• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4728 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۵ شهريور

بيا به مجلس اقبال

سيدحسن اسلامي‌اردكاني

اقبال‌ لاهوري را با شريعتي شناختم. در زماني كه شريعتي او را نه چونان شاعر كه متفكري تمام‌عيار و معمار تجديد بناي فكر اسلامي به جامعه علمي ما معرفي كرد، مخالفان شريعتي بر آن شدند تا در كار اقبال نقصي بيابند و نه تنها سني بودنش را كه مخالفتش را با اهل بيت عيان كنند. زين رو در آثارش گشتند و يافتند و نقل كردند كه اقبال در اشعارش به امام صادق (ع) «توهين» كرده است. شريعتي شگفت‌زده مي‌گفت كه اقبال شيفته اهل‌بيت (ع) بوده است، چگونه ممكن است به امام صادق (ع) توهين كرده باشد. به منبع مورد استناد مخالفانش مراجعه مي‌كند و اين بيت را پيدا مي‌كند: 
جعفر از بنگال و صادق از دكن
ننگ آدم، ننگ دين، ننگ وطن 
اقبال هنگام گزارش تهاجم نيروهاي بيگانه به هندوستان از دو وطن‌فروش نام مي‌برد، يكي 
به نام جعفر كه اهل بنگال بوده و ديگري به نام صادق كه اهل دكن بوده. اما در جامعه‌اي كه علم‌ورزي و دقت در آن كمياب و گاه ناياب مي‌شود، كسي اهل جست‌وجو و كاوش و آشكار كردن حقيقت نيست. با اين همه، اين مخالفان فراموش شدند و اقبال بر جاي ماند و مي‌توان از او درس‌ها آموخت.
يكي از نشانه‌هاي اعتبار و اصالت اقبال آن بود كه متفكران مختلف با تفاوت مشرب فراوان نيز او را جدي مي‌گرفتند. با آنكه مرحوم مطهري با شريعتي چالش‌هاي فكري جدي داشت و با آنكه در برخي آثارش به سطحي بودن برخي انديشه‌هاي اقبال، از جمله ايده ختم نبوت، اعتراض مي‌كرد و فهم او را از فلسفه اسلامي چندان دقيق نمي‌ديد، در اعتبار و اهميت اين شخصيت كليدي اسلام معاصر ترديدي نداشت. براي مثال، در يادداشت‌هاي خود اقبال را كتاب مقدسي مي‌داند كه به شكل‌هاي مختلفي تفسير و گاه تحريف شده است. به نوشته او: «متاسفانه بايد اقرار كنم كه اقبال يك كتاب مقدس است، ولي كتاب مقدسي كه كم و بيش تحريف شده است يا سعي مي‌شود تحريف شود، توجهي به هدف‌ها و ايده‌آل‌ها و هسته‌هاي اصلي افكار او نمي‌شود، از صورت يك فرد محرك و بيداركننده، خارج و به صورت يك انسان لالايي‌گو در مي‌آيد.» (يادداشت‌هاي استاد مطهري، تهران، صدرا، 1378، ج1، ص231.) از نظر مطهري، اقبال متفكري براي همه بشريت است نه شاعري منطقه‌اي. او كسي است كه اروپا را خوب شناخت، اما «در دنياي اروپا غرق نشد.» (همان، ص 232) 
يكي از ويژگي‌هاي اقبال در جامعه تعصب‌زده هندي، تلاش براي گذر از منازعات فرقه‌اي و ديني بوده است. به نوشته او: «ما نمي‌توانيم همدل و همزبان باشيم. ديگر در ميان ما بوي محبت و خوي اخوت و مروت نمانده است. در حال حاضر چنين تصور مي‌كنيم كه مسلمان راسخ العقيده آن است كه تشنه خون برادر هندي خود باشد و هندوي پاك‌دينْ كسي است كه حول آزار جان مسلمين بگردد.» (نامه‌هاي علامه اقبال لاهوري، گزينش و ترجمه محمد يونس جعفري و فرهاد پاليزدار، تهران، نشر همراه، 1379، جلد اول ص18-19) 
در اين فضا، با آنكه تعلق خاطر عميقي به تصوف و فرقه‌هاي صوفيانه داشت و خود اهل سلوك بود، به نقد تفكر رايج عرفاني پرداخت و اظهار داشت كه آنچه در انديشه وحدت وجودي كساني چون ابن عربي است، از روح قرآن فاصله‌ها دارد. در كنار اين نگرش انتقادي كوشيد طرحي براي بازسازي تفكر ديني پي ريزد و روح اسلام را با جهان مدرن پيوند بزند.
او شيفته زبان فارسي بود و بخش قابل‌توجهي از اشعار خود را به زبان فارسي سرود. اما شعر براي او ابزاري براي تربيت بود و «شاعري هم وارث پيغمبري» به شمار مي‌رفت. با الهام از منابع ديني، كوشيد «فلسفه خودي» را پي ريزد و گسترش دهد و زمينه‌اي براي تفكر اصيل ديني فراهم سازد. اقبال همزمان توجه خاصي به اهل بيت، به ويژه سيدالشهدا (ع) داشت تا جايي كه مي‌گفت: «رمز قرآن از حسين آموختيم/ زآتش او شعله‌ها اندوختيم» او خود را وامدار آل علي مي‌دانست و مي‌گفت: «از ولاي دودمانش زنده‌ام/ در جهان مثل گهر تابنده‌ام» در اشعار مختلف به پيام عاشورا اشاره مي‌كرد تا جايي كه مي‌گفت: «ريگ عراق منتظر، كشت حجاز تشنه كام/ خون حسين باز ده كوفه و شام خويش را»
نسبت اقبال و اهل‌بيت(ع) را جداگانه در مقاله‌اي بازگفته‌ام (اقبال گاهي زود مي‌آيد، كتاب ماه دين، شماره 195، دي ماه 1392) و اينجا مجال بيشتري نيست. مي‌توانيم براي آموختن بيشتر از اقبال دعوتش را قبول و در مجلسش شركت كنيم: 
بيا به مجلس اقبال و يك دو ساغركش
اگرچه سر نتراشد، قلندري داند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون