• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4726 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۳ شهريور

شتر سواري دولا دولا نمي‌شود

آرمين منتظري

جامعه مطبوعات ايران در طول ساليان گذشته با چالش‌هاي بسياري روبه‌رو بوده است. چالش‌هايي كه موجب شده، روزنامه‌نگار در ايران مدام مشغول مبارزه باشد. مراد از «مبارزه» جدالي است كه روزنامه‌نگار بايد در عرصه‌هاي مختلفي نظير، معاش، شغل، محدوديت‌هاي نوشتاري، نوع نگاه حرفه‌اي، بيان واقعيات و... متحمل شود و اين جدالي محتوم است و از آن گريزي نيست. شايد حتي اين رويارويي است كه به حرفه‌ روزنامه‌نگاري معنا بخشيده است.  اين روزها حال جماعت روزنامه‌نگار خوب نيست. از يك ‌سو روزنامه‌اي توقيف مي‌شود، از سوي ديگر صاحبان قدرت عليه روزنامه‌‌نگاران افشاگر تيغ شكايت بر‌مي‌كشند و از سوي ديگر عده‌اي روزنامه‌نگار مجبور مي‌شوند به‌ منظور حفظ اعتبار و شرافت حرفه‌اي خود خطر بيكاري را به جان بخرند و پاي نامه استعفاي خود را امضا كنند. اين دقيقا همان جدالي است كه از آن سخن به ميان آمد.  آنچه طي چند هفته گذشته بر روزنامه «شهروند» گذشت، نمونه‌اي عيني از اين جدال است. جدالي كه مسلما نه اعضاي تحريريه روزنامه و نه جمعيت هلال احمر به عنوان صاحب روزنامه مايل نبودند به آن ورود كنند. داستان ساده است. جمعي از روزنامه‌نگاران در سال 92 گردهم آمدند تا براساس طرحي نو و جديد، روزنامه‌‌اي نو را خلق كنند. روزنامه‌اي شهروند‌محور و اجتماعي كه قرار بود، صداي اقشار فراموش شده باشد. روزنامه‌اي كه قرار بود دور از جدال‌هاي سياسي روزمره باشد. روزنامه‌اي كه قرار بود، آني را بگويد كه كسي نمي‌گويد، پديده‌اي را ببيند كه كسي نمي‌بيند، فريادي را انعكاس دهد كه كسي نمي‌شود، آهي را روايت كند كه غمخواري ندارد، مشكلاتي را برجسته كند كه اساسا مشكل شناخته نمي‌شوند. «شهروند» قرار بود در راستاي اهداف كلي جمعيت هلال احمر مبني بر انسان‌دوستي، نوع‌دوستي و كمك به همنوع فعال شود. قرار بود «شهروند» اهداف جمعيت را تبليغ كند اما نه به شكل مستقيم. «شهروند» هيچ‌ وقت قرار نبود در قامت روابط عمومي اين نهاد انجام وظيفه كند. بلكه قرار بود  رسانه‌اي باشد كه اگرچه متعلق به جمعيت هلال احمر است اما ضمن حفظ استقلال محتوايي از بروكراسي از اين نهاد، عمقي را روايت كند كه لزوما جمعيت قادر به روايتش نيست  و انتظار اين بود كه جمعيت هلال احمر در اين عرصه كه عرصه‌اي فرهنگي است، سرمايه‌گذاري كند چه اينكه اين سرمايه به هر حال به شكل غيرمستقيم به جمعيت بازمي‌گشت.  در عرصه عمل تحريريه هر چه توانش بود را به ميدان آورد. دو سال نخست كار از سخت‌ترين سال‌هاي كار در روزنامه «شهروند» بود. چه اينكه تحريريه قرار بود برخي مفاهيم كه تا پيش از اين هرگز در قالب يك روزنامه در عرصه عمل عينت نيافته بودند را در عرصه اجرايي ملموس كند. كار دشوار بود. به مشورت و مشق كردن نياز بود. آدم‌هايي آمدند و زحمت كشيدند و رفتند. نوشتيم و خط زديم. بحث‌ها شد، طرح‌ها ارايه شد، ايده‌ها مطرح شد. هر كسي گوشه‌اي را گرفت. گاهي موفق شديم و گاهي شكست خورديم اما در نهايت توانستيم مسيري را ترسيم كنيم. مسيري كه خود مقصدمان بود. اهل فن مي‌دانند كه خلق روزنامه‌اي جدي كه خود را از دعواها و بده‌بستان‌هاي سياسي روز جدا كند چقدر دشوار است. چه اينكه گاهي اوقات سياست خود را بر ما تحميل مي‌كرد و از آن گريزي نبود. اما در نهايت يك روزنامه اجتماعي در سپهر مطبوعات كشور خلق شد.  