افشاگريهاي وودوارد و تاثير آن بر انتخابات امريكا
آيا ترامپ بايد در انتظار واترگيت ديگري باشد؟
مترجم: هديه عابدي
اگر دونالد ترامپ ذرهاي شخصيت، وجدان و روح داشت، از رياستجمهوري امريكا استعفا ميكرد، اما او به هيچ وجه اين كار را نميكند.
ديويد رمنيك، روزنامهنگار امريكايي در مقالهاي در «نيويوركر» مينويسد: ترامپ همان كسي است كه هميشه بوده و چيزهايي كه هر روز مشاهده ميكنيم، ابعاد شخصيتي او را با وضوح و كيفيت بالاتر براي ما برملا ميكند. كسي كه در مورد ماهيت ويروس كرونا به مردم امريكا دروغ گفته (و در مصاحبه با باب وودوارد به اين دروغ اعتراف كرده) همان كسي است كه وقتي در كار املاك و مستغلات بود نيز سر مردم را كلاه ميگذاشت. فريبكاري برندي است كه ترامپ را با آن ميشناسند.
ميتوان گفت ترامپ به همه كساني كه در انتخابات سال 2016 حمايتش كرده و به او راي دادند، خيانت كرده است. او كه خود به عوامفريب بودنش اذعان دارد، بزرگترين كاري كه در حوزه قانونگذاري انجام داده كاهش قابلتوجه ماليات ثروتمندان بوده است. او همان كسي است كه به رفقاي گرمابه و گلستان خود در باشگاه گلفش در فلوريدا گفت: همين الان با كاري كه كردم، بسيار پولدارتر شديد. ترامپ كه خود را قهرمان ارتش امريكا ميخواند، ظاهرا ژنرالهاي خود را مشتي «بزدل» خطاب كرده و سربازان امريكايي كشته شده در جنگ جهاني را «بازنده» و «سادهلوح» خوانده است.
دروغها و نفرتپراكنيهاي او آن قدر عادي و پرشمار شده است كه ديگر از شنيدن آن تعجب نميكنيم. حتي يادمان ميرود همين چند وقت پيش مجلس نمايندگان او را استيضاح كرد و او تنها به لطف اكثريت جمهوريخواه مجلس سنا كه مشتي انسان بيوجدان هستند، توانست به كاخ سفيد بازگردد. عدم ثبات ترامپ آن قدر آشكار است كه حتي نزديكترين مشاورانش نيز كابوس او را ميبينند.
باب وودوارد، روزنامهنگار مشهور امريكايي در كتاب جديدش به نام «خشم» مينويسد: جيمز ماتيس وزير دفاع سابق امريكا آن قدر نگران بود ترامپ با كرهشمالي وارد جنگ هستهاي شود كه شبها با لباس ميخوابيد مبادا مجبور شود نيمهشب به ساختمان پنتاگون يا كاخ سفيد برود. ترامپ در مصاحبههايش با وودوارد آن قدر تشنه تمجيد و توجه است كه مثل بچهها نميتواند جلوي زبانش را بگيرد و خبر مربوط به يك سامانه تسليحاتي سري را لو ميدهد. وي در اين مصاحبه ميگويد: ما چيزهايي داريم كه پوتين و شي به عمر خود نشنيدهاند (اين سامانه تسليحاتي ظاهرا متفاوت از موشك «سوپر دوپر» ماوراي صوتي است كه ترامپ در ماه مه به آن اشاره كرده بود.)
نظرسنجيها نشان ميدهند جو بايدن جلوتر از ترامپ است، اما شكي نيست كه در انتخابات هر اتفاقي ممكن است. ترامپ براي پيروزي قادر است هر كاري انجام دهد و هر چيزي بگويد و اين مساله را هر روز به ما ثابت كرده است. اگر هم پيروز نشود، بعيد است بدون جنجال و فريبكاري جديد قدرت را واگذار كند. بياعتنايي فاكسنيوز به افشاگريهاي كتاب وودوارد خود همه چيز را نشان ميدهد. چهارشنبه شب، وقتي شان هنيتي و لارا اينگراهام ميخواستند در مورد بخشهايي از كتاب وودوارد كه در رسانهها منتشر شده صحبت كنند، با خندهاي تمسخرآميز آن را مشتي دروغ و حرفهاي بيارزش خواندند و تلاش كردند توجه مخاطبان را به مساله بايدن و خباثت او جلب كنند. اينگراهام حتي پا را از اين نيز فراتر گذاشت و گفت مخاطبان بايد كتاب ديگري را نيز مطالعه كنند: «وسواس: در درون جنگ بيپايان حاكميت واشنگتن عليه ترامپ» نوشته بايرون يورك، كارشناس برنامههاي فاكسنيوز و خبرنگار واشنگتن اگزمينر.
دوران رياستجمهوري ترامپ افتضاح بوده است، اما همين هم از او انتظار ميرفت. از همان ابتدا مشخص بود دستاورد ترامپ براي امريكا، بدبختي و تفرقه است. او به عنوان يك فرد فاسد و ذاتا مستبد، بلافاصله بعد از ورود به كاخ سفيد حمله به ارزشهاي دموكراسي و حاكميت قانون را آغاز كرد، به حكومتهاي مستبد خارج از مرزهاي امريكا پاداش داد و نژادپرستان سفيدپوست را در داخل كشور تشويق كرد. او عليه مطبوعات آزاد نفرتپراكني كرده و حس وطندوستي را در همه مردم امريكا، از جان مككين گرفته تا جان لوئيس كاهش داده است. شايد پذيرفتن اين حقيقت سخت و دردناك باشد، اما هر روز با شواهد و مدارك تازه بمباران ميشويم؛ ترامپ انسان بدبختي است. اگر شك داريد از خواهرش كه يك قاضي فدرال بازنشسته است، بپرسيد: خواهر ترامپ در مصاحبهاي برادر خود را يك انسان «بيرحم» توصيف ميكند. اكثر مشاوران و مقامات نزديك به ترامپ پس از ترك كاخ سفيد بلافاصله در كتاب خاطرات خود يا مصاحبه با رسانهها تلاش كردهاند زنگ خطر را به صدا دربياورند و بگويند كه ترامپ تهديدي عليه امنيت ملي است، تهديدي كه از تصور مردم نيز فراتر است.
وودوارد در كتاب خود مينويسد: دن كوتس، رييس سابق اداره اطلاعات ملي امريكا، روز به روز بيشتر مطمئن شده كه روسها روي ترامپ نفوذ دارند. «در غير اين صورت، چه طور ميتوان رفتار رييسجمهور را توجيه كرد؟ به نظر كوتس، تنها گزينه ممكن همان نفوذ روسهاست.»
وودوارد در جايي ديگر به نقل از ماتيس وزير دفاع ترامپ مينويسد: وضعيت در كاخ سفيد به گونهاي بود كه ميگفتيم ترامپ چه طور ميخواهد يكسال ديگر كشور را اداره كند و اين تجربه را زنده نگه دارد؟
ماتيس ميگويد: پس از تصميم ناگهاني ترامپ مبني بر خروج نيروهاي امريكا از جنگ با داعش از سمتش استعفا كرد، چراكه اين اقدام ديگر قابل تحمل نبود. او اين تصميم را فراتر از حماقت دانسته و يك «جرم احمقانه» ميداند.
ترامپ به شيوه هميشگي خود به كتاب وودوارد واكنش نشان داد. او شبها وودوارد را براي مصاحبه به منزلش ميآورد و در نهايت 18 مصاحبه با او انجام داد. وودوارد نيز با اطلاع ترامپ، مكالماتشان را ضبط ميكرد. اما ترامپ ماه گذشته براي اينكه جلوي هر گونه حاشيه و رسوايي را بگيرد، پيشدستي كرد و در توييتي كتاب وودوارد را «جعلي» خواند.
