• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4727 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۴ شهريور

نامه‌اي از سر درد و دادخواهي

فرشته طائرپور

چندي است دلسوزان عرصه توليد فيلم و سريال، با نگراني از انتقال مرجع صدور مجوز توليد سريال‌هاي نمايش خانگي از ارشاد به سازمان صدا و سيما، دست به قلم برده يا زبان به مصاحبه گشوده‌اند تا مخالفت خود را با اين اتفاق كه مي‌تواند آسيب‌هاي جدي به اختيارات، حقوق و سرمايه توليدكنندگان مستقل و همچنين مخاطبان بزند، ابراز كنند.مشخص‌ترين اين اقدامات، سخنان يا بيانيه‌هاي آقايان طباطبايي‌نژاد (از حوزه مديريت دولتي در ارشاد)، حسين فرحبخش (تهيه‌كننده) و همچنين جامعه صنفي تهيه‌كنندگان (يكي از چهار صنف تهيه‌كنندگي) بوده كه طي روزهاي اخير روي سايت‌هاي خبري قرار گرفته است.  به قول قدما «در خانه اگر كس است، يك حرف بس است» اما از آنجا كه ظاهرا در سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي كسي نيست كه لااقل همين «يك حرف» را بشنود و پاسخي شايسته و مناسب - نه از سر قدرت سازماني، بلكه از سر غيرت فرهنگي و رسانه اي- بدان بدهد، ما نيز مي‌گوييم و مي‌نويسيم تا ناظران و تصميم‌گيران بدانند كه در اين مقطع تاريخي، اين «يك حرف»، حرف مشترك همه فعالان عرصه توليد آثار تصويري است و ‌اي كاش با همان يك بار گفتن، حق پاسخش ادا مي‌شد.نامه زير را پيش از آنكه به عنوان رييس «انجمن كارفرمايي تهيه‌كنندگان (اكت)» بنويسم، به عنوان يك تهيه‌كننده از جمع تهيه‌كنندگان فعلي سينما و تهيه‌كنندگان سابق صداوسيما مي‌نويسم تا اگر بناي آقايان بر افزايش قهر و عناد و انتقام قرار گيرد، كسي جز اينجانب مشمول آن نشود.
يا حفيظ، يا امين  
اي كاش نوشتن نامه سرگشاده، براي مسوولان جمهوري اسلامي فايده داشت؛ آن وقت براي رييس قوه مقننه كشورمان نامه مي‌نوشتيم كه:  جناب آقاي قاليباف، لطفا سينماي ايران را از دست اقدامات غيرقانوني رسانه ملي نجات دهيد و براي برخورد با بي‌قانوني‌ها، بدحسابي‌ها، زياده‌خواهي‌ها و انحصارطلبي‌هاي تحميلي اين سازمان، تدبيري در قوه مقننه بينديشيد؛ يا لااقل افزايش بودجه آن را منوط به انجام تكاليفش در برابر توليدكنندگان آثار كنيد.
آن‌وقت براي رييس قوه قضاييه كشورمان مي‌نوشتيم كه: 
جناب آقاي رييسي، چه عذري شما را باز مي‌دارد از تقابل با بي‌عدالتي‌ها، سرمايه‌سوزي‌ها، ايجاد تشويش‌هاي مدام اين رسانه ملي در اذهان جامعه هنري و ادبي و سينمايي كشور؟! چه مصلحتي مانع مي‌شود تا اقدامي كارگشا يا لااقل هشداري عقده‌گشا از سوي تشكيلات شما نسبت به اين سازمان ديده شود؟ تا اندك باوري به برقراري عدالت - توسط آن قوه مسوول- در دل هنرمندان و نخبگان اين جامعه ايجاد شود؟!
