ادامه از صفحه اول
مسعود خودكشي كرد
شايد جالب باشد كه بدانيد مجله فيلم هفت يا هشت سال اصلا امتياز نداشت. هر شماره آن مثل كتاب بايد به وزارت ارشاد ميرفت و آنجا در معاونتهاي مختلف آن را ميخواندند و نظر ميدادند با اصلاحات كم و بيش. البته به مرور نهادهاي بيربط و ذيربط به گردانندگان مجله اعتماد پيدا كرده بودند و اين برميگشت به موقعيت خود مهرابي و سياستهاي كجدار و مريزي كه در كوران حوادث او اتخاذ ميكرد. بارها و بارها مجله فيلم مورد هجوم بسيار شديدي چه به صورت مكتوب و چه به صورت فيزيكي و حضوري از جانب مخالفان يا تندروها قرار گرفت اما مهرابي با سياستهاي درستي كه به كار ميبرد توانست آنها را رفع و دفع كند. رفتار شخصي او ممكن بود به دلايلي موردپسند بعضيها نبوده باشد ولي من بدون مداهنه و قديس نمايي از مسعود مهرابي ميخواهم بگويم او به همراه دو يار ديگرش توانست يكي از عجيبترين اتفاقات تاريخ مطبوعات ايران را رقم بزند. انتشار مجله سينمايي هنري به مدت نزديك به چهل سال كه ركورد عجيبي است. كمتر سابقه داشته يك تيم بتواند به رقم اختلافنظرهايي كه داشتند اينطور با هم منسجم كار كنند. درنظر داشته باشيم كه مجله فيلم متعلق به اين سه نفر نيست، اين ماهنامه سينمايي متعلق به سينماي ايران است. سينماي ايران بسيار مديون مجله فيلم است. بخشي از گسترش فرهنگ سينما در چهار دهه اخير ناشي از همين نشريه است. خيلي از فيلمسازان برجسته جهان را مجله فيلم به جامعه سينماي ايران معرفي كرد. خيلي از مسائل تكنيكي فني مقوله نقد كه در اوايل دهه شصت و هفتاد و هشتاد به شكل جديتري مطرح بود همه ناشي از ظهور و بروز مجله فيلم است نه اينكه نشريات ديگر نبودند. مطبوعات ديگر هم كه به نوبه خود سهم داشتند، بودند و هستند اما بيانصافي است كه اگر بگوييم آنها هم به اندازه مجله فيلم تاثيرگذار بودند، خير اينگونه نيست. بخشي از اين تاثيرگذاري مشخصا به خود مسعود مهرابي برميگردد. او هنرمند گرافيست، نقاش و طراح بود. طرحهاي زيادي در دهههاي اول انتشار مجله چاپ ميشد. قبل از آن در يكي، دو برنامه تلويزيوني در زمينه طنز و كاريكاتور كار ميكرد. جوايز مختلفي در داخل و خارج در زمينه تخصصي طراحي و كارتون هم دريافت كرده بود. مجموعا او يك هنرمند بود با حساسيتهاي فوقالعاده زياد و همين حساسيت فوقالعاده زياد بود كه باعث بيماريهاي اخير او شد. اما اينكه ميگويم خودكشي كرد به اين سبب است كه انتشار نشريه در شرايطي كه مطبوعات جدي اين همه مميزي سفت و سخت دارند و با بحرانهاي ناشي از كاغذ و ديگر ابزار چاپ و انتشار روبهرو هستند و رقباي قدري مثل اينترنت و فضاي مجازي دارند، نشريهاي جدي منتشر كني اين يعني خودكشي تدريجي. به هر حال من اين افتخار را داشتم كه سي و پنج سال در كنار اين دوستان باشم. زماني عضو هيات تحريريه بودم و از منتقدان جدي عضو مجله فيلم. روزها با مسعود و هوشنگ و عباس ياري كار ميكرديم و اخلاقش كامل دستم بود و كامل ميدانستم مسعود چه روحيهاي دارد. هيچ مشكلي بين ما به وجود نيامد. جدي و عاشقانه كار ما ادامه پيدا كرد اما او با كم حرف زدن مسائل را مديريت ميكرد.
روز ملي زلزله در تقويم
در پژوهشگاه استادان رشتههاي مختلف از جمله زلزلهشناسي، مهندسي زلزله، مهندسي عمران و سازه، مهندسي ژئوتكنيك، معماري، فيزيك، جامعهشناسي، روانشناسي و روانپزشكي و… ضمن مرور تجربه زلزله بم و زلزلههاي مهم يك ساله قبل از آن تاريخ به درسهايي كه بايد از آن زلزلهها آموخته و در كشور به كار گرفته شود، اشاره ميكردند. مناسبت پنجم دي ماه به عنوان روز ملي ايمني در برابر زلزله مناسبت كاملا درستي است كه با ياد حدود 30 هزار جانهاي سوخته در زلزله 5 دي ماه 82 بم، هم جنبه انساني دارد و هم مناسبتي كاملا ملي است. حال داستان 20 مهر ماه چيست؟ در تاريخ 22 دسامبر 1989 مجمع عمومي سازمان ملل متحد در قطعنامه شماره 236/44 خود دومين چهارشنبه ماه نوامبر هر سال را به عنوان روز بينالمللي كاهش سوانح طبيعي تعيين كرد. اين روز بينالمللي هر ساله و طي دهه بينالمللي كاهش سوانح طبيعي (1999-1900-IDNDR-)كه از سوي سازمان ملل متحد اعلام شده بود، گرامي داشته شد. در قطعنامه 219/54 در تاريخ 22 دسامبر 1999 سازمان ملل متحد تصميم گرفت تا برنامههاي دهه قبل طي سالهاي بعد از 2000 نيز ادامه يابد. در قطعنامه 195/56 كه در تاريخ 21 ژانويه 2002 در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيد، برنامهاي با نام «راهبرد بينالمللي براي كاهش سوانح» يا به اختصار UNISDR به تصويب رسيد. در تاريخ 21 دسامبر 2009 و با قطعنامه 200/64 مجمع عمومي، سازمان ملل تصميم گرفت تا مناسبت سالانهاي كه 20 سال قبل براي هفته دوم ماه اكتبر به تصويب رسانده بود به تاريخ 13 اكتبر هر سال(21مهرماه) به طور ثابت نسبت دهد و نام آن را نيز به «روز بينالمللي كاهش سوانح (International Day for disaster reduction)» تغيير دهد. از سال 89 مناسبت 20 مهر ماه در ايران نيز به همان مناسبت روز جهاني كاهش سوانح به عنوان روز ملي كاهش سوانح تعيين شد. مسلم است در كشوري كه سوانح طبيعي هر سال خسارتها و تلفات فراوان به مردم و زيرساختهاي كشور وارد ميكند، مناسبتهاي ملي و بينالمللي فرصتهايي هستند تا در آنها اهميت موضوع در كشور بازبيني شده، در توسعه آموزشهاي مربوطه در سطح ملي تلاش كنيم و از همه مهمتر به ارزيابي وضع بخشهاي مختلف كشور كه با مخاطرات طبيعي مرتبطند، بكوشيم. يادمان يك زلزله به صورت نمادين بايد در تقويم ايران به عنوان روز زلزله- يا روز ملي ايمني در برابر زلزله- با ياد هموطنان كشته شده ما در زمينلرزههاي ايران با عنوان مناسبتي ملي و سالانه به تقويم برگردد.
احمد پژمان از دوستي ۵۰ ساله با طياب ميگويد
ايده اين بود كه هم از آنها در محل فيلم بگيريم و هم آنها را به استوديو بياوريم كه بتوانيم نوازندگي و خوانندگي آنها را با كيفيت خوبي ثبت و ضبط كنيم. شيوه كار منوچهر برايم جالب بود. او وجب به وجب اين مملكت را ميشناخت و درباره هر چيزي كه ميخواست فيلم بسازد از جمله همين خنياگران منطقه جنوب، كلي از قبل اطلاعات جمع ميكرد، كتاب ميخواند و با مردم آن منطقه و مطلعان بومي و محلي صحبت ميكرد. با آدمهاي منطقه دوست شده بود و با تمامي مراسمها آشنا بود و همهچيزها را شرح ميداد. با يك راننده به اهواز رفتيم و فيلم را از آنجا شروع كرديم بعد رفتيم به چابهار و هر دهي كه در راه ميديديم فيلم ميگرفت و با مردم مطلع صحبت ميكرد. به همين دليل بود كه برخي كارهاي او به دليل عمق و غناي بصري و محتوايي كه داشت، بسيار تاثيرگذار از كار در ميآمد و نتيجه اين ميشد كه حتي از نشنال جئوگرافيگ هم به سراغش آمدند كه با آنها همكاري كند. به ياد دارم فيلمي درباره نقاشيهاي ايران ساخت كه بسيار جالب توجه بود. علاوه بر آن با موسيقي كلاسيك غربي و ايران هم آشنايي داشت و ساز ميزد. در اينجا لازم است كه از همسر ايشان هم يادي بكنم، خانم بابارا كه هميشه او را و كارش را ميفهميد و اين نكته را بارها خود طياب هم با من در ميان ميگذاشت كه همسر باشعور و بافرهنگي نصيبش شده است كه خيلي مشوق او و كارش بوده. طياب براي من يك دوست و رفيق واقعي و مخزن و گنجينهاي از اطلاعات در زمينههاي مختلف فرهنگي، هنري، سياسي و اجتماعي بود. من وقتي كه با او و كارهايش آشنا شدم و همكاريهاي ما شكل جديتري به خود گرفت، با ايران بيشتر و عميقتر آشنايي پيدا كردم. از نظر اخلاق شخصي هم دوستي خوب، انساني شريف و باسواد بود.
يادش هميشه با من خواهد بود.
ضرورت آغاز گفتوگوهاي لبناني- لبناني
براي برونرفت از بنبست سياسي كنوني در لبنان و براي نگارش يك ساختار سياسي جديد در لبنان ضروري است كه يك گفتوگوي فراگير ملي و لبناني- لبناني در اين كشور آغاز شود. تا چنين گفتوگوهايي انجام نشود و نظام جديدي ايجاد نشود، مشكلات به صورت ريشهاي همچنان استمرار خواهد يافت. اگر گفتوگوهاي لبناني- لبناني بدون دخالت خارجي شكل بگيرد و كشورهاي موثر در منطقه مانند فرانسه و ايران به اين گفتوگوهاي لبناني-لبناني كمك كنند، يك معامله برد- برد ميان لبنانيها و براي ايجاد يك لبنان جديد بر اساس مقتضيات روز و با ساختار كاملا مدرن و جديد ميتواند بيروت را از بنبست كنوني نجات دهد. همين دلايل است كه باعث شد سيد حسن نصرالله بر ضرورت گفتوگوهاي ملي صحه بگذارد. من شخصا از يك سال پيش در سخنرانيها، گفتوگوها و نوشتههاي خودم ضرورت اين گفتوگو را گوشزد كردهبودم كه الحمدلله امروز به اين نتيجه رسيدهشد كه چنين گفتوگوهايي بايد انجام شود. اگر مردم لبنان و گروههاي موثري كه در صحنه اين كشور هستند و طوايفي كه مسلط هستند به اين نتيجه، عزم و اراده برسند كه بايد گفتوگوها براي يك توافق جديد انجام شود، قدرتهاي خارجي، از جمله عربستان سعودي و ايالات متحده امريكا توان ايستادگي در مقابل اين عزم را نخواهند داشت، چرا كه چنين گفتوگوهايي كاملا يك امر داخلي است و خود لبنانيها بايد براي سرنوشت خودشان تصميم بگيرند. تاريخ ثابت كرده است كه وقتي لبنانيها متحد و در يك سنگر براي منافع ملي به نتيجه مشخصي برسند، هيچگاه هيچ قدرتي نميتواند در اين تصميم اثرگذار باشد و حتما شكست خواهد خورد. نكته بسيار مهمي كه وجود دارد اين است كه هر طرف خارجي بخواهد در لبنان ايجاد ناامني كند، بدون شك نخستين شرارههاي آتش اين ناامني دامنگير خودش خواهد شد. در دهههاي گذشته در ميدان عمل ثابت شده است كه هركس تلاش كند در لبنان آتشافروزي كند، خودش بيش از هر كس در آن آتش خواهد سوخت. زماني كه رژيم صهيونيستي كه لبنان را اشغال كرد و تا بيروت پيشروي كرد، دامنش در اين آتش سوخت و با ذلت، خفت و خواري از لبنان اخراج شد. زماني كه تفنگداران دريايي و مارينها به سواحل بيروت آمدند و خواستند با حضور ناوهاي جنگي در امنيت و ثبات لبنان دخالت كنند، با خفت و خواري از لبنان اخراج شدند. امروز هم اگر قدرتي قصد دخالت در لبنان و بر هم زدن ثبات و امنيت لبنان را داشتهباشد، قطعا اين ناامني و آتش دامن خودش را خواهد گرفت. طبيعت سياسي، امنيتي و نظامي لبنان، اين اصل را به هر طرف خارجي ديكته ميكند.