شليك گلوله ساچمهاي و گاز اشكآور به سوي ساكنان يك روستا
بلاي جان «فتاح» و «بنياد مستضعفان» شد
اندوه روستاي ابوالفضل
«با همان لودري كه در جبههها سنگر ميساختم، آمدهاند خانهام را خراب كنند» اين شايد از دردناكترين روايتهايي است كه از ماجراي يك نيم روز تلخ و خونين در يكي از روستاهاي اهواز به گوش جهان رسيد. پيرمرد درحالي كه ميكوشيد، بغضش را پنهان كند از درد خود ميگفت و انگشت اتهام را به سمت بنيادي ميگرفت كه با فرمان بنيانگذار جمهوري اسلامي و به منظور توزيع اموال «مستكبران» ميان «مستضعفان» تشكيل شد ولي حالا دومين بنگاه ثروتمند ايران است و به زعم بسياري از ناظران و تحليلگران، دور از اهداف و آرمانهايي است كه موجبات تشكيلش را فراهم آورد. پيرمرد ساكن روستاي ابوالفضل اهواز بود، روستايي كه حالا مدعياي به بزرگي بنياد مستضعفان دارد و ساكناني كه سالهاي سال است در اين روستا زندگي كرده و ميكنند. ماجراي روستاي ابوالفضل و ادعاهاي بنياد مستضعفان دربارهاش چند وقتي بود كه به رسانههاي ارتباط جمعي كشيده شده بود ولي شايد هيچكس تصورش را نميكرد كه روزي جدالها آنچنان بالا گيرد كه پاي گاز اشكآور و گلولههاي ساچمهاي به ميان آيد. فيلمها آنقدر گويا و رفتارها آنقدر واضح است كه شايد گفتن و نوشتن از آنچه در روستاي ابوالفضل گذشت جز توضيح واضحات نباشد. حالا همه ميدانند در «ابوالفضل» يك طرف با سنگ از خانههايش دفاع ميكرد و طرف ديگر با گاز اشكآور و حكم قانوني و گلوله ساچمهاي درصدد اجراي ماموريت بود ولي در اين ميان آنچه همچنان محل اختلاف است، ريشه دعواهاي مربوط به اين روستاست، روستايي كه اگر شرايطش به همين شكل ادامه يابد، ميتواند روياهاي انتخاباتي سكاندار فعلي بنياد مستضعفان را مثال گردابي در خود غرق كند و هزينه حمايت از او را براي اصولگرايان، از معتدلانش گرفته تا تندروها، به مراتب افزايش دهد و اين يعني كاهش شانس پرويز فتاح در قبال رقباي خوديتر.
يك روستا و دو روايت
خبرگزاريهاي مهر، فارس و تسنيم به عنوان مهمترين رسانههاي جناح راست در ماجراي روستاي ابوالفضل دست برتر را داشتند و با همراهي جماعتي كه به «عدالتخواهان» معروف شدهاند، جديترين اتهامات را متوجه بنياد مستضعفان كرده و ادعاهاي اين نهاد درباره مالكيت اين روستا را به كل غلط توصيف كردند. بنابر روايت اين رسانههاي اصولگرا، ساكنان فعلي روستاي ابوالفضل از پيش از انقلاب در اين زمينها حضور داشته و به كشاورزي مشغول بودند، ادعاهاي بنياد مستضعفان خلاف واقع است و مردم حق حضور در خانههايشان را دارند ولي در اين ميان روايت دومي هم وجود دارد؛ روايتي كه البته از حق ساكنان قديمي اين روستا نگذشته بلكه ميكوشد از «زمينخواري» در روستاي ابوالفضل پرده بردارد. براساس پيگيريهاي روزنامه «اعتماد» از قرار معلوم بنياد مستضعفان سند 86 هكتاري در اهواز از منطقهاي تحت عنوان «زردشت» تا «پدافند هوايي» را در اختيار دارد كه روستاي ابوالفضل نيز درون آن جاي ميگيرد. حاميان روايت دوم برخلاف دسته اول نه تنها موضوع كشاورزي مردم روي زمينهاي روستاي ابوالفضل از پيش از انقلاب تاكنون را رد ميكنند، بلكه معتقدند كه اين زمينها متعلق به ملاكاني بوده كه به واسطه شرايط ابتداي انقلاب همچون مالكان زرتشتي شركت «مزد يستان» مجبور به ترك خانههايش شدهاند و پس از آن، مالكيت آنها به بنياد مستضعفان واگذار شده است. اين بدان معناست كه بنياد مستضعفان نيز مالك حقيقي اين زمينها نيست؛ بلكه متصرف قانوني اين اموال محسوب ميشود. در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب در اين منطقه حدود 30 خانوار ساكن بودهاند ولي در 10 سال گذشته اين جمعيت به طور چشمگيري افزايش يافته و حالا حدود 300 خانوار در اين منطقه زندگي ميكنند. افزايش جمعيتي كه از قرار معلوم در سكوت يا خواب زمستاني نهادهاي نظارتي و با سوءاستفاده آشكار برخي فرصتجويان ايجاد و حالا به معضلي براي ساكنان اين روستا و بنياد مستضعفان تبديل شده است. معضلي كه پرويز فتاح نيز در جريان پيامك خود براي وحيد يامينپور از آن گلايه كرده و شيوه رفتار نهادها در قبال مردم اين روستا را «پرهزينه» و «بسيار ناشيانه» توصيف ميكند. برخوردي كه موجبات عذرخواهي تقريبا تمامي نهادهاي مسوول را فراهم آورد.
سرنوشت «ابوالفضل»
بدين ترتيب هر كدام از اين دو روايت ميتواند صحيح باشد و مورد پذيرش نهادهاي قضايي و نظارتي؛ اما شايد مهمترين پرسش، پرسش از سرنوشت ساكنان روستايي باشد كه برخلاف داراييهاي بنياد مستضعفان در مناطق شمالي تهران كه هر كدام در دست فلان فرد و بهمان نهاد پرنفوذ است در آستانه تخليه قرار دارد. شنيدههاي روزنامه «اعتماد» حاكي از آن است كه هماكنون زمينهاي روستاي ابوالفضل حداقل با قيمت يك ميليون تومان خريد و فروش ميشود؛ مبلغي در نوع خود سنگين ولي در قياس با ساير املاك بنياد مستضعفان در تهران ناچيز. بنابراين پرسش اينجاست كه اين حجم از اصرار بنياد مستضعفان براي بازپسگيري زمينهاي اين روستا كه فاصله چنداني با اهواز ندارد براي چيست. پرسشي كه حداقل تا زمان نگارش اين گزارش، پاسخ درخوري نيافته ولي از قرار معلوم سازوكارهايي براي انتقال ساكنان اين روستا به شهرهاي مجاور ايجاد شده و قرار است ساكنان بومي «ابوالفضل» با دريافت مبالغي به كوچ اجباري از محل زندگي خود تن دهند. اين درحالي است كه روابط عمومي بنياد مستضعفان نيز با تاييد اين مهم در جريان اطلاعيهاي كه در پي تيراندازي با گلوله ساچمهاي به ساكنان اين روستا منتشر كرد، آورده است:«به دنبال توقف اجراي احكام صادره، مقرر شد با همكاري كميته امداد امام خميني(ره) طي 2 هفته، خانوادههاي محروم ساكن اين اراضي شناسايي شوند و پس از فراهم شدن زمينه انتقال اين خانوارها به منطقهاي مسكوني و تامين هزينه پيش پرداخت مسكن اين خانوارها توسط بنياد مستضعفان، اجراي احكام قانوني درخصوص اين اراضي انجام شود.»
آينده فتاح
در اين ميان كم نيستند آنان كه حملات اين روزهاي فارس و ساير بستگان رسانهاياش به فتاح را آن هم پس از فاشگويياش درباره املاك بنياد مستضعفان و استفاده چهرههاي ذينفوذ سياسي از آنان، پاتكي به رييس بنياد مستضعفان انقلاب تفسير كردهاند. پاتكي كه احتمالا ريشهاش به صندوقهاي رايي ميرسد كه يك سال ديگر براي انتخاب عاليترين مقام اجرايي جمهوري اسلامي مقابل ديدگان واجدان شرايط قرار خواهد گرفت. پرويز فتاح اين روزها يكي از جديترين گزينههاي انتخابات رياستجمهوري ايران است و در اين ميان رقباي جدي را از همطيفيهاي اصولگرايش نيز مقابل خود ميبيند؛ رقبايي كه بعضا نامشان در جريان فاشگوييهاي فتاح به ميان آمد و حالا با به راه انداختن هجمه رسانهاي عليه بنياد مستضعفان، آن هم در ماجرايي كه حداقل روي كاغذ محق محسوب ميشود، ميكوشند تا فتاح را اولين بازنده دوئل 1400 كنند. دوئلي درون جرياني كه يك سوي آن اصولگرايان و بدنه سنتيتر اين جريان ايستاده و سوي ديگرش عدالتخواهاني است، اينكه فتاح ميان اصولگرايان سنتي نيز رقباي اسم و رسم داري دارد، موضوعي است، انكارناپذير. اما نكته قابل توجه چرايي حملات عدالت خواهان به اوست. عدالتخواهان اين روزها از محمدباقر قاليباف گرفته تا مهرداد بذرپاش را مورد انتقاد قرار دادهاند و از اين رو دشمنان بسياري ميان اصولگرايان دارند؛ چنانكه آنان را نيز وادار به اعلام مصونيتهاي آهنين اين گروه كرده ولي اينكه چرا پرويز فتاح كه تا همين چندي پيش مورد حمايت آنان قرار داشت به يكباره مغضوب آنان شد، پرسشي است، بيپاسخ! اما بد نيست بدانيد اين روند انتقادها به فتاح زماني بالا گرفت كه او مقابل حدادعادل و يارانش تن به عذرخواهي داد. آنچه در اين ميان عيان شده، روزگار سخت رييس فعلي بنياد مستضعفان براي نيل به «پاستور» است. او پاييز و زمستان سختي را پيش رو خواهد داشت و در اين مدت اگر همزمان براي جلب نظر عدالتخواهان، اصولگرايان سنتي و آراي خاكستري جامعه اقدام نكند، شانسي براي پيروزي در رقابت براي راهيابي به كرسي اصلي «پاستور» نخواهد داشت و احتمالا ميدان رقابت را به چهرههاي سرشناس ديگر واگذار خواهد كرد؛ رقابتي كه جلب نظر ساكنان روستاي ابوالفضل و جبران گلولههاي ساچمهاي و گازهاي اشكآور، ميتواند گام ابتدايياش باشد.