درسهاي آموخته و نياموخته از زلزله طبس
رامين رادنيا
تجربه را عامل كليدي در فرآيند يادگيري ميدانند چه از آن منظر كه بشر در مسير پر پيچ و خم رشد خود براساس آزمون و خطا و مشاهده و ارزيابي آنچه پيرامونش رخ داده و آنچه برايش نتيجه و پاداش مثبت داشته يا برعكس نتيجه منفي و خسران و تنبيه داشته؛ ياد گرفته است كه چگونه رفتار كند، عبرت گرفته كه آنچه پيامد ناخوشايندي دارد را ديگر تكرار نكند و آزموده است كه چه چيز يا چه عملي برايش مفيد و همراه با توفيق است و بايد آن شيوه و عمل را سبك و سياق زندگي خويش كند تا بيشتر در امان بماند و حيات خود را بيهوده دستخوش ناملايمات
نسازد. از اين روست كه آنچه امروز پيرامونمان را فرا گرفته اعم از اختراعات و اكتشافات و شيوههاي عمل و قوانين خرد و كلان همه و همه محصول تجربههاي پيشينيان است. در مواجهه با حوادث و سوانح از جمله زلزله نيز برخورد بشر از اين قاعده خارج نيست با اين تفاوت كه زلزله از يك طرف پديدهاي نادر به شمار ميآيد و ممكن است در طول چندين نسل تجربه نشود در نتيجه كمتر در اولويت برنامههاي بشر قرار گرفته تا سريع براي مقابله با آن چارهسازي كند. از طرف ديگر اين پديده آنقدر مخرب، غافلگير كننده و از پيچيدگيهاي زيادي برخوردار است كه قرنهاست، بشر براي مقابله و كاهش مخاطرات آن به زحمت افتاده است تا آنجا كه كشورهاي پيشرو چون ژاپن نيز تاكنون به طور كامل از پس غلبه بر اين مشكل برنيامدهاند و ويراني و خسارات و تلفات زلزلههاي كوبه و فوكوشيما نمونههاي اخير آن است.
در ساير كشورهاي در حال توسعه نيز در روي همين پاشنه ميچرخد با اين تفاوت كه هزار توي مشكلات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين كشورها و توان محدود آنها اجازه نميدهد كه برنامههاي متكي به علم و دانش روز را با سرعت جامه عمل بپوشاند. حجم ساختمانهاي قديمي و نامقاوم يا خشت و گل و سنگي و آجري آنقدر بالاست كه حتي در صورت تامين بودجه نيز سالها بازسازي آن زمان ميبرد و سادهانگاري است كه بتوان با سرعت از يك سو به بناها و ساختمانهاي ايمن دست يافت و از سوي ديگر ساز و برگهاي آمادگي و مقابله، تربيت امدادگر حرفهاي و تامين تجهيزات جديد را تدارك ديد و آن هم در شرايطي كه كوهي از مشكلات همواره پيش روي كشورهاي در حال توسعه قرار دارد. كشور ما نيز در همين چرخه و حال و اوضاع گرفتار است. از يك سو به علت لرزهخيزي همواره زلزلههاي تلخي همچون زلزله خونبار طبس را با گوشت و پوست و خون خود تجربه كرده است و از سوي ديگر با وجود گذشت بيش از يك صد سال از آغاز دوره نوسازي در ابعاد مختلف هنوز شاخصهاي ترسيم شده و چشماندازهاي مورد انتظار تحقق نيافته است. در اين ميان نيمه پر و اميدبخش ليوان آن است كه دانش بشر تا حد قابل توجهي راهكارها و شيوهاي زندگي با زلزله را به ما آموخته است اعم از ساخت و ساز مقاوم براي كاهش مخاطره و نيز تامين تجهيزات و امكانات براي آمادگي در برابر مخاطره باقيمانده و آموزش و آگاهي امدادگران رسمي و داوطلب براي روز رويارويي با بحران تا حدودي نيز مسير پيش رو و راهي كه بايد طي شود را يافتهايم و كمي برگ و توشه براي طي مسير اندوختهايم اما نمرهمان كماكان ناپلئوني است و بخش قابل توجهي از مسير را هنوز نپيمودهايم. مشكلاتمان متنوع است، منابع مالي كافي در اختيار نداريم. مردم عادي از پس هزينههاي بازسازي، نوسازي و مقاومسازي كاشانه خود برنميآيند؛ دولت و شهرداري براي ايمني ابنيههاي عمومي مانند مراكز خدماتي و درماني تلاش ميكنند اما توان كافي را در مقابل كوه مشكلات ندارند. در عين حال هنوز تجربههايمان محدود به وقوع زلزله عمدتا در مناطق روستايي يا شهرهاي كوچك و دور از پايتخت و مراكز استاني بوده كه همين خود باعث فراموشي و كم اهميت جلوه دادن موضوع شده است. در بيشتر كشورها زلزله آن وقت دغدغه اصلي دولتها قرار گرفته كه وسعت خرابي و تلفات آن ضربههايي بسيار سنگين به كشور وارد كرده
است. زلزلهاي كه سال 1923 قلب ژاپن را لرزاند، آنقدر مهيب و ويرانگر بود كه درس آن همواره براي مردمان سرزمين آفتاب تابان باقي ماند و زلزله را به فرهنگ زندگيشان گره زدند و آموختند كه هيچگاه نبايد اين خطر مخفي شده بيخ گوششان را به دست غفلت بسپارند. اما درس ما اين است كه همواره زلزلههاي پراكنده و رخ داده در طول دهههاي اخير را به خاطر آوريم، درسهاي آن را فرا گيريم و فراموش نكنيم كه خطر رخداد اين واقعه در ابعاد وسيعتر و با تلفات و خرابيهاي بيشتر همواره تهديدي براي پايتخت و شهرهاي بزرگمان است و هزينههاي غفلت امروز ما را در فرداهاي پيش رو دچار هزينههاي بسيار سنگينتر از آنچه تاكنون شاهد آن بودهايم، خواهد كرد.