درباره نمايشنامه اوديسه 2020 نوشته امين طباطبايي
نوشتار، داده، علم
احسان زيورعالم
ژان-فرانسوا ليوتار، فيلسوف پيشگام انديشه پستمدرن در سال 1979 كتابي با عنوان «وضعيت پستمدرن» منتشر ميكند، كتابي سخت و مشكل كه لبكلامش اين است: ناباوري به فراروايتها. فراروايتها، داستانهاي جامع و فراگير در مورد تاريخ و اهداف نژاد انسانياند كه معارف و روشهاي فرهنگي را بنيان نهاده و مشروعيت ميبخشند. اين فراروايتها در قالب علم، مدرنيته و تاريخ، شمايل مطلقگرا از حركت بشر به سوي نوعي روشنگري و پيشرفت ترسيم ميكردند؛ اما پستمدرنيسم و ظهور گويي همه اين وضعيت را به وهمي بدل ميكند كه تاج قدرت را از سر سردمداران مدرنيته برميدارد. حالا نياز نيست براي علم مطلقا مرد علم باشي، وضعيت دگرگون ميشود و روايت مرد غيرعلمي از علم نيز مشروعيت مييابد.
نمايشنامه امين طباطبايي نيز همين وضعيت را تداعي ميكند. او مرد علم نيست. هنرمندي است دست به قلم كه شيفته مباحث علمي است؛ اما نه از منظر يك مهندس يا مخترع، از منظر يك منتقد. در متن «اوديسه» قرار است از آن تقدس علم دوران مدرنسازي بشر دوري جست و شرايطي را بازنمايي كرد كه علم به پيرمردي بدون هر گونه پاسخي بدل شود. در متن جايي اوديسه، كنجكاو، جستوجوگر و زخمخورده ميگويد: «من درهاي زيادي رو باز كردم. من جاذبه رو كشف كردم و حركت وضعي ستارگان و سيارات رو. من فهميدم زمين گرده و تعداد ستارهها بيشماره! عمر زمين چهار و نيم ميليارد ساله و انفجار بزرگ كي به وجود اومده! من فهميدم كه اين دنيا چه جوري به وجود اومده. پيداش كردم! يوريكا! يوريكا! درست مثل ارشميدس، فرياد زدم يافتم يافتم! شما به ما دروغ گفتين، يه دروغ خيلي بزرگ... زمين مركز دنيا نيست!»
طباطبايي در ميان ديالوگهايش در پي متزلزل كردن مطلقي است كه ما را در برگرفته است، اينكه چيزي به اسم مركز وجود ندارد. نه زمين مركز است و نه خورشيد. حالا اين مركزيت جهان كجاست را كسي نميداند و اصلا شايد هم مهم نباشد. طباطبايي قرار است آن مطلق ناملموس – كه در اينجا زئوس مينامد – را به چالش بكشد. مدام با او حرف ميزند و خطابش ميكند؛ اما پاسخي در كار نيست. مطلق نميگويد چرا چنين شده است. در نهايت اين خود اوديسه است كه در عين ناآگاهي بايد براي آگاهياش تلاش كند. حالا چقدر اين تلاش سودمند است را بايد به قضاوت گذاشت؛ اما مساله اين است پاسخ به اين پرسش از جانب عامل فراروايت ارايه نميشود، پاسخ را خود اوديسه كسب ميكند.
حالا آيا اين اوديسه خود دلالت بر يك فراروايت نميكند؟ به نظر ميرسد صاحبان گفتمان – در تعريف فوكويي – عاملان فراروايت ميشوند. اوديسه پيش از پايان نبرد تروا عامل فراروايت است و پايان و سرگشتگي بازگشت به ايتاكا، عامل خردهروايتها. طباطبايي قصدش گويي همين است، آن هم با واسازي متن هومر. فراروايتي براي تثبيت خدايان كه اكنون به دروغگويي متهم ميشوند.