در اين ميان مي‌توان گفت  بزرگ‌ترين مشكل تحريريه روزنامه «شهروند» عدم ‌ثبات مديريتي و ثبات فكري و استراتژيك رسانه‌اي در جمعيت هلال احمر بود البته اين عدم ‌ثبات هم ريشه در عدم ثبات سياسي كشور داشت. به نظر بي‌ربط است اما دعوا ميان مجلس و دولت نخست حسن روحاني بر سر وزير علوم يكي از بزرگ‌ترين ضربات را به روزنامه «شهروند» وارد كرد. آنجا كه محمد فرهادي، رييس وقت جمعيت هلال‌احمر و حامي اصلي شكل‌گيري روزنامه «شهروند» جديد بنابه دستور رييس‌جمهوري به عنوان نامزد وزارت علوم به مجلس معرفي شد تا بلكه دولت حسن روحاني بتواند بعد از چندين شكست در مقابل مجلس وقت از خوان گرفتن راي ‌اعتماد براي وزارت علوم بگذرد. از آن پس بحران بي‌ثباتي مديريتي همواره گريبان روزنامه را گرفت و رها نكرد. در چنين شرايطي هرگز مجالي فراهم نشد كه شهروند بتواند در ثبات مديريتي به استراتژي اقتصادي كارآمدي برسد چه اينكه استراتژي موثر اقتصادي محصول ثبات مديريت است. اما طي چند ماه گذشته با روي كار آمدن مديريت جديد در جمعيت هلال احمر، موضوع اساسا به بودن يا نبودن روزنامه و رويكرد آن تغيير كرد. سخن از اين به ميان آمد كه روزنامه «شهروند» با اهداف جمعيت هلال احمر «تضاد منافع» دارد. اين سخن به اندازه كافي براي تحريريه روزنامه واضح و روشن بود؛ مديريتي روي كار آمده كه اين روزنامه را با اين رويكرد نمي‌خواهد. رويكرد مد نظر جمعيت هلال احمر هم رويكردي بود كه ما همواره در ابتداي كار سعي داشتيم از آن پرهيز كنيم؛ چه اينكه معتقد بوديم كه روزنامه نبايد نقش روابط‌عمومي داشته باشد. در اصل موضوع ايرادي نيست؛ مدير است و مي‌تواند هر تصميمي براي داشته‌هايش بگيرد. اما ديگر زماني پيش آمده بود كه جمعي از تحريريه روزنامه بايد بين شغل و معاش‌شان و هدفي كه از ابتدا براي تحقق‌اش زحمت كشيده بودند و به‌ طور نسبي محقق‌اش كرده بودند، يكي را انتخاب كنند. انتخاب ميان معاش و آرمان روزنامه‌نگاري براي ما روزنامه‌نويس‌ها انتخابي آشناست و هميشه وجود داشته است. به جرات مي‌توانم بگويم هيچ روزنامه‌نگاري در اين كشور پيدا نمي‌شود كه طول دوران كاري‌اش بر سر اين دو راهي قرار نگرفته باشد. شايد يك‌بار انتخاب اشتباه صورت بگيرد اما سرانجام اين آرمان روزنامه‌نگاري است كه پيروز خواهد شد چه اينكه آرمان روزنامه‌نگاري هويت روزنامه‌نگار است.  مهم‌ترين دغدغه جمعي از تحريريه روزنامه «شهروند» حفظ اين رسانه با همان رويكرد اجتماعي‌محور بود؛ حفظ درختي كه زماني نهالي نازك بود. عده‌اي آبش دادند، عده‌اي غرس‌اش كردند تا اينكه به درختي تناور تبديل شد. اما جمعي از تحريريه درنهايت وقتي بر سر دوراهي محتوم قرار گرفتند، ترجيح دادند تبر را بيندازند. ما روزنامه‌نويس‌ها كارمان نوشتن است. آب باريكه‌اي بيايد تا بتوانيم نوشتن را ادامه دهيم براي‌مان كافي است. اما اين آب باريكه آنقدر هم حياتي نيست كه بخواهيم به ‌خاطرش خيلي چيزها را معامله كنيم. حداقل يك روز خواهد رسيد كه اين معامله به هم خواهد خورد. 
