خداحافظ مرد با پشتكار و مومن به كار
مسعود مهرابي، نويسنده سينمايي، منتقد فيلم، كاريكاتوريست و مديرمسوول مجله فيلم، روز ۱۰ شهريور در ۶۶ سالگي به دليل سكته قلبي درگذشت. با انتشار اين خبر هشتگ «مسعود مهرابي» در توييتر فارسي داغ شد و كاربران درباره او نوشتند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«دوران دبيرستان با خوندن مجله فيلم عاشق سينما شدم و تصميم گرفتم برم به سمت فيلمسازي، علاقهاي كه همچنان در من وجود داره، حالا مسعود مهرابي يكي از سه پايه محكم مجله فيلم به رحمت خدا رفته و تمام خاطرات دبيرستان و تورق مجله فيلم داره برام تداعي ميشه»، «سر برنامه خشت خام، قرار شد درباره مسعود مهرابي تحقيق كنم. تجربه خيلي خوبي بود. صبر و حوصله و استقامتش در انتشار مجله فيلم اون هم تو دهه شصت و هفتاد و با وجود همه سختيها و محدوديتهاي عجيب و غريب وزارت ارشاد، برام جالب بود»، «مسعود مهرابي هم رفت، يكي از سه بنيانگذار مجله خاطرهساز فيلم»، «بايد بيست واندي سال خواننده مجله فيلم باشي تا از شنيدن اين خبر نابود بشي!»، «نميدانم توي نمايشگاه مطبوعات بود يا كتاب، كتابي از مسعود مهرابي را بردم پيششان كه امضا كنند. خيلي جدي گفت: نه. ما براي اين كارها اينجا نيستيم و مخالف امضا كردن كتابم. از آدمهايي است كه ميشود به او غبطه خورد با كارنامه درخشاني از كار و كار و كار. غرق نور و رحمت و شادي باشد»، «از كتابهاي مهرابي ميتوان به تاريخ سينماي ايران، صدسال اعلان و پوستر فيلم، فرهنگ فيلمهاي مستند ايران، ميان سايه روشن و نردبامهاي بينام اشاره كرد»، «مسعود مهرابي عزيز، به خاطر تمام لحظات لذتبخشي كه با ورق زدن مجله فيلم و غرق شدن در مطالب مفيدش سالها به من ارزاني داشتي ازت ممنونم. در آرامش بماني تا هميشه»، «تا زندهام، تا اسم مجله فيلم بياد، تا خيابون حافظ و كوچه سام و اون آسانسور ترسناك باشند، سه تا اسم برام تكرار نشدني باقي ميمونن: مهرابي، گلمكاني، ياري، امروز يكيشون از دنيا رفت؛ يكيشون كه براي من مجسمه سختكوشي، پشتكار و ايمان به كار درست بود. اي داد بيداد» و «باورش برايم سخت است. دوست مهربانم مسعود مهرابي از دنيا رفت. تقريبا پنجاه سال با هم دوست بوديم. از خيابان خواجهنظامالملك و دهمتري ارامنه و سينما فيروزه تا بهترين روزنامه ايران در دهه پنجاه و تا امروز سياه. همين دو هفته پيش نيم ساعتي حرف زديم و گفتيم و خنديديم. يادش هميشه بخير».