امانوئل مكرون در خاورميانه به دنبال چيست؟
در جست و جوي ابرقدرتي
مترجم: هديه عابدي
امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه، تلاش ميكند خاورميانه را آنطور كه ميخواهد شكل بدهد، اما آيا او آنقدر نفوذ دارد كه چنين رويايي را در سر بپروراند؟ فرانسويها، حداقل در ظاهر، به خاورميانه بازگشتهاند. امريكا ادعا ميكند به زودي از منطقه خارج ميشود و بحث جايگزيني آن با روسيه يا چين اين روزها نقل محافل است. در چنين شرايطي، فرانسه تلاش ميكند سهم خود را از خاورميانه به دست آورد. در يك ماه و نيم اخير، امانوئل مكرون
دو بار به لبنان سفر كرده و در بازديد از بغداد نيز با برهام صالح رييسجمهور و مصطفي الكاظمي نخستوزير عراق و البته نچيروان بارزاني رييس منطقه خودمختار كردستان عراق ديدار كرده است. مكرون حضور نظامي كشورش در منطقه را نيز گسترش داده و نيروي دريايي فرانسه را به همراه يك ناو بالگردبر و يك ناوچه عازم شرق مديترانه كرده است.
پايگاه خبري- تحليلي «فارن پاليسي» در مقالهاي مينويسد: براساس روايت رسمي دولت پاريس، اين اقدام به منظور حمايت از كمكهاي بشردوستانه به لبنان در پي انفجار مرگبار بيروت انجام شده است. اما استقرار نظاميان و هواپيماهاي فرانسوي در جزيره كرت يونان يا حضور دو جنگنده اين كشور در قبرس نميتواند براي حمايت از لبنان باشد، به ويژه اينكه اين يگانها به نيروي دريايي يونان پيوسته و با آن مانور نظامي مشترك برگزار ميكنند.
سياستگذاران فرانسوي مدتهاست در خيال خود باور دارند كه كشورشان هنوز يكي از قدرتهاي بزرگ خاورميانه، شمال آفريقا و شرق مديترانه محسوب ميشود. پاريس جنگافزارهاي گرانقيمتي را به كشورهاي مختلف ميفروشد، در چندين عمليات نظامي (البته به جز عمليات موسوم به آزادسازي عراق) به نيروهاي امريكايي و انگليسي پيوسته و در عمليات مقابله با تروريسم، به ويژه در شمال آفريقا حضور فعالي دارد. هر چند وقت يكبار نيز رييسجمهور فرانسه از عزمش براي حل و فصل جنگ ميان اسراييليها و فلسطينيها سخن ميگويد،اما اين تلاشها اغلب حتي پيش از آغاز چرخه خبري بعدي، فراموش ميشوند. اما اينبار به نظر ميرسد فرانسويها درخصوص نقششان در اين مناطق به هم پيوسته، جديتر از هميشهاند. مكرون ادعا ميكند فرانسه قصد دارد براي بازگشت نظم و ثبات به اين منطقه از قدرت و نفوذ خود استفاده كند. اما چه چيزي باعث اين تغيير رويكرد شده است؟ اگر بخواهيم در چند كلمه پاسخ دهيم، بايد بگوييم؛ پناهندگان، منابع انرژي و تركيه.
يك دهه پيش بود كه نيكولا ساركوزي، رييسجمهور وقت فرانسه براي ساقط كردن معمر القذافي ديكتاتور ليبي با اشتياق در پي مداخله نظامي بينالمللي بود. ساركوزي نميخواست با تغيير رژيم، دموكراسي را به ليبي هديه دهد، بلكه نگران بود مبادا خشونت قذافي عليه قيام مردمش باعث شود پناهندگان از اين كشور به سمت اروپا سرازير شوند. حال به نظر ميرسد انگيزه مكرون از مداخله در ليبي نيز همان باشد، البته با يك تفاوت كوچك؛ اينكه به جاي خلع يك ديكتاتور، مكرون قصد دارد يك نفر را پيدا كرده و به او كمك كند قدرت را در ليبي به دست گيرد. زماني كه فرانسويها توافقي را با خليفه حفتر، ژنرال طرفدار قذافي و رهبر ارتش ملي ليبي، براي براندازي دولت مورد حمايت سازمان ملل امضا كردند، برآوردشان اين بود كه حفتر ميتواند همان كسي باشد كه فرانسه براي حفظ ثبات در ليبي به آن نياز دارد و اجازه نميدهد مردم ليبي و ديگر كشورهاي آفريقايي به مرزهاي جنوب اروپا برسند.
در لبنان نيز مساله پناهندگان يكي از انگيزههاي اصلي فرانسه براي مداخله به شمار ميرود. البته باتوجه به سابقه استعماري فرانسه، اين احتمال نيز وجود دارد كه واكنش پاريس به فروپاشي لبنان، از سر مسووليتپذيري نوستالژيك باشد. مكرون نيز شايسته تحسين است، چراكه او تنها رهبر غربي بود كه به مساله لبنان اهميت داد. اما بخشي از آن مساله، احتمال تشكيل يك جامعه جديد از مهاجرين لبناني در اروپاست. هنوز زمان زيادي از موج مهاجرت پناهندگان سوري به اروپا و چالشهاي اين مساله كه در عرصه سياسي اين قاره به وجود آورد، نميگذرد. در نتيجه همين مساله بود كه مليگرايان راستگرا و احزاب نئونازي توانستند در چندين كشور اروپايي قدرت را در دست بگيرند. مكرون ميخواهد جلوي موج جديدي از پناهندگان را بگيرد، به ويژه اينكه در سال 2022 بايد براي پيروزي مجدد در انتخابات بجنگد و در ماههاي اخير ميزان محبوبيتش در ميان رايدهندگان نوسان زيادي داشته است.
همچنين بايد به خاطر داشته باشيم منابع زيرزميني ليبي و عراق و آبهاي لبنان و قبرس براي فرانسويها اهميت زيادي دارد. ليبي بزرگترين منابع نفت آفريقا و پنجمين ذخاير بزرگ گاز طبيعي جهان را دراختيار دارد، به همين دليل است كه شركت فرانسوي توتال تقريبا هفتاد سال است در ليبي فعالانه حضور دارد. در عراق نيز همين شركت 22.5درصد از سهم كنسرسيوم ميدان نفتي حلفيه و 18درصد از سهام اكتشاف در منطقه كردستان را دراختيار دارد. توتال در اكتشاف گاز در سواحل جنوبي قبرس نيز كه در نزديكي آبهاي لبنان قرار دارد و گفته ميشود منابع انرژي عظيمي در آن نهفته است، مشاركت دارد. از آنجا كه فرانسويها اغلب در مسائل منطقه - بهويژه فلسطين و عراق- در نقطه مقابل امريكا قرار داشتهاند، توانستهاند خود را در ميان كشورهاي خاورميانه به عنوان مدافع اصول و حقوق بشر جا بزنند. با اين حال، بر كسي پوشيده نيست كه فرانسه نيز منافع تجاري خود را در منطقه دنبال ميكند و ميكوشد از آنها -بهويژه سرمايهگذاريهايش در حوزه منابع انرژي- محافظت كند.
مساله بعدي، تركيه است. خصومت ميان دو كشور فراتر از عدم علاقه مكرون به رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه و رفتار نه چندان محترمانه اردوغان در قبال مكرون است. فرانسه و چند عضو ديگر اتحاديه اروپا مدتهاست نسبت به اراده آنكارا براي پيوستن به اين اتحاديه بدبيناند. جداي از ايراداتي كه تركيه در حوزه دموكراسي دارد و جلوي عضويت اين كشور در اتحاديه اروپا را ميگيرد، مقامات فرانسوي معتقدند اتحاديه اروپا بايد متشكل از كشورهاي عمدتا مسيحينشين با مرزهاي جغرافيايي مشترك باشد، بنابراين تركيه هيچگاه استحقاق قرار گرفتن در اين نهاد را نخواهد داشت. اين ديدگاه در نقطه مقابل نظريهاي است كه ميگويد اتحاديه اروپا باشگاه اختصاصي كشورهايي است كه آرمانها و هنجارهاي مشتركي دارند. با اين نظريه، آنكارا ميتواند در آينده به اتحاديه بپيوندد. حزب حاكم تركيه، يعني عدالت و توسعه، علاقهاي به اين امر نشان نميدهد. تركيه در دوره اردوغان بيش از هميشه استبدادي، مليگرا، اسلامگرا و با سياست خارجي تهاجمي اداره ميشود. اين در حالي است كه غربيها تصور ميكردند تركيه ميتواند به نمادي از سياستهاي ليبرال و فضاي باز در جهان اسلام تبديل شود. علاوه بر اين، تهديد دولت تركيه به باز كردن درهاي اروپا به روي پناهندگان نيز اصلا به مذاق اروپاييها، بهويژه سياستگذاران فرانسوي خوش نيامده است.
رويكرد تهاجمي تركيه در قبال منطقه شرق مديترانه، شمال آفريقا، عراق و سوريه را نيز بايد به اين مشكلات اضافه كرد. از ديد پاريس، اكتشافات گازي تركيه در حوالي قبرس تهديدي عليه يكي از اعضاي اتحاديه اروپا و منافع اقتصادي فرانسه محسوب ميشود. حمايت تركيه از دولت طرابلس نيز در نقطه مقابل تمايل فرانسه به جلوگيري از هجوم پناهندگان به اروپا قرار دارد و بر مبارزه پاريس با تندروها در منطقه ساحل تاثير منفي ميگذارد. اگر روند فعلي ادامه يابد و ليبي به تركيه وابسته شود، مقامات فرانسوي مجبور ميشوند فكري هم به حال همكاري درازمدت توتال با طرابلس كنند.
مكرون در سفر ماه سپتامبر خود به عراق بر حاكميت ملي اين كشور و حمايت از خودمختاري منطقه كردستان تاكيد كرد. اين سفر در ظاهر بخشي از برنامههاي روتين رييسجمهور فرانسه بود، اما درواقع به تركيه اين پيام را فرستاد كه همه كشورها قرار نيست مثل امريكا چشم خود را بر عمليات تركيه در شمال عراق كه با وجود مخالفت دولت مركزي بغداد عليه نيروهاي پكك انجام ميشود، ببندند.
با اين حال، حساسترين بخش از تنش ميان فرانسه و تركيه بحث مديترانه است. خشم فرانسه از زورگويي تركيه به قبرس و يونان مستقيما به توافق دريايي برميگردد كه آنكارا در اواخر سال گذشته ميلادي با دولت وفاق ملي ليبي امضا كرد. ظاهرا فرانسويها معتقدند نميتوانند دست روي دست بگذارند و ببينند كه تركيه هر طور دلش ميخواهد خطوط مرزي منطقه را ترسيم كرده و مديترانه را به نفع خودش تقسيم ميكند. البته اقدام آنكارا نيز در واكنش به چالش ژئواستراتژيكي بود كه اتحاد ميان يونان، مصر، قبرس و اسراييل عليه اين كشور به وجود آورد. فرانسويها معتقدند اقدام تركيه با هدف تثبيت قدرت اين كشور در منطقه انجام شده و نبايد در مقابل آن سكوت كرد، به همين دليل پاريس روابط خود با قبرس و يونان را تقويت كرده و اخيرا نيز با اقدامات ديپلماتيك خود توانست دولت تركيه را در نشست كشورهاي اروپايي مديترانه محكوم كند و با اين كار به ديپلماسي آنكارا ضربه بزند.
اخيرا بحثهاي زيادي درخصوص تنش كشورهاي منطقه بر سر گاز، مناطق ويژه اقتصادي و جزاير مطرح شده است كه درست هم هست، اما اينها مسائل بسيار پيچيدهاي هستند. اگر از زاويه ديگري نگاه كنيم، ميبينيم دليل فرانسه براي انجام اقدامات اخير در منطقه شرق مديترانه اين است كه به عنوان يك ابرقدرت بايد جلوي دستدرازي يك ابرقدرت ديگر به نام تركيه را در منطقه بگيرد. باتوجه به اينكه چندين كشور به ائتلاف فرانسه در منطقه پيوستهاند، به نظر ميرسد تا به اينجا پاريس در موقعيت بهتري قرار دارد.
بايد اذعان كرد در روزهايي كه هيچكس به ويراني لبنان اهميتي نميداد، اين مكرون بود كه به داد اين كشور رسيد. همچنين بايد او را به خاطر حمايتش از حقوق قبرس و يونان در منطقه شرق مديترانه و مقابلهاش با تركيه كه به زورگويي عليه همسايگانش عادت كرده، ستايش كرد. اما اصلا مشخص نيست مكرون قصد دارد با قدرت فرانسه در منطقه، به جز مقابله با تركيه، چه كار كند.
مشكل رييسجمهور فرانسه اين است كه به هيچ چيز جز خودش اعتقادي ندارد. مكرون فضايي را در خاورميانه و شرق مديترانه به دست آورده كه ميتواند با استفاده از آن، اين ذهنيت را تغيير دهد.