روزنامه «شهروند» از منابع غيرمستقيم دولتي استفاده مي‌كرد و البته صحيح است كه به ‌لحاظ مالي روزنامه‌اي سودآور نبود. اگرچه نگارنده معتقد است، سودآوري و مفيد بودن را تنها در اين امر نبايد جست اما پرسش اين است كه اگر روزنامه «شهروند» به گواه اهل فن به صورت نسبي روزنامه بسيار خوبي بود، چرا نمي‌فروخت؟ چرا سودآوري مالي نداشت؟ اين پرسش را بايد كساني پاسخ دهند كه متولي مطبوعات و روزنامه‌نگاري كشور هستند. بحث داغ روزنامه‌نگاري كشور همواره اين بوده كه دولت بايد از تصدي‌گري در اين عرصه دست بكشد. رسانه‌هاي دولتي و رسانه‌هايي كه از پول بيت‌المال تغذيه مي‌كنند بايد برچيده شوند. چه نيكو سخني! بگذاريد پا را فراتر بگذارم و بگويم دولت و نهادهاي نظارتي نه‌ تنها بايد از تصدي‌گري مالي در عرصه مطبوعات دست بكشند بلكه بايد آن نوع از تصدي‌گري را كه به اعمال محدوديت بر روزنامه‌نگاري منجر مي‌شود نيز از ميان ببرند. نمي‌شود كسي را دست و پا بسته در استخر آب بيندازيم و از او انتظار داشته باشيم، غرق نشود. نمي‌شود با پتك دو پاي فردي را بشكنيم و بعد از او انتظار داشته باشيم در دوي ماراتن شركت كنند.  سوال مهم ديگر اين است كه آيا بنيادها، وزارتخانه‌ها، نهادهاي نظامي و نهادهاي فرهنگي، مالي و مذهبي كه از پول بيت‌المال تغذيه مي‌كنند، حاضر هستند رسانه‌هاي‌شان را تعطيل كنند؟ آيا صدا و سيما به عنوان بزرگ‌ترين بنگاه رسانه‌اي كشور حاضر است، رسانه كاغذي‌‌اش را تعطيل كند؟ پاسخ منفي است. چرا؟ چون همه اين نهادهايي كه نام بردم به قدرت و اعتبار رسانه كاغذي واقفند. حتي صدا و سيما كه انواع و اقسام تريبون‌هاي رسانه‌اي را در دست دارد، باز هم احساس كرده به رسانه كاغذي نياز دارد! حتي برخي نهادهاي نظامي كه از موهبت قدرت در اشكال مختلفش بهره‌مند هستند، باز هم احساس كرده‌اند كه به رسانه كاغذي و آنلاين نياز دارند! قدرت روزنامه‌نگار آنجاست كه مديري عاليرتبه مجبور مي‌شود براي نشان دادن قدرتش از 3 روزنامه‌نگار شكايت كند. غافل از اينكه اين ترازو كفه‌هايش برابري «عادلانه» ندارند. اين استدلال در دفاع از رسانه‌داري دولتي نيست. هدف اين بود كه دريچه‌اي باز شود تا از خلال آن به قدرت واقعي رسانه واقف شويم. اگرنه نگارنده خود يقين دارد كه دولت و نهادهايي كه از بودجه تغذيه مي‌كنند نه ‌تنها نبايد رسانه داشته باشند بلكه حتي رسانه‌داري را نيز بلد نيستند! داستان روزنامه «شهروند» مصداقي است از درد پنهاني كه در جامعه مطبوعات كشور اپيدمي شده است. دردي كه همه مي‌شناسيم‌اش اما هر كسي نسخه‌ خودش را ارايه مي‌كند. در اين ميان انرژي، شوق و انگيزه جمعي روزنامه‌نگار مشتاق و جوان است كه هدر مي‌شود.  شترسواري دولا دولا نمي‌شود! اگر قرار است ميزان و سود و زيان و بود و نبود روزنامه‌اي را بسنجيم، بياييد همه‌ چيز را بر كفه ترازو بگذاريم.
 عضو سابق تحريريه روزنامه شهروند

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون