نگاهی به نمایش «اودیسه 2020» نوشته امین طباطبایی و کارگردانی آرش دادگر
سرگشتگیِ بیانتهای بشرِ مصرفگرای بیمصرف
نیلوفر ثانی
از ویژگیهای مهم یک اثر نمایشی، متنی است منسجم و البته محتوایی با ظرفیت کشف مدام که همزمان از وجوه تئاتریکالیته برای به ثمر رسیدن آنچه در نهایت روی صحنه شکل میگیرد، برخوردار باشد. علاوه بر آن ویژگیهایی همچون لذتآفرینی، تکاندهندگی، اندیشهمحوری و جذابیت بصری را نیز در خود حمل کند؛ با دغدغههای انسان امروز مواجه باشد و در نهایت بتواند جهان منحصر به خودش را بسازد و ارائه دهد؛ جهانی خودبسنده.
«اودیسه 2020» به نویسندگی امین طباطبایی با برداشت از اثر هومر، واجد امتیازات زیادی است که آن را تبدیل به یک نوشتار نمایشی قابلتوجه کرده است. متن طباطبایی ظرفیتهای لازم یک اثر هنری توام با روایتها، ارجاعات بینامتنی و کنشهای درونی را داشته و با گنجاندن ظرافتهای طنز، از امکانات موجود در آن بهعنوان تکمیل کننده فضای مورد نظر نویسنده در متن بهره گرفته است. کمدی انسانی که بشر در عین جدیت زیست و آفرینش در آن گرفتار است و آنچه در زندگی و بر صحنه نقش میبندد، در نهایت حتی میتواند تنها یک شوخی باشد.
اودیسه با اشارات و وامگیری از سرگذشت قهرمانان اساطیری در آغاز عصرخلقت، روایت را به سمتی جهت داده که با نگاهی پرسشگر به نظریههای استعلایی و خداوندگاری که در طول تاریخ همواره به عنوان تعیینکننده تقدیر و قضا و قدر بشر معرفی شدهاند، دورههایی از زیست و تمدن انسان معاصر را در مواجهه با این چرایی نیز بازنمایی میکند.
ابژه متن اودیسه، سرگردانی بشراست که در طول قدمت حیات او بر کره زمین، از همان ابتدای خلقت تا به حال بوده و در صدد است از خلال رویدادهای این دوران، همچنین طرح نمونههایی تاثیرگذارتر براین روند، با آزادگذاشتن هرنوع برداشت و تفسیر مخاطب، نیروهایی را نیز در جهت چرایی یکی از بزرگترین مجهولات بشری، آزاد و با بازنمایی امروزی و انضمامی خود، رویتپذیرکند. نویسنده میخواهد نوعی نگاه ابزورد را در این قالب بریزد. چنانکه در دیالوگهای ملوان و اولیس، روند تاریخی انسان تا رسیدن به مرزهای هزاره سوم و نبوغ علم و مدرنیته، با نشانههای کلیدی و کوتاه و درعین حال طنز جذاب مرور میشود. از جنگ دهساله تروا و انسان جاویدان تا سفر به کره ماه، تشکیل دولت، نظریههای مارکسیسم، نظام فروپاشیده کمونیسم، ظهور اقتصاد آزاد و در نهایت اگزیستانسیالیستی که به نظر میرسد بازگشت انسان قرن حاضر، به دور تسلسل باطل و سرنوشتی است سیزیفوار. این نماد اسطورهای، مصداق روشنی است بر وضعیت هستی و چگونگی بشر در تکرار مکرر. اولیسی که حوصلهاش مدام سرمیرود و به هر چیزی چنگ میزند تا معنایی بیابد و هر بار به مقصد و سرزمین امن خود میرسد، زمان را صفر میکند تا دوباره از آن دور شود.
چنین تلفیقی از امرنمادین و انتزاع، هوشمندی نویسندهای را نشان میدهد که با تسلط بر دانش چند سویه، قالب شرح و نقد کارآمدی را بر وضعیت بشر امروز، با رد آنچه همواره در قرنهای متمادی، موجب انقیاد اندیشه و گرفتاریاش در بند عقاید نسبی و وراثتی بوده، ارائه میدهد.
طرح چگونگی آفرینش و انسان، دستاوردهای علمی از اصل نسبیت گرفته تا فرضیههای فیزیک کوآنتوم، دیرندِ زمانی و اصل مهم و شاخص عدم قطعیت به ویژه در جایجای متن قابل ردیابی است و مطابق با هسته درونی اثر پیش میرود.
چنان ماکتی از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ که اشاره میکند یک عمل متقابل کاملا اجتنابناپذیر میان ناظر و پدیده وجود دارد که کمیتهای تکانه و مکان را تحت تاثیر قرار میدهد. این ماکت در بازی پینگپنگ اولیس و ملوان پیادهسازی شده و بهطور درخشان با نبود توپ، ناظر یا مخاطبان را با نمونه وسیعتر و جزيیتر در اندازههای هستی، مواجه و رودررو میکند.
اودیسه، در قالب سفرهای اولیس و سرگردانی سالیان زیاد او بر دریاها، همچون سفر بیست قرن گذشته بشری است که تفاوت چندانی در ماهیت زیستیاش رخ نداده و او همچنان موجودی فانی، سرگردان و گمگشته است که نتوانسته دلایل معتبر و قابل اثباتی بر هدفمند بودن خلقت خود پیدا کند. او میخواهد این جای خالی را با هر چیزی پر کند حتی اگر آن چیز یک فرفره کوچک باشد. این کنکاش همچنان که اولیس در پرده آخر نیز اشاره میکند هیچگاه به ثبات و قطعیتی کامل نمیرسد و همچنان ادامه دارد.
متن اودیسه یکی از نمایشنامههای مهم و قابل اعتنای سالهای اخیر است که در چارچوب افسانههای اساطیری، با مناسبات ظریف و دقیق، امروزی و مدرنشده و حاوی تکانههایی آشوبناک در مهمترین عرصه زیستی انسان و هستی است. آنچنانکه در هر دیالوگ و بخشی از آن، نشانههای عمیق و قابل تفسیری وجود دارد که غنی از فلسفه، علم و روایت است. این متن با اشارات و ایدههای تاریخی و انضمامی، قابلیت درک متعارفی را نیز برای مخاطب بهوجود میآورد. خرید و فروش وسایل کشتی بیآنکه چندان به ارزش کاربردی آنها دقت شود، نماد امروزی انسان مصرفگراست که از معاملات پایاپای به اقتصاد مصرف و داد و ستد تجاری رسیده و همواره دراین تجارت آزاد، زیانکار بوده و سرش کلاه میرود. خشونت، جنگ و کشتارها، فقر و تعصبات دینی و سنتی، همچنان در جهان در حق همنوعان بشری رخ میدهد و شدت دارد.
گفتوگوهای اولیس با زو (خداوندگار) مملو از نکات جزیی و کلیدی از شک و پرسشگری پیرامون عدالت جاری در هستی است؛ مثلا وقتی هزاران نفر در یک جنگ بیهوده قربانی میشوند یا بر اثر رخدادهای طبیعی از دست میروند. این گفتوگوها، مداخلهگری ذهن انسانی است که امروزه با وجود اثباتها و اکتشافات علمی و تحلیل وقایع سیاسی و اجتماعی، با پشت سرگذاشتن دورههای وسطایی و ایدئولوژیک، هنوز دغدغهمند و در عین حال بیجواب مانده. پرداخت کاراکترها، دیالوگهای جذاب و عمیق و فضاهای متعددی که در آنها اشاره میشود، ظرفیت تئاتریکالیته اثر را حفظ کرده و حتی متکثر میکند. حتی قابلیت اجراهای گوناگون بر اساس این نمایشنامه را برای کارگردانان با سلایق متفاوت را بهوجود میآورد. با آنچه گفته شد چنین متنی نیازمند اجرا و پرداخت صحنهای است که بتواند درجهت تکامل و تحلیل درست مضامین آن حرکتکرده و با درک ظرايف موجود در آن، عوامل اجرا و انسجام نیروهای حاضر در صحنه، از بازیگرها، نور، میزانسن و موسیقی گرفته تا در نهایت تماشاگران را همراستا حفظ و هدایتکند.
کارگردانی در اجرای اودیسه، بیش از اجرای مستقل یک نمایش و مرتبط با خوانش مولف و نیازمند آشنایی و بیواسطگی با جهانبینی او و حتی امتداد آن است. اجرای پیشین آرش دادگر از اودیسه، سال 95 در سالن حافظ، متناسب با عمق و ابعاد صحنه، خلاقیت سه کاراکتر اولیس و حضور تعدادی اجراگر در کنار پرسوناژهای اصلی، با رعایت بهینه زمانی هر پرده، در بعد کارگردانی خلاقانهتر و قویتری به نظر میرسید. اگرچه زرق و برقهای یک اجرای پر طمطراق را با خود یدک میکشید و تا سرحد ایجاد جاذبه بصری و مرعوبسازی تماشاگر پیش میرفت.
اودیسه 2020 در سالن چهارسو، تغییرات زیادی نسبت به اجرای پیشین دارد و برای کنترل زمان، به میزانی از مینیمالیسم گرایش پیدا کرده که دیگر از آن هیاهوی روی صحنه سال 95 خبری نیست. وضعیت جدید برای تماشاگری که اجرای قبلی را دیده، تازگی و جذابیت متفاوتی ایجاد میکند. در بازنویسی جدید، بخشهای زیادی از متن اصلی کنار رفته و قسمتهایی از آن، گزینش و اجرا میشود. بازیگر اودیسه این بار، امین طباطبایی و ملوان عمار عاشوری است و مونولوگها و نریشنهای گفتوگوی اولیس با «زو» توسط آرش دادگر اجرا میشود.
طنز و وجه کمدی، غالبتر و انتخاب درست نویسنده، امین طباطبایی برای نقش اولیس، کیفیت درک محتوا را بالاتر برده و تمرکز مخاطب بر مفاهیم افزوده است. گویی اجرای سال 95 ، نگاهی از بیرون به درون و اجرای فعلی نگاهی از درون به هسته مرکزی اودیسه تغییر زاویه داده و رابطه فعال اجرا با تماشاگر را معنادارتر کرده است. این تغییر سوبژکتیو با یک متن و یک کارگردان، از خلاقیت و تجربه کارگردانی است؛ با اینحال نقاط ضعف متعددی در اجرای اودیسه 2020 مشاهده میشود که به ما میگوید این تجربه همچنان برای رسیدن به یک اجرای بینقص، به زمان، تمرین و بازنگری نیاز دارد.
با وجود متن قابل اعتنا و طرح مسائل جدی و تامل برانگیز یا وجود ریزهکاریهای نشانهدار منحصربه فرد، اجرا به سطح آمده و در محدوده سرگرمی باقی میماند. وفور رگههای طنز در بازیها و نزدیکشدن به ذائقه عامهپسند، نریشنهای طولانی که با حذف و کمشدن بخشهایی از متن، تراکم زیادی داشته و گاها اجرا را از ریتم خارج کرده و به خطابههای کشدار نزدیک میکند. عدم تعادل مناسب اجرای عمار عاشوری و کاراکتر اصلی، همواره صحنه را از موازنه موفق و متعادل بیرون میآورد، بهطوریکه از نقطهای به بعد، انتظار ترمیم این موازنه، از حوصله خارج شده و امور به سوی طنز بازیگر اولیس میچرخد.
مأیوسکنندهترین بخش اجرا و حتی اتفاق حیرتبرانگیز این اجرا، انتخاب بازیگر نقش پنهلوپه از سوی کارگردانی خبره است که با گریم و لباس نامتناسب وارد اجرا میشود؛ بهصورتی که هیچ درک درستی از وضعیت و عمق روایت ندارد و تنها قرار است نقش زنی فرسوده، بدخلق و معترض از سالهای دوری همسرش را به نمایش بگذارد. اگر اجرای اودیسه تا پیش از پرده آخر، با متن قوی و اجرای پر تلاش بازیگرانش، با طراحی نور درخشان، میزانسنهای چشمنواز، موسیقی همجنس و مکمل، قابل قبول قلمداد شود، در پرده نهایی از یکدستی بازیها، انرژی صحنه و کارگردانی همسو، یک سقوط بزرگ را تجربه میکند، آنچنانکه شیرینی و لذت نمایش به تلخی میگراید. از نظر نگارنده حتی اگر چنین صحنه مهم و تاثیرگذاری در ادامه کلام و روند مفاهیم، حذف میشد، به حفظ شاکله و موفقیت کلیت اجرا کمک شایانی میکرد. این صحنه یک وصله ناجور با کلیت پیش از خود به نظر میرسد و با هیچ منطقی قابل پذیرش نیست.
درمجموع اودیسه 2020، از اصالتی برخوردار است که تماشای آن را دراین دوران سخت و محدودیتهای زیاد تئاتری و وجود بیماری اپیدمی َجذاب میکند. بدون شک این مهم تنها با عشق گروه اجرایی شکل میگیرد و قرار نیست درآمد و نفع مالی آنچنانی هم داشته باشد. تماشای این نمایش انتخابی هیجانانگیز، فکورانه و قابل توصیه است و قطعا با وجود عوامل حرفهای روی صحنه ساعات دلپذیری را برای مخاطب رقم میزند.
«اودیسه 2020» به نویسندگی امین طباطبایی با برداشت از اثر هومر، واجد امتیازات زیادی است که آن را تبدیل به یک نوشتار نمایشی قابلتوجه کرده است. متن طباطبایی ظرفیتهای لازم یک اثر هنری توام با روایتها، ارجاعات بینامتنی و کنشهای درونی را داشته و با گنجاندن ظرافتهای طنز، از امکانات موجود در آن بهعنوان تکمیل کننده فضای مورد نظر نویسنده در متن بهره گرفته است. کمدی انسانی که بشر در عین جدیت زیست و آفرینش در آن گرفتار است و آنچه در زندگی و بر صحنه نقش میبندد، در نهایت حتی میتواند تنها یک شوخی باشد.