ترامپ در بخشي از صحبتهايش كه جنجال زيادي به پا كرد، گفته بود در مورد ميزان خطر ويروس كرونا به مردم امريكا دروغ گفته و آن را كماهميت جلوه داده تا مردم وحشت نكنند. حال يكي از انتقاداتي كه به وودوارد وارد ميكند همين است كه چرا صحبتهاي او در مورد خطر كرونا را زودتر منتشر نكرده است. ترامپ پنجشنبه صبح در توييتي نوشت: باب وودوارد چندين ماه حرفهاي من در مورد خطر كرونا را در اختيار داشت. اگر به نظرش اين حرفها اينقدر بد يا خطرناك بودهاند، چرا زودتر آن را به رسانهها گزارش نكرد تا جان مردم امريكا را نجات دهد؟ آيا براي اين كار احساس وظيفه نميكرد؟ نه، چرا كه ميدانست من براي كار خود پاسخهاي خوب و مناسبي دارم. آرام باشيد و وحشت نكنيد!
اما كسي كه بايد جان مردم امريكا را نجات ميداد ترامپ بود، نه وودوارد و تاخير و انكار رييسجمهور باعث شد وضعيت امريكا نسبت به ديگر كشورهاي درگير با كرونا بسيار فجيعتر باشد. ويليام هاسلتاين، رييس موسسه بينالمللي دسترسي به سلامت و يكي از زيستشناسان مشهور در گفتوگو با سيانان ميگويد: چند نفر از 190 هزار قرباني كرونا در امريكا را ميشد نجات داد؟ حدس من 180 هزار نفر از آنهاست. ما 180 هزار تن از هموطنان خود را كشتيم، چرا كه حقيقت را به آنها نگفته بوديم.
دو ماه مانده به انتخابات، به نظر ميرسد ترامپ قادر به افزايش طرفداران خود نيست و گزارش اخير نيويوركتايمز نيز نشان ميدهد ديگر پول و توان كافي براي تبليغات گسترده را ندارد. در چنين شرايطي، او به هر تاكتيك ناپسندي كه در دسترسش باشد، متوسل ميشود و برآوردش اين است كه بخش عمدهاي از رايدهندگان جذب رويكردهاي نژادپرستانه و وحشتپراكني او ميشوند.
البته اين تفكر تاكتيكي مختص ترامپ نيست. در نوامبر 1971 نيز ريچارد نيكسون نگران دو چيز بود: كارزار انتخاباتياش براي پيروزي در دور دوم و انتشار كتاب «باند ما» اثر فيليپ راث كه دولت نيكسون را به سخره ميگرفت. براي نيكسون مهم نبود كه خوانندگان اين كتاب، از جمله رايدهندگان بلاتكليف نبودند و اين كتاب اثري بر راي او نميگذاشت. در نهايت نيكسون با اختلاف در انتخابات پيروز شد، اما خيلي زود با پيگيريهاي باب وودوارد و همكارانش با رسوايي واترگيت از كاخ سفيد كنار رفت.
ترامپ در اوايل دوران رياستجمهوري خود گاهي خشم و وحشيگري مرسوم خود را كنار ميگذاشت و عادي رفتار ميكرد. مثلا سخنراني خود را از روي كاغذ و بر اساس متني كه از پيش آماده شده بود، قرائت ميكرد. اين مساله آن قدر براي ناظران هيجانانگيز و غيرعادي بود كه در توصيف آن ميگفتند: «امشب همان شبي است كه دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا شد.» اين يعني برخي اميدوار بودند ترامپ بالاخره سر عقل بيايد و مثل ديگر روساي جمهور با وقار و با شخصيت عمل كند. اما اكنون ديگر چنين احتمالي وجود ندارد. ترامپ هماني است كه هميشه بوده است. باقي همه فرعيات است و تا وقتي مجبور نشود، هيچ جا نميرود.