسليمي
علي قليپور در فصل دوم كتاب «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوي» فضاي عجيبي از كشمكشهاي دروني جامعه فرهنگي پيش از كودتاي 28 مرداد را ترسيم ميكند؛ فضايي كه از آن با صفت بيدولتي در زمينه فرهنگ ياد ميشود. از يكسو نيروهاي ماركسيست به نفوذ خود بين روشنفكران و توده قوام بخشيدهاند و در مقابل جريانهاي نزديك به حاكميت، براي بيرون راندن رقيب از ميدان شعارهاي مليگرايانه سرميدهند و فردگرايي را تبليغ ميكنند. چهرههايي مانند آلاحمد هم گرچه از جريان چپ بريدهاند اما همچنان به همان شيوه سابق تيغ نقد تيز ميكنند. در اين ميان جريان سوم «هنر براي هنر» هم مسيري به كل جدا و بياعتنا نسبت به دو گروه اول در پيش ميگيرد؛ فضايي ظاهرا آشفته اما در عينحال پويا نشاندهنده اينكه طبقه متوسط جديد به طرح دغدغههايش مشغول است؛ نمايشها در سنگلج، لالهزار و محلهاي ديگر روي صحنهاند تا اينكه پتك كودتا فرود ميآيد. با او درباره اوضاع لالهزار پيش و پس از كودتا گفتوگو كردهايم.
هرچه مطالعه ميكنيم اطلاعات منسجمي درباره كيفيت نمايشهاي لالهزار وجود ندارد. اينكه تئاترهاي لالهزار واقعا در نتيجه فضاي سركوب بعد از كودتا به آتراكسيون گرايش نشان دادند؟ يا شرايط اجتماع در نتيجه افزايش درآمدهاي نفتي اصولا به همين سمت در حركت بود؟
اين نكته جالب است اما درباره لالهزار مساله ديگري هم وجود دارد كه بايد قدري بيشتر جدي گرفته شود و آن تغيير و تحولات تهران در مقطع مورد نظر است. ما وقتي جلد آخر كتاب «تاريخ تحولات اجتماعي و فرهنگي تهران» نوشته آقاي تكميل همايون را ميخوانيم، اگر به نقشه تهران، پراكندگي جمعيتي و تفريحگاهها دقت كنيم متوجه ميشويم لالهزار بعد از كودتا رفته رفته مركزيت در شهر تهران را از دست ميدهد. اين نكتهاي است كه مورد توجه محققان نيز قرار گرفته و آنها همواره اشاره ميكنند لالهزار پيش از كودتا محلي بوده پر رفت و آمد و شلوغ كه سينماها، كافهها و سالنهاي تئاتر زيادي داشته. بعد از كودتا اين مركزيت از دست ميرود چون تهران از سمت شمال توسعه پيدا ميكند و طي دو دهه، اماكن فرهنگي - هنري مختلف شكل ميگيرد كه همه به سمت مناطق بالاتر از لالهزار ميل دارند؛ به همين دليل آنجا ديگر مركز تفريح نيست. مطالعات ديگري نشان ميدهد به خصوص در نيمه دوم دهه چهل اغلب افرادي كه از شهرهاي ديگر براي تفريح به تهران ميآمدند، لالهزار به دليل وجود مجموعهاي از تفريحات ارزان انتخاب اولشان بوده و احتمالا سينما در همين دسته سرگرميهاي ارزان قرار داشته. در سوي ديگر از سالهاي 37 – 36 به بعد كه دولت پساكودتا سياست رفاهي بدون آزاديهاي سياسي را در دستور كار قرار ميدهد، موج مصرفگرايي افزايش پيدا ميكند و به نوعي سليقه امريكايي در سرگرميها حاكم ميشود. از اين دوران به بعد است كه ما با اصطلاح تحقيرآميز تئاترهاي لالهزاري يا موسيقي لالهزاري در توصيف تفريحات آن محل مواجه ميشويم. نيمه دوم دهه چهل پرويز ممنون گزارشهايي درباره تئاترهاي لالهزار و آتراكسيونها نوشته كه بسيار ارزشمند هستند. آقاي ممنون متوجه ميشود كه در گذشته بخشهاي نمايشي زمان طولانيتري داشته و بخشهاي آتراكسيوني، شامل آكروبات، رقص و آواز كمترين زمان يك برنامه را به خودش اختصاص ميدهد؛ اما در روزگاري كه او مشغول گزارش دادن است، اين بخشهاي جنبي ديگر به قسمتهاي اصلي برنامهها و تئاترها تبديل شدهاند. يعني زمان نمايشها كوتاه و كوتاهتر شده و در بعضي سالنها اصلا نمايشي روي صحنه نيست.
گزارشهاي آقاي ممنون كجا منتشر شدند؟
اين سلسله گزارشها در روزنامه «آيندگان» منتشر شده و به ما ميگويد ما در لالهزار دهه 40 يك نوع نمايش مبتني بر بداهه و كمدي داريم كه آرام آرام بيمشتري شدهاند و آتراكسيون جايشان را گرفته است. آقاي ممنون اينجا تصميم ميگيرد از فرم نمايشي لالهزاري در برابر آتراكسيونها دفاع كند.
پيش از كودتا چه تئاترهاي جدي در لالهزار فعاليت دارند؟
در دوران پيش از كودتا آنجا دو تئاتر جدي وجود دارد، يكي گروه عبدالحسين نوشين و ديگري «تماشاخانه تهران» كه به دليل عضويت نوشين در حزب توده، گروه او در دو مقطع دچار مشكل ميشود. يكي در سال 1327 بعد از ماجراي سوءقصد به شاه و غيرقانوني اعلام شدن حزب توده و دومي بعد از كودتا. اين امر موجب ميشود اعضاي اصلي گروه نوشين مانند لرتا، خاشع و ديگران ايران را به قصد اروپا (برلين) يا شوروي ترك كنند. به اين ترتيب از آن مقطع به بعد ديگر چنين تئاتري وجود نداشته، ولي نكته مهم براي مورخان تئاتر كارهايي است كه گروه انجام داد. مانند ترجمهها، آداپتاسيونها يا رعايت نظم و مقررات، از جمله رعايت ساعت دقيق شروع و پايان اجرا يا اينكه فقط تئاتر اجرا شود و از رقص و آواز بين نمايش خبري نباشد، همينطور دست گذاشتن روي نمايشنامههاي خارجي مهم. اين موارد تئاتر نوشين را از ديگر تئاترهاي زمانهاش جدا ميكرده كه در نشريات هم بازتاب زيادي داشته است. وقتي گروه از هم ميپاشد، آن نوع تئاتر سرگرميساز لالهزار كه پيش از كودتا وجود داشت، بعد از كودتا هم به كار خود ادامه ميدهد. مساله اين بود كه ديگر هيچ گروهي شبيه گروه عبدالحسين نوشين دست به كار نميشود. البته به نظرم در پرداختن به اين موضوع بايد به تغييرات جمعيتي و تغيير جغرافياي سرگرمي هم توجه كنيم.
به نظرم نميتوان از كنار مقوله سانسور هم به سادگي گذشت، چون همهچيز وقتي متفاوت ميشود كه شاه بهواسطه ماجراي سوءقصد تاحدي امكان تحكيم قدرت به دست ميآورد. فكر نميكنيد لالهزار پيش از كودتا هم به سمت آتراكسيون حركت ميكرد؟
سانسور قطعا تاثير زيادي داشته ولي شدت و ضعفش مثلا تاثير چنداني بر گسترش سرگرمي در منطقه لالهزار يا نقاط ديگر ندارد؛ به اين معنا كه اين يك سير تحول طبيعي در شهر تهران بوده؛ اتفاقا سانسور پس از كودتا بيشتر آزاديهاي سياسي، آزادي مطبوعات و جريان ادبيات را بهشدت هدف ميگيرد و كار چنداني با تئاتر ندارد. در تئاتر فقط گروه نوشين از بين ميرود اما معمولا با اين فرضيه كه كودتا تاثير بسيار زيادي بر حركت لالهزار به سمت آتراكسيون داشته مواجه هستيم.
درنهايت اينكه آيا وقتي درباره لالهزار پيش و پس از كودتا صحبت ميشود به نوعي با وهم طرف نيستيم؟ به اين معنا كه همه چيز خوش آب و رنگ تصوير ميشود، درحالي كه عملا گروه عبدالحسين نوشين تنها و جديترين گروهي بوده كه آن زمان (پيش از كودتا) در لالهزار تئاتر جدي به صحنه ميبرده؟
خيلي موافق نيستم كه بگوييم در اين زمينه با وهم طرف هستيم، چون معمولا وقتي در زمان حال به سر ميبريم اين نگاه به گذشته وجود دارد كه همه علاقه دارند آنچه به نظرشان مثبت ميآيد در گذشته اتفاق افتاده باشد. اما واقعيت اين است كه به دليل سركوب بسيار شديد پس از كودتاي 28 مرداد، روشنفكران هيچوقت ديگري نتوانستند فضاي لالهزار را در شكل جديد، يعني بدون دفاتر نشريات حزب توده، بدون كافهها و كتابفروشيهاي مورد علاقهشان تصور كنند. نكته ديگر هم اين است كه در دوران بعد از كودتا، يك چيز به سرعت در حال تغيير است؛ اينكه لالهزار با سرعتي بيش از گذشته (چون اين روند به هر حال وجود داشت) به سمت تبديل شدن به محل تفريح و سرگرمي حركت ميكند. همچنين با تاسيس كافهها و كابارههاي نقاط مركزي و بالاي شهر، بعضي اقشار اجتماع علاقه چنداني به وقتگذراني در لالهزار ندارند.