يادداشتي بر فيلم منگي / رسول كاهاني
«منگي متلاطم»
نيلوفر ثاني
منگي اولين تجربه رسول كاهاني در حوزه فيلمسازي است كه پيش از اين در تئاتر فعال بوده و اجراهاي متعددي را نيز بر صحنه برده است. بازيگران فيلم او نيز تئاتريهاي باسابقهاند كه حال در اين پروژه سينمايي در كنار يكديگر به همكاري پرداختهاند. بيش از هر چيز منگي فيلمي كاملا تجربي است كه به نظر ميرسد تنها در شاخه هنر و تجربه كه همين اينك نيز در اين زيرگروه سينمايي در حال اكران است، قابل تماشا و بررسي است. از همان ابتداي شروع فيلم، نوعي نگاه ساده شده و قابهاي بسته، روشن ميكند كه قرار نيست در بخش زيباشناسي جاذبههاي سينما و تصوير، توقع بالايي داشته باشيم يا اساسا چنين قصدي در كار باشد، حتي ميتوان فقدان چنين عنصر مهم بصري را در راستاي محتواي مورد طرح نوعي پادزيباييشناسي نيز درنظر گرفت. هر آنچه روايت و به تصوير كشيده ميشود در لوكيشن ثابت از فضاي داخلي يك ويلا و محوطه بيروني آن و متمركز بر آدمهاست. استفاده از فرم
سكانس-پلان نيز كه پيشتر شهرام مكري آن را تجربه كرده ، دليل ديگري است كه فيلم را در زمره نمونههاي تجربي و شخصي قرار ميدهد كه بيشتر بر علاقه كارگردان آن براي كشف در دنياي فيلمسازي و سينما تاكيد دارد تا بر خلاقيت يا فلسفه مشخص و فكرشدهاي و جز موضوعيت روابط انسانها، از خيانت، كشمكشهاي طلاق، ورشكستگيهاي مالي، رابطههاي پنهاني و معضلات امروزي كه اغلب در جامعه با آن درگيرند، پيچيدگي ديگري در آن وجود ندارد، گويي كارگردان به دنبال پيچيده و زيادهگويي نبوده و كشف روابط بين كاراكترها و قصههايشان را براي تماشاگر كافي ميداند. محور اصلي داستان درباره زوجي است كه قصد جدايي دارند، مرد بدهي سنگيني به برادر همسرش دارد و مدتهاست كه در خانه يكي از دوستانش مخفي شده اما شروع فيلم از لحظهاي است كه پريسا همسر حميد و برادرش محل اقامت او را در يكي از شهرهاي شمالي يافتهاند و براي بردن جهيزيه آمدهاند. در ميان مجادلات و درگيريها، رازهايي نيز برملا ميشود. هر چند داستانها درهم پيچيده و با موضوعيتي تكراري از معضلات اجتماعي است، با اين حال شرح سردرگمي و آشفتگي آدمهايي است كه هر كدام به نوعي دچار «منگي» شدهاند و گويي در وضعيتي كه حداقل هوشياري است، زيست ميكنند. اين آدمها هر كدام در موقعيتي بينابين ماندهاند و آنقدر منگند كه نميدانند چه ميخواهند و چه بايد انجام دهند و آنچه نيز در پايان فيلم روشن ميشود در حقيقت تصميمهاي معلقي است كه در جايي به قطعيت ميرسد. در همين راستاست كه به نظر ميرسد كارگردان فيلم، از فرم سكانس-پلان بهره برده كه هر چه بيشتر و دقيقتر اين منگي و اين وضعيت تعليق را كه با شكست زماني نيز توام است، نشان دهد. بدون تقطيعنما در فيلم، رخدادها و موقعيت كاراكترها در شكستهاي زماني و زواياي مختلف، به تصوير كشيده ميشوند و با وجود نماهاي بسته و نزديك، تماشاگر را با حقيقت بيواسطهتري از هر كدام از آنها رودررو ميكند و با تكنيك فيلمبرداري دوربين روي دست، آنها را دنبالكرده و وارد فضاي ذهني متلاطم و حالات دروني آشفتهشان ميشود. فوكوسهاي مكرر بر چهره بازيگران و دقيق شدن بر عواطف آنها، ابزار ويژه سينمايي است كه در تجربههاي تئاتري و صحنهاي كمتر به آن قابل دسترسي است. بازيگرها كه اغلب تئاتري هستند، در منگي هم پخته و جا افتادهاند به ويژه مهدي ضياءچمني، بهزاد آقاجاني و نسرين درخشان در تعامل و هماهنگي موفقتري هستند. منگي، با فرم و قصههاي تكراري، قادر نيست جهاني نو و ويژه خود را بسازد يا چيزي مازاد بيفزايد كه در عين شباهت، هويت مستقلي را حفظ كند و آنقدر تكنيك ساختاري بر كليت فضاي فيلم غالب است كه عملا بر تمام عناصر ديگر تحميل ميشود. چنانكه متن، بازيها و طراحي صحنه، در حاشيه قرار ميگيرند. با اين حال براي اولين كار سينماي تجربي رسول كاهاني، ميتواند مقبوليت نسبي را تامين كند.