آن‌وقت براي رييس قوه مجريه كشورمان مي‌نوشتيم كه: 
جناب آقاي روحاني، شما كه خود كمتر از ما، از جفاي اين رسانه انحصاري - در تخريب و تقويت‌هاي جانبدارانه‌اش- آسيب نديده‌ايد، چرا راهي براي ممانعت از گسترش ناحق حوزه اختيارات آن به ذهن‌تان نمي‌رسد تا لااقل اختيارات و حقوق قانوني وزارت ارشاد دولت خودتان، اين‌گونه توسط اين سازمانِ خودمدار، غصب يا پايمال نشود و اقدامات حمايتي آن در امر توليد و نمايش آثار ايراني، براي مخاطب ايراني عقيم نماند؟!
و براي رييس فعلي همين رسانه موسوم به رسانه ملي مي‌نوشتيم كه: به ميز بي‌وفاي‌تان خوب نگاه كنيد! از آن بپرسيد چه شد كه با مديراني بزرگ‌تر و تواناتر از شما وفا نكرد و تنها اجازه داد از هركدام‌شان، فقط قصه‌اي خلاصه، از خوبي يا خطا - جهت نفرين يا دعا- باقي بماند؟!آيا سوزاندن سرمايه‌هاي توليد، به ورشكستگي كشاندن سالن‌هاي سينما، حمايت‌ها و تحريم‌هاي گزينشي و بي‌ضابطه در حق پديدآورندگان آثار، تخريب وجهه سينما و سينماگران، عدم پذيرش يا نهايتا عقد قراردادهاي اجحافي و يكسويه جهت خريد يا تبليغ آثار سينمايي، مسدود كردن عامدانه راه تنفس سينماي ملي ايران با خودداري از اطلاع‌رساني صحيح و مشفقانه و به موقع در مورد توليدات و شرايط نمايش آنها، به قدر كافي كارنامه شما را در محضر خدا و تاريخ، انباشته از جفا به حق‌الناس نكرده كه همچنان به روش خود ادامه مي‌دهيد؟! نگران نيستيد از اينكه بي‌اعتنايي شما به ورشكستگي سينماي ايران، مشمول اعتناي دقيق حضرت حق قرار گيرد و اين شراب ظلم، به خماري بامدادش نيرزد؟! جناب رييس آيا مي‌دانيد در طول همه اين سال‌هاي متعلق به جمهوري اسلامي، هر فيلمي كه با طي آداب و تشريفات قانوني تحت نظارت وزارت ارشاد - به عنوان بالاترين مرجع تصميم‌گيري در مورد توليد و نمايش آثار سينمايي- وارد چرخه اكران شده، صاحبان مادي و معنوي آن، حكم يخ‌فروشاني را داشته‌اند كه زير آفتاب تموز، بساط زده باشند؟! و سازمان شما، مغرور و مشعوف از ذوب شدن اين سرمايه‌ها، ناجوانمردانه نگاهش را از آنان برگردانده تا نبيند و نفهمد و قدمي بر ندارد؛ مگر استثنائا براي آثاري كه صاحبانش زور بيشتري از زور شما در بازوي‌شان بوده؟!سال‌هاست كه مشي و مرام سازمان شما، در بريدن شاخه‌اي كه خود نيز بر آن نشسته‌ايد خلاصه مي‌شود؛ از يك‌سو مخاطبان سينما و رسانه خود را - فوج فوج- به بازار بيگانه و ماهواره روانه كرده و مي‌كنيد و از سوي ديگر خود را مدعي بلامنازع صدور مجوز براي هر فرآيندي مي‌دانيد كه احتمال دارد با توليداتي جذاب‌تر از آنچه شما مي‌سازيد، نگاه مخاطبان را مجددا به سوي فرهنگ و آثار وطني بازگرداند و بازار كار ايجاد كند براي چندهزار عوامل كم‌كار و بيكار عرصه توليد كه برخلاف تصور عوام، عمدتا در سطوح كارگري قراردارند! چرا فكر كرده‌ايد شبكه‌هاي نمايش خانگي، جز در صورت پيوستن به جغرافياي عريض و طويل و بي‌تناسب شما كه سرشار از استانداردهاي چندگانه است، نبايد حق ادامه حيات و فعاليت داشته باشند؟! سازمان شما اگر باغبان شايسته‌اي بود، باغچه خودش اين همه گل‌هاي پژمرده و درختان بي‌ثمر و علف‌هاي هرز نداشت و هر رغبتي را براي تماشا سركوب نمي‌كرد.  جناب رييس، آيا مي‌دانيد علاوه بر سينماگران مستقلي كه از عملكرد سازمان شما آسيب‌هاي جدي ديده‌اند، چه تعداد از تهيه‌كنندگاني كه براي خود شما سريال و فيلم ساخته‌اند نيز گرفتار بدحسابي‌هاي سازمان شما هستند؟ آيا مي‌دانيد چه مانده‌اي از رقم قرارداد تهيه‌كنندگان فيلم‌ها يا سريال‌هايي كه بيش از يكسال يا حتي چندسال از پخش آنها در شبكه‌هاي شما مي‌گذرد، هنوز تسويه نشده است؟!آيا مي‌دانيد در سامانه شما، به جاي ارقام واقعي كه عملا به عنوان علي‌الحساب و قسط به تهيه‌كننده پرداخت شده، كل رقم اعتباري مربوط به آن پروژه- آن‌هم در سال عقد قرارداد- به عنوان هزينه سازمان و درآمد تهيه‌كننده، منعكس مي‌شود و اين ارقام صوري و كاذب، مبناي تعيين ماليات براي تهيه‌كنندگان قرار مي‌گيرد؟!آيا مي‌دانيد، قيمت پيشنهادي سازمان شما براي خريد حق نمايش تلويزيوني فيلم‌هاي سينمايي، چند درصد از بودجه توليد آن فيلم، يا چند درصد از درآمد شما بابت پخش آگهي به پيوست همان فيلم است؟! و اضافه مي‌كرديم: جناب رييس! ما از گفتن و نوشتن اين حرف‌ها خسته و دلخسته‌ايم اما ظاهرا شما از شنيدن و خواندن و تظاهر به نشنيدن و نخواندن آنها، هنوز خسته نشده‌ايد.از آنجا كه ما اصحاب قبيله قصه‌ها و حكايت‌ها هستيم، اجازه دهيد اين نامه را با حكايتي كوتاه -كه نمي‌دانم لطيفه است يا شوخي، كنايه است يا حكمت- در مورد تلاش سازمان شما براي قبضه كردن مجوز توليدات نمايش خانگي به پايان برم.روزي پسر نوجوانم به من گفت مي‌خواهم هوشمندانه‌ترين و تلخ‌ترين حكايتي كه تاكنون شنيده‌ام را برايت تعريف كنم: «روزي كودكي فقير و گرسنه، پشت پنجره يك چلوكبابي، صورتش را به شيشه چسبانده و با دقت و حسرت مشغول تماشاي پدر و پسري شده بود كه با اشتها مشغول خوردن غذاي‌شان بودند. چيزي نگذشت كه پسرك اين سوي پنجره، با زدن ضربه‌هايي به شيشه، توجه پسرك داخل رستوران را به خود جلب كرد و وقتي مطمئن شد كه او نگاهش مي‌كند، با اشاره به بساط روي ميز گفت: پياز هم بخور!...پياز هم بخور!  جناب رييس، بدون هرگونه قضاوت درباره ريشه‌هاي گرسنگي بچه فقيرِ توي خيابان و سيري بچه داخل رستوران (كه هردو به يك اندازه معصومند و بي‌ارتباط با بحث ما)، اجازه دهيد به عنوان نظاره‌گران پشت شيشه تلويزيون‌ها، به پنجره بزنيم و از شما كه آن سوي شيشه در احوالات خود هستيد، درخواست كنيم كه لااقل از خوردن پياز صرف‌نظر كنيد؛ شايد اين بار تند باشد و از ترشحات آن اشك‌تان سرازير شود.  جناب رييس، شما را به خدا با اين كارنامه ناموفق از قدرت جذب مخاطب، اين بار منصرف شويد و همان‌گونه كه توليدكنندگان سينمايي را سال‌هاست به امان خدا رها كرده‌ايد، توليد‌كنندگان سريال‌هاي نمايش خانگي را هم به امانِ وزارت ارشاد رها كنيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون