• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4722 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۹ مرداد

مصدق، مردي كه سوار بر موج ملي‌گرايي شد

نفت، ثروتي كه برايش كودتا مي‌كنند

سعيد ساويز

 

اتفاقي كه در 28 مرداد سال 1332 رخ داد، اختتاميه جنبشي بود كه بسياري آن را يكي از تاثيرگذارترين و ماندگارترين جنبش‌هاي ملي‌گرايانه و اقتصادي عصر حاضر مي‌دانند. جنبش ملي شدن صنعت نفت در ايران بعدها الگويي شد براي جمال عبدالناصر مصري كه كانال سوئز را مانند نفت ايران ملي اعلام كند و حتي بسياري از صاحب‌نظران تشكيل اوپك توسط كشورهاي توليدكننده نفت در 1960 را در واقع حركتي در مسير راهي مي‌دانند كه محمد مصدق يك دهه پيش آغاز كرده بود.
اما كودتاي 28 مرداد چرا اتفاق افتاد؟ و نقش مصدق در نهضت ملي شدن صنعت نفت چه بود؟
 اينها بزرگ‌ترين سوالاتي است كه همچنان پس از گذشت سال‌ها در پرده‌اي از ابهام است و پاسخ گويي به آن به اندكي درنگ و بررسي دقيق اوضاع و حال و هواي ايران در سال‌هاي پيشين نياز دارد.
از سال‌هاي دور و از ابتداي پيدايش قاجار، قدرت‌هاي بزرگي چون روسيه، عثماني، فرانسه و انگليس در خاورميانه و آسياي مركزي جولان مي‌دادند. بزرگ‌ترين خطر براي ايرانيان تا پيش از انقلاب بولشويكي، امپراتوري شمالي آنها يعني روسيه بود كه طي جنگ‌هاي طولاني دو عهدنامه تركمانچاي و گلستان را بر ايرانيان تحميل كرد. پس از آشكار شدن ضعف حكومت قاجار در ايران بر تزار روسيه خيلي زود روس‌ها به فكر دستيابي به منابع نهفته در شبه قاره هند افتادند، جايي كه مستعمره بلافصل استعمار انگليس بود. براي رسيدن به هند بايد از ايران مي‌گذشتند تا ضمن دستيابي به درياهاي آزاد، راه‌شان به هند هموار شود، اين درست همان‌جايي بود كه براي انگليس‌ها جذابيت ايجاد مي‌كرد تا در رقابت اقتصادي و سياسي در ايران با روس‌ها شركت كنند و با گاهي به نعل و گاهي به ميخ زدن روس‌ها را در ايران زمينگير كنند. البته روس‌ها با زمينگير شدن در افغانستان، بعدها نشان دادند كه در اين امر تبحر خاصي دارند.
ورود و تاثير اين دو ابر قدرت آن روزها، در كنار ضعف قاجار همواره باعث مي‌شد تا سياست‌مردان به‌ دو نيمه متمايل به روس و متمايل به انگليس تقسيم شوند و موازنه مثبت يعني دادن امتياز به هر دو براي برقراري تعادل در بين قاجار باب شود.
با كشف نفت در مسجدسليمان كه با سرمايه ويليام ناكس دارسي در 1901 اتفاق افتاد، فصل جديدي در نقش‌آفريني بريتانياي كبير در ايران گشوده شد، چراكه انگليسي‌ها مدت‌ها بود كه در انديشه آن بودند كه قيد زغال‌سنگ سهل‌الوصول ولز را بزنند و به سمت منبع جديد و جذاب‌تري به نام نفت بروند كه برحسب اتفاق منابع آن كيلومترها دورتر از خاك سرزمين‌شان پنهان شده بود.
تغيير سوخت درياداري از جامد به مايع و از زغال‌سنگ به نفت برنامه متهورانه‌اي بود كه درياداران انگليس در روياهاي دور دست خود مي‌ديدند.
دارسي در ازاي 50 هزار ليره انگليسي به شكل نقد و 20 هزار ليره به شكل سهام و تعهد پرداخت 16درصد از سود امتياز اكتشاف و استخراج توليد نفت در سراسر ايران به جز استان‌هاي همجوار با روسيه را به دست آورد. 16درصدي كه هرگز بر ايرانيان هويدا نگشت كه از چه ميزان و چگونه محاسبه مي‌شود.
انگليسي‌ها وقتي با واقعيت حجم عظيم نفت در ميادين ايران مواجه شدند، ديگر به ايران تنها به چشم يك سد در مقابل نفوذ روسيه به هند نگاه نكردند و برعكس تمامي تلاش خود را براي حفاظت از منابع نفتي و تاسيسات در جنوب ايران طي جنگ اول و دوم جهاني به كار گرفتند. آنچنان كه در جنگ اول از بيم نيروهاي عثماني، نيروهاي خود را به بين‌النهرين و جنوب غربي‌ ايران گسيل داشتند و بعدها با متصل كردن، سني‌نشين موصل به بخشي از كردهاي جدا شده از ايران توسط عثماني يعني اربيل و سليمانيه و بين‌النهرين شيعه‌نشين عراق امروزي را تشكيل دادند تا به نوعي يك حايل براي محافظت از نفت خود در منطقه خوزستان تشكيل دهند و همچنين كريستوفر هيل معتقد است ساير اقدامات‌آنها در جنگ دوم يعني اشغال ايران فقط به دليل اهميت موضوع نفت بوده است.
تغييرات به وجود آمده در جوامع پيشرو در خاورميانه مانند ايران، در جهت بيداري مردم و به وجود آمدن روزنامه‌ها و نشريات، در كنار سقوط حكومت تزاري و پا گرفتن جنبش‌هاي چپ و طرفدار حقوق كارگر كه توسط حكومت شوروي مورد حمايت قرار مي‌گرفتند دو بال پروازي بودند كه خيلي زود انديشه‌هاي ملي‌گرايانه را در جوامع مشرق زمين خصوصا ايران تقويت كردند و آتش نفرتي را كه طي سال‌هاي اخير از دخالت‌هاي روس (بعدها شوروي) و انگليس در امور داخلي و اقتصادي ايران پا گرفته بود، هر لحظه شعله‌ور‌تر ساختند.
شركت نفت ايران و انگليس در دهه 1940 چنان نقش حياتي براي انگليسي‌ها بازي مي‌كرد كه از دست دادن عايدات و منافع حاصل از آن را به هيچ‌وجه برنمي‌تافتند.
 چيزي حدود 357000 بشكه توليد روزانه نفت و همچنين تامين سوخت مورد نياز براي نيازهاي سوختي ناوگان دريايي و نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا كه مستقر در آسيا بود، به همراه 170 ميليون پوند مالياتي كه نصيب دولت بريتانيا شد و همچنين 115 ميليون پوندي كه به سهامداران انگليسي رسيد و 500 ميليون پوندي كه از درآمدهاي شركت نفت ايران و انگليس در طرح‌هاي خارج از ايران سرمايه‌گذاري شد را در كنار 105 ميليون پوندي كه به عنوان بهره مالكانه به ايران پرداخت شد، قرار دهيد تا به وضوح متوجه شويد كه چرا داد ايرانيان از بيداد استعمارگر پير برخاست. اينها تنها دليل منفور شدن انگليسي‌ها در ايران نبود، دخالت آشكار شركت، در انتصابات مقامات ريز و درشت محلي و ولايتي در منطقه جنوب خصوصا خوزستان، معامله و داد و ستد مستقيم با قدرت‌هاي محلي از قبيل خوانين بختياري و شيخ خزعل، رييس قبيله بني‌كعب به همراه اصرار براي برقراري تبعيض نژادي برعليه ايرانيان در جهت ارتقا در مناصب شغلي همگي باعث شدند تا اولين جرقه‌هاي اعتصابات و بروز آشكار نارضايتي‌ها در مناطق نفتي رخ زده شود. ابوالفضل لساني در كتاب خود، طلاي سياه يا بلاي ايران به وضوح به اين وضعيت مي‌پردازد.
 نارضايتي‌ها اگرچه روز به روز در تهران و آبادان و مسجدسليمان در حال افزايش بود ولي تا پيش از اينكه نفوذ جنبش‌هاي چپ كه در ابتدا توسط كمونيست‌ها و بعدها توسط توده‌اي‌ها سازماندهي مي‌شد، نتوانست شكل موثري به خود بگيرند و به سادگي با سياست مديريت سريع و موثر شركت سركوب شدند.
آنها ايرانيان را افرادي تنبل و پرطمع مي‌پنداشتند و به‌رغم اينكه با حيله‌ها و ترفند‌هاي مختلف در سال‌هاي پس از جنگ دوم جهاني همواره سعي در كاهش پرداختي به دولت ايران داشتند، رفتار خود را سخاوتمندانه و منصفانه توصيف مي‌كردند.
 حتي دو بار تلاش رضاشاه براي اصلاح و بهبود قرارداد في‌مابين شركت و دولت ايران با خست و حيله‌گري انگليس‌ها ناكام ماند.
 ورود چپي‌ها و القاي مفاهيم جديد مانند ساعت كاري روزانه، حق مسكن، دستمزد عادلانه، حق تشكيل اتحاديه براي كارگران شاغل در تاسيسات نفتي باعث شكل‌گيري جنبش‌هاي زير زميني و اعتصابات گسترده شد، به‌طوري كه براي مثال در روز جهاني كارگر در 1929 اعتصاب بزرگي با شركت 11000 كارگر در پالايشگاه شكل گرفت كه با عكس‌العمل شديد شركت و ارتش خاموش شد.
گفته مي‌شود كه در 1946 در پي راهپيمايي روز جهاني كارگر 80000 نفر در آبادان شركت كردند و در آنجا براي اولين‌بار يك سخنران زن با اعلام اينكه تامين غذاي سگ‌ها بيشتر از دستمزد‌هاي پرداختي به كاركنان است مردم را دعوت به تلاش براي در اختيار گرفتن صنعت نفت كرد.
در تير ماه همان سال شركت براي به حداكثر رساندن سود خود حقوق روز جمعه را لغو كرد كه باعث تشديد بحران و اعتصاب سراسري بزرگي با مشاركت بيش از 65000 نفر شد كه از آن به بزرگ‌ترين اعتصاب كارگري در خاورميانه در آن زمان ياد مي‌شود.
اقدامات خشك و توام با خست مدير اسكاتلندي شركت نفت ايران و انگليس خيلي زود صداي همه را درآورد و حتي يك نماينده پارلمان انگليس كه از تاسيسات نفتي بازديد كرده بود به‌شدت نسبت به افزايش احساسات ناسيوناليستي و ضد بريتانيايي در خاورميانه و خصوصا ايران هشدار داد.
در اين ميان قدرت نوپا و سومي در منطقه خاورميانه در حال افزايش حوزه عملكرد بود؛ ايالات‌متحده امريكا آرام‌آرام نفوذ خود را در فضاي سياسي و اقتصادي منطقه افزايش مي‌داد و در پي بروز اعتصابات كارگري در ايران وزارت امور خارجه امريكا يك وابسته كارگري براي سفارت خود در تهران منصوب كرد. جنگ دوم جهاني و تضعيف بريتانياي كبير و نيز حوزه پولي و مالي آنها يعني استرلينگ در مقابل دلار امريكا، همچنين افزايش نفوذ جريان‌هاي وابسته به شوروي مانند جريان‌هاي چپ و توده از يك‌سو و خشم به وجود آمده در مردم ايران از اشغال كشورشان توسط قواي بيگانه و تبعيد رضاشاه به موريس از سوي ديگر باعث شد تا جريان‌هاي مختلف اعم از ملي‌گرايان، مذهبي‌ها و چپي‌ها در زير سايه يك پرچم يعني مبارزه با استعمار انگليس و باز پس‌گيري صنعت نفت از تسلط آنها جمع شوند.
اين همان نيروي عظيم و موجي است كه دكتر محمد مصدق رهبري‌اش كرده و بر آن تا حصول نتيجه سوار شد. در واقع مصدق يك مشروطه‌چي معتقد به قانون و ثابت قدم است كه جايي در ميانه اين پيكار جايگاه خود را شناخته و پرچم جنبش را به دست مي‌گيرد.
مصدق از آنجايي كه يك مشروطه‌چي معتقد و لجباز است، به قيمت تبعيد به دست رضا شاه هم حاضر نمي‌شود زير آرمان‌هاي مشروطه بزند و تنها كسي است كه در مجلس با شاه شدن رضا خان سردار سپه مخالفت مي‌كند. مصدق اگرچه از ظلمي كه از سوي انگليس بر كشورش و مردمش مي‌رود خشمگين و ناراضي است اما مشروطه انگليسي را در دل مي‌استايد و آن را يكي از عالي‌ترين شكل‌هاي اجرايي مشروطه در جهان مي‌داند.
او با وجود اينكه نيمي قجر است به هيچ‌وجه تن به موازنه مثبت قاجار نمي‌دهد و موازنه منفي به اين معنا كه با ندادن امتياز به چپ و راست بايد تعادل را برقرار كرد را در سياست ايران باب مي‌كند. مرد لاغراندام و گهگاه غشي سياست ايران چنان اراده‌اي دارد كه هرگز و به هيچ شكلي، حتي به توصيه جورج مك گي امريكايي حاضر نمي‌شود كوتاه بيايد تا قائله براي انگليسي‌ها ختم به‌خير شود. ملي شدن صنعت نفت مكزيك در گير و‌ دار شروع جنگ دوم جهاني، اين فكر را در سر كشورهايي مانند ايران انداخت كه مادامي كه استعمارگران خودشان به خودشان مشغولند شايد بتوان با پرداخت غرامت عنان كار را از دست‌شان خارج و صنايع و ثروت‌هاي كشور را ملي اعلام كرد، از طرف ديگر قرارداد نفتي امريكايي‌ها با ونزوئلا در 1948 با فرمول محاسبه 50-50 جملگي اتفاقاتي بودند كه در كنار شرايط توصيف شده و نارضايتي مشروح تا اين جاي يادداشت باعث شدند تا جنبش ملي شدن صنعت نفت در ايران پا بگيرد، قرار گرفتن يك حقوقدان سوييس درس خوانده، در راس اين جنبش باعث شد تا عرصه چنان بر انگليس‌ها تنگ شود كه مجبور شوند از خر شيطان پياده شده و پيشنهادهايي را براي اغواي افكار عمومي و رهبران جنبش مطرح سازند، اگرچه اين پيشنهادات نه جذاب بود و نه قابل اعتماد؛ از اين رو بود كه وقت‌كشي انگليسي‌هايي كه اميد به واكنش نظامي در صورت اجرايي شدن ملي شدن توسط مجلس ايران داشتند باعث شد تا 6 ماه پس از علني شدن قرارداد 50-50 آرامكو با پادشاهي سعودي يعني در 1951، هيچ چيز جز ملي شدن صنعت نفت افكار عمومي تشنه ايران را سيراب نكند.
اما بشنويد از امريكايي‌ها كه تا ميانه راه از خود چهره‌اي طرفدار حقوق بشر و رنج ديده از شلاق استعمار انگليس در گذشته نشان مي‌دادند.
امريكايي‌ها با تغيير وضعيت قرارداد بين ايران و شركت نفت ايران و انگليس تا مدل قرارداد 
50-50 يعني 50درصد سود براي شركت و 50درصد سود براي ايران موافق بودند و بدشان هم نمي‌آمد كه با كوتاه‌تر شدن زمان قرارداد جاي پايي در نفت ايران باز كنند، همچنين به هيچ‌وجه به دخالت نظامي روي خوشي نداشتند و بزرگ‌ترين مانع در راه انجام اين كار توسط انگليسي‌ها بودند. اما ملي شدن صنعت نفت يا قراردادي چرب‌تر از 50-50 براي كشور صاحب منابع را نيز برنمي‌تافتند، چه بسا اگر اين نيز باب مي‌شد كار براي منافع امريكا در آرژانتين و پاناما و ونزوئلا و... به خطر مي‌افتاد. از اين رو زماني كه احساس كردند مصدق سوار موجي شده است كه توان پياده شدن از آن را ندارد و باتوجه به جوي كه در ايران حاكم است، امكان برگشتن و به ميان آوردن حرف از مذاكره غيرممكن است تصميم گرفتند تا ورق را برگردانده و با كودتا اختيار اوضاع ايران را به دست گيرند.
شايد محمد مصدق انتظار خوردن ضربه از هر جايي را به جز طرف امريكايي داشت؛ جنبش پس از رسيدن به پيروزي به دليل پايمردي مصدق در ندادن امتياز به بازوهاي نهضت، از قبيل ندادن امتياز نفت شمال به شوروي و به بازي نگرفتن چپي‌ها در بدنه دولت و همچنين اختلافات بروز كرده با مذهبيون و در راس آن آيت‌الله كاشاني كه هما سرشار در مصاحبه با شعبان جعفري به‌طور مفصل به آن پرداخته است، چند پاره شد و به اين شكل تضعيف شد و البته بازخواني روز كودتا به دليل كثرت وجود تحليل‌ها و نقل‌هاي مختلف براي آن در اينجا ضرورتي ندارد. 
به نيت خلاصه گفتن منظور نويسنده از قلمفرسايي كه تا اينجا به نظر مخاطب رسيد، بايد گفت كه مهم‌ترين علتي كه باعث بروز كودتاي 28 مرداد 1332 شد، تنها و تنها نفت ايران و منافع حاصل از آن بود و البته امريكايي‌ها و انگليسي‌ها نيك در يافته بودند كه بيرقي را كه مصدق به دست گرفته است دير يا زود در جاهاي ديگر جهان بر افراشته خواهد شد و شايد از 
اين رو كه جولان دادن پيرمرد لاغراندام آريايي، بيش از اين بر پهنه صفحات تاريخ براي منافع‌شان در ساير كشورها خطرناك و تهديدكننده خواهد بود، تصميم گرفتند با طرح يك كودتاي ننگين كار را به اتمام رسانند.

 


  امريكايي‌ها با تغيير وضعيت قرارداد بين ايران و شركت نفت ايران و انگليس تا مدل قرارداد 
50-50 يعني 50درصد سود براي شركت و 50درصد سود براي ايران موافق بودند و بدشان هم نمي‌آمد كه با كوتاه‌تر شدن زمان قرارداد جاي پايي در نفت ايران باز كنند.
  شايد محمد مصدق انتظار خوردن ضربه از هر جايي را به جز طرف امريكايي داشت؛ جنبش پس از رسيدن به پيروزي به دليل پايمردي مصدق در ندادن امتياز به بازوهاي نهضت، از قبيل ندادن امتياز نفت شمال به شوروي و به بازي نگرفتن چپي‌ها در بدنه دولت و همچنين اختلافات بروز كرده با مذهبيون چند پاره شد.
  جنگ دوم جهاني و تضعيف بريتانياي كبير و نيز حوزه پولي و مالي آنها يعني استرلينگ در مقابل دلار امريكا، همچنين افزايش نفوذ جريان‌هاي وابسته به شوروي مانند جريان‌هاي چپ و توده از يك‌سو و خشم به وجود آمده در مردم ايران از اشغال كشورشان توسط قواي بيگانه و تبعيد رضاشاه به موريس از سوي ديگر باعث شد تا جريان‌هاي مختلف در زير سايه يك پرچم يعني مبارزه با استعمار انگليس و باز پس‌گيري صنعت نفت از تسلط آنها جمع شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون