ادامه از صفحه اول
حسين (ع)، راه اصلاح
گرچه ما روح آن پيام؛ آن شعائر؛ آن راهي كه عليه ظلم است حتي اگر جبار در ميان خود ببيند، آن اقتدا بر ره حسين در زيارات را گرفتيم و آهن و طلا را جايگزين كرديم. حسين جايگزين خدا نيست. او رهروي راه حقيقت مطلق است. در همه زيارتنامهها لاالهالاالله است، شهادت بر بندگي ائمه است و خلوص در برابر شرك؛ هر چند ما شركي خفي را به آنان نسبت ميدهيم تا پيام برافتد و آهن ضريح بماند اما راه حسين، سرنوشت عاشقانه انسان تنها در راهي است كه درست است كه هيچ كس را به جاي خدا نگذاريم. بقاع متبركه به واسطه خلوص و سبكي دلها محل توجه حقاند، محل شفا. محل باز شدن گرهها و معجزه ديگري از اين مرد آزاده كه به كينه كشته شد و محل عاطفهها گرديد؛ اگر آزادگي حسين درك شود، ديگر نفرت و دشنام نميدهيم؛ حسين(ع) محيت خالص دل مجروحي است كه امت جدش او را به مسلخ بردند ولي در دعايش هنوز دست بلند كردن براي هدايتهاست. انّ اجْود النّاسِ منْ اعْطي منْ لا يرْجُوهُ»؛ بخشندهترين مردم كسي است كه به آنكه اميد ندارد و درخواست ياري نكرده، كمك كند و ببخشد و حسين(ع) خود مظهر اين حرف است آن هم 14 قرن پس از پاره پاره شدن تنش. راه حسين(ع) چندان آسان نيست. آزادگي و گذشتن از حق خويش و تفكر ميخواهد. عقدهها را ريختن و عقيده را به مروت تجهيز كردن ميخواهد. بنا بر نگاه حسين(ع) اگر مسلمان نيستيد، ميتوانيد آزاده باشيد. يعني آزادگي مقدمه مسلماني است. داعش و بوكوحرام چگونه ميتوانند تمام اعتقادات حضرت رسول را زير پا بگذارند و بعد در پرچمشان نام نبي را تصوير كنند. نه تنها اهل كارزار كه حكومتها هم ملتزم به همين هستند. آزادگي و آزاديخواهي و نطق رساي مردم و حريت، گذشت، بخشش، انصاف و مبارزه با تبعيض، آنچنان كه گويي در راه شهيد آزادگان قدم ميزند. اين آخرين كه مبارزه با تبعيض باشد، شرط مسلماني ميهمان كربلاست. نگاه حسين(ع) به تبعيض چيست؟ چرا او، موسيوار در برابر حاكميت قوي ايستاد؟ چون اسلام او، دين ضد قبيلهگرايي و تبعيض بود. چون دوباره بتهاي زنده به نام خليفه پيامبر، جاي بتها را گرفته بودند. حسين(ع) گفت، اصلاح دين جدم را خواستارم. اصلاح يعني تو اصل حركت پيامبر را قبول داري. شعارها و ارزشهايش. اما با آنچه به سوءاستفاده و بهرهگيري از موقعيت پيامبر ايجاد شده و همان ارزشهاي قبيلگي با شدت بيشتر توسط خليفه بازسازي شده است، پرچم اصلاح را برداري و نصيحت كني. حسين(ع) براي اصلاح، صدايش را بلند كرد ولي مخالفت با خليفه و روش او موجب فتواي قتلش شد. آيا حسين از اسلام بيزار شد؟ نه. حسين اصلاح ميخواست نه براندازي دين و انقلاب محمد. هر چند به نظر بقيه، اصلاح در چنان زمانهاي محال بود و بايد كل دين محمد(ص) را كنار ميگذاشت. حسين(ع) انسان بود، عطوفت داشت، خانواده و كودك. برخلاف سخن برخي جاعلين هرگز بر خانوادهاي حمله نكرد. در ميانه راه در كنار عطوفت بر خانواده و ترس قتلعام خويشانش به خود دلداري ميداد كه« قال كلا إِن معِي ربِّي سيهْدِينِ». اين سخن موسي در قرآن را ميخواند كه به آنان گفت: چنين نيست، قطعا پروردگارم با من است و مرا هدايت خواهد كرد. از اين نگاه، انگيزه و راه حسين(ع) براي طغيان نيست. براي اصلاح است و جنگ بر او تحميل ميشود. او نتوانست حكومتي را اصلاح كند اما راهي را پاكيزه كرد. او در ميان تاريخ، آزاده جاوداني است كه با تن صد چاك پيروز شد.
قدرتهايي كه نميتوان ناديده گرفت
اما در عين حال جمهوري اسلامي ايران نيز او را به چشم نخستوزيري نامطلوب و دور از منافع تهران نميبيند كه استقبال گرم از او در تهران اين ادعا را تاييد ميكند. بنابراين ميتوان گفت كه ايران نيز به نوعي از كاظمي حمايت ميكند.
كاظمي سفر خود را از ايران آغاز كرد، اين نخستينبار بود كه رييس دستگاه اجرايي عراق، نخستين سفر خارجي خود را به ايران اختصاص ميداد. تاكنون سابقه نداشته است كه نخستوزيرهاي عراق، اولين سفر خارجي خود را از ايران آغاز كرده باشند. اتفاقي كه بسيار مورد توجه رسانهها قرار گرفت و در عين حال دلخوري اعلام نشدهاي را از سوي عربستانيها كه بنا بود اولين سفر نخستوزير عراق به آنجا باشد اما نشد، به دنبال داشت. مدت كوتاهي بعد از آن بود كه كاظمي راهي امريكا شد. قبل از سفر به امريكا كاظمي اعلام كرد كه پيامرسان نيست و هيچ پيامي را از سوي ايران براي امريكاييها نبرده است. همانند همه دولتمردان عراقي، كاظمي نيز تلاش دارد كشورش را از تنشهاي موجود ميان ايران و امريكا دور كند. در عين حال اين واقعيت را بسيار خوب ميداند كه بايد در روابط بينالمللياش توازن ايجاد كند. استقبال از او در تهران و واشنگتن، در عاليترين سطح، تلاشي بود كه نشان دهد به دنبال حفظ موازنه در روابط بينالمللي عراق است. اگرچه كاظمي هنوز راهي عربستان سعودي نشده اما در نشست سهجانبه امان حاضر شد تا نشان دهد عراق به روابط عربي نيز به اندازه ديگر روابط بينالمللي عراق اهميت ميدهد و هر سه رابطه عربي – ايراني – امريكايي را در كنار هم ميخواهد. اهميت اين تلاش زماني بيشتر خودنمايي ميكند كه شاهديم كاظمي نه تنها برنامهاي براي سفر به تركيه – به عنوان يكي از كشورهاي قدرتمند منطقه – ندارد، بلكه تنشها با اين كشور روز به روز در حال تشديد است. مسالهاي كه خواه ناخواه اهميت ايران در روابط غيرعربي عراق را پررنگتر از هميشه ميكند. نبايد تصور كرد كه گسترش روابط عراق با كشوري و حل مشكلاتش با آن كشور يا تامين بخشي از نيازهايش از كشوري غير از ايران به معناي دور شدن بغداد از تهران است. با توجه به معادلات حاكم بر عراق هيچ دولتي نميتواند در عراق بر سر كار آيد و گمان كند كه ميتواند از ايران دور شود. كما اينكه در نظر نگرفتن مهره تاثيرگذاري چون امريكا در عراق نيز براي هيچ دولتي امكانپذير نيست. در افواه عمومي و در حرفهاي درگوشي مقامات عراقي اين عبارت زياد زده ميشود كه اگر دولت عبدالمهدي سقوط كرد به دليل ناخشنودي امريكاييها از نزديكي بيمحاباي او به ايران و بيتوجهي به خواستههاي آنها بود. كما اينكه شاهد بوديم در حدود 10 ماهي كه عبدالمهدي نخستوزير بود، تقاضاي سفر او به امريكا دستكم چهار بار به تعويق افتاد و در آخر هم انجام نشد كه دليل اصلي آن عدم تمكين عبدالمهدي به خواستههاي امريكاييها عليه ايران از جمله رعايت تحريمهاي يكجانبه اعمال شده واشنگتن عليه تهران بود. همچنين در دوران نوري مالكي نيز شاهد بوديم كه بيتوجهي دولت وقت به رابطه با كشورهاي عربي چه هزينههاي سنگيني را بر امنيت عراق تحميل كرد كه فاجعه ظهور داعش از جمله آن بود. بنابراين دولت عراق ناگزير است براي حفظ ثبات و استقرار خود رابطهاي متوازن با سه محور عربي - ايراني - امريكايي برقرار كند و بديهي است كه قرار هم نيست گسترش رابطه با يك طرف به حساب طرف ديگر باشد.