محمود فاضلي
وقوع پيروزي انقلاب اسلامي ايران در خاورميانه در سال 1357 تغييرات اساسي به وجود آورد كه مهمترين آن شروع جنگ تحميلي از سوي رژيم بعث عراق عليه ايران بود. در آن سالها صدام رييسجمهور عراق كه به دنبال توسعه قدرت خود در منطقه بود به فكر براندازي دولت نوپاي جمهوري اسلامي ايران برآمد. رژيم عراق در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب اسلامي ايران به محض مشاهده سقوط رژيم پهلوي و تضعيف موقعيت امريكا در ايران، فرصت را براي يك حمله نظامي مناسب ديد و دست به تحريكات مرزي زد و مدعي شد، خوزستان جزيي از عراق است! تجاوز سراسري ارتش رژيم عراق به خاك ايران، حادثه مهمي است كه بررسي ابعاد آن براي نسل حاضر و آينده تاريخ حائز اهميت است. جنگ عراق با ايران طولانيترين جنگ متعارف در قرن بيستم و دومين جنگ طولاني اين قرن پس از جنگ ويتنام بود كه 8 سال به طول انجاميد.
تعريف جنگ
هدف جنگ، پيروزي بر دشمن است. هر كشور يا به منظور به دست آوردن زمين و مايملك دشمن به جنگ دست ميزند يا براي به كرسي نشاندن ادعاهايش يا براي دفاع از خود در برابر ادعاهاي ديگران. طي قرون محققان بسياري ديدگاههاي گوناگوني درباره جنگ ارايه كرده و ابعاد مختلف جنگ را مورد بررسي قرار دادهاند. نيروي طبيعت يا قانون الهي يا خدايان را الهامبخش آن دانستهاند يااينكه آن را همچون بلايي آسماني، مظهر امتحان خداوند تلقي كردهاند. نتيجهاي برخاسته از هيجانات انسانها، قدرتطلبي و غرور انسان؛ شكلي از مبارزه براي بقا و گزينش طبيعي بهترين و مناسبترين افراد(قويترين)، نتيجه استبداد و جاهطلبي انسانها در مسند قدرت، نتيجه اجتنابناپذير روابط توليدي و استثمار طبقاتي است. جنگ سنتي به تدريج به صورت جنگي تمام عيار درآمده است. امروزه هر يك از حريفان جنگ با حداكثر نيرو وارد ميدان ميشوند. اين نيروها تنها نظامي نيستند بلكه ابعاد اقتصادي، فني و اجتماعي نيز دارند و جنگ در موقعيت كنوني همچون حربه نهايي دولتها به شمار ميرود.
زمينههاي جنگ عراق عليه ايران
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران كه نتيجه آن براندازي رژيم شاهنشاهي و استقرار جمهوري اسلامي بود، تعادل سياسي منطقه را كه عمدتا به سود مستكبران و ابرقدرتها بود بر هم زد و نظر به اهميت فوقالعاده منطقه خليجفارس بر هم خوردن تعادل قوا در اين منطقه، نظام بينالمللي را نيز به طور چشمگيري متاثر و منافع غيرمشروع و ناحق آنها را تهديد كرد. بنابراين انقلاب اسلامي زمينهساز تهاجمات و عكسالعملهاي گوناگوني از سوي واحدهاي سياسي منطقه و جهان شد. يكي از شديدترين و آشكارترين عكسالعملهايي كه به صورت حمله نظامي تمام عيار بروز كرد، جنگ 8 ساله عراق عليه ايران بود كه در جامعهشناسي جنگ، شناخت زمينهها و علل آن اهميت اساسي دارد.
اگر جنگ را نيز نوعي رفتار در سياست خارجي كشورها تلقي كنيم، توجه به عوامل شكلگيري سياست خارجي موثر و نقشآفرين است. شكستهاي حقارتبار امريكا
در پي پيروزي انقلاب اسلامي، ترس دولتهاي استكباري و مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها زمينهاي را فراهم كرد تا ديكتاتور عراق انگيزه شخصي خود را در قالب حمله به ايران بروز دهد. بسياري معتقدند 3 انگيزه شخصي براي تهاجم صدام به ايران مطرح بود؛ تلاش براي كسب رهبري جهان عرب، كسب موقعيت ژاندارمي منطقه در نبود شاه و جبران تحقير ناشي از امضاي قرارداد 1975 الجزيره با شاه، انگيزه صدام براي اين حمله بود.
توهم حمايت از مخالفين عراق
يكي از مسائلي كه عراق در سال 1358 مدعي بود، دخالت ايران در ترور نافرجام طارق عزيز عضو شوراي فرماندهي عراق و معاون نخستوزير عراق بود. عراقيها در مورد اين ترور ادعاي بيربطي مطرح ميكردند. در آن تاريخ هيچ گروهي از ايرانيها حتي آنهايي كه مواضع خيلي تندي نسبت به صدام داشتند در وضعيتي نبودند كه بخواهند در عراق دست به چنين اقدامي بزنند. صدام كه در يكي از شهرهاي نزديك به مرزهاي ايران بود با شنيدن خبر فوق در سخنراني عمومي خود اعلام كرد:«ما دستهاي هر كسي كه بخواهد به طرف عراق دراز شود، قطع ميكنيم. ما حاضريم با هر كس بخواهد با ما بجنگد با او بجنگيم.»
روزنامه كيهان در گزارش خود در اين زمينه نوشت:«خبرگزاريهاي خارجي گزارش دادند در يك سوء قصد به جان طارق عزيز، معاون نخستوزير عراق و يار نزديك صدام چند تن جراحات كمي برداشته و ضارب نيز كه دولت عراق مدعي شده، ايراني است توسط محافظان طارق عزيز كشته شد. صدام كه براي ديدار طارق عزيز نزد او رفته بود با حمله به ايران اظهار كرد:«خون ريخته شده در اين مكان بدون قصاص نخواهد ماند!»
دخالت آشكار عراق در امور داخلي ايران
مواضع مقامات عراق در رابطه با خوزستان ايران كه آن را به نام عربستان! ميخواندند نمونهاي از دخالت آشكار اين كشور در امور داخلي ايران بود. طارق عزيز در يك كنفرانس مطبوعاتي در پاريس مدعي شد:«اين موضوع به اهالي عربستان كه منطقهاي سرشار از ثروتهاي نفتي است، بستگي دارد (يعني كساني كه اكثرا ريشه و تبار عربي دارند) و آنها هستند كه بايد تعيين كنند به كدام طرف تعلق دارند!» طارق عزيز داستان جنگ را به گونهاي ديگر بازگو ميكرد و مدعي بود:«هنگام آغاز جنگ، سياست خارجي عراق اهدافي نظير برقراري ثبات در منطقه، عدم مداخله در امور داخلي كشورهاي همسايه و حل و فصل اختلافات از طريق مسالمتآميز را دنبال ميكرد.»
سيدمحمود دعايي، سفير وقت ايران در عراق كه مدتي پيش از شروع جنگ به خاطر كمرنگ شدن ارتباطات دو كشور به ايران بازگشته بود، «وضعيت حزب بعث در عراق در سالهاي پيش از انقلاب ايران، تحريك كردهاي عراق توسط رژيم شاه، ادعاهاي عراق بر 3 جزيره تنب بزرگ و كوچك، ابوموسي و اروندرود و از سوي ديگر تشكيل نهضت آزاديبخش ايران در داخل خاك عراق(توسط تيمور بختيار) و نيز راديوهاي تبليغاتي عليه رژيم شاه» را از نكات مهم مورد تنش بين اين دو رژيم ميداند.
دعايي، انحلال ساواك توسط شاپور بختيار و شكاف در ارتش در سالهاي پاياني حكومت شاه را بستري دانست كه به صدام امكان ميداد از تسليمش در پيمان الجزاير اعاده حيثيت كند. او همچنين با اشاره به پيامي كه پيش از آغاز جنگ از جانب صدام براي امام آورده بود، گفت:«وزير امور خارجه عراق از سوي صدام به من پيغام داد كه به امام بگويم براي حل مسائل فيمابين نمايندهاي را به عراق بفرستد، امام نيز در پاسخ به اين پيغام هر گونه مذاكراتي را به تشكيل مجلس شوراي ملي و انتخابات رياستجمهوري موكول كرد تا نمايندگان ملت براي مذاكره به عراق بروند و در اين فرصت نيز از عراق خواست كه حسننيت خويش را ثابت كند و عليه ايران تبليغ نكند.»
دلايل آغاز جنگ از ديدگاه يك فرمانده نظامي
پس از 637 بار تجاوز مرزي ارتش عراق به خاك ايران روز 31 شهريور 1359 نيروي هوايي عراق با دهها فروند از هواپيماهاي نظامي خود اقدام به بمباران گسترده 10 فرودگاه داخلي و بينالمللي و پايگاههاي هوايي ايران كرد و همزمان تعدادي از شهرهاي مرزي ايران در استان خوزستان را اشغال و تعدادي ديگر از شهرها را با توپخانه مورد حمله قرار دادند.
سردار حسين علايي از فرماندهان دفاع مقدس دليل آغاز جنگ را چنين توضيح ميدهد:«ايران در يك سال و نيم از آغاز جنگ، درگير و مشغول ايجاد بسترهاي قانوني براي تشكيل نظام جمهوري اسلامي پس از فروپاشي رژيم شاهنشاهي بود. در نتيجه دچار اختلافنظرها و چالشهاي سياسي بسياري بود. از سوي ديگر دچار تروريسم و گروههايي مثل فرقان و درگيريهاي مسلحانه گروههايي همچون حزب دموكرات كردستان ايران و حزب خلق عرب وابسته به عراق در برخي از استانهاي مرزي بود. روابط خارجي ايران اساسا متحول و بسياري از كشورهاي دوست ايران تبديل به دولتهاي متخاصم يا دولتهاي غيردوست شده بودند. امنيت داخلي در اولويت برنامههاي دولت ايران قرار داشت و ايجاد يك دولت با ثبات و نهادهاي قانوني مردمي، مهمترين دغدغه مسوولان كشور بود. چالشهاي شديدي بين افراد و گروههاي رقيب در صدر حاكميت وجود داشت كه عملا موجب شد، آنان به تهديدهاي مرزهاي غربي كشور نگاه جدي نداشته باشد. از نظر ساختاري، ايران قبل از آغاز جنگ فاقد نهادهايي مانند شوراي عالي امنيت ملي بود كه بتواند به طور منظم مسائل مربوط به تهديدهاي نظامي و امنيتي عليه كشور را بررسي و ارزيابي كند و بحرانهاي امنيتي و دفاعي را مديريت كند.»
علايي همچنين ادامه ميدهد:«البته قانون اساسي جديد ايران نهادي با عنوان شوراي عالي دفاع را پيشبيني كرده بود كه قبل از شروع جنگ هنوز تشكيل نشده بود. براي مسوولان كشور هم آن قدر مسائل ساختاري و موضوعات داخلي وجود داشت كه كمتر به تهديد خارجي، آن هم از نوع جنگ فكر ميكردند. از سوي ديگر معرفت لازم و ادراك كلي از تحولات محيطي و نيات حزب بعث عراق در بين دستگاههاي سياسي، نظامي و امنيتي كشور وجود نداشت كه برمبناي آن احتمال وقوع جنگ را پيشبيني كنند؛ بنابراين درك صحيحي از تهديدهاي جدي عراق كه ممكن بود به جنگ بينجامد در ستاد مشترك ارتش و شوراي عالي دفاع به وجود نيامده بود تا اقدامات بازدارنده لازم براي ابعاد سياسي، حقوقي، نظامي و بينالمللي انجام گيرد. بر همين اساس برآورد دقيقي از تهديد عراق وجود نداشت.»
حمايت امريكا از عراق
دولت امريكا كه ميپنداشت در جنگي كه با تحريك و تشويق صدام عليه ايران آغاز شده است، رژيم بعثي عراق ميتواند ظرف مدت كوتاهي ايران را به تصرف درآورد و نظام جمهوري اسلامي ايران را سرنگون كند، هنگامي كه ديد نه تنها اين رويا تحقق نيافت بلكه نيروهاي رزمنده ايران در جبهههاي نبرد، دشمن بعثي را گام به گام به عقبنشيني و تحمل ضربات كوبنده وادار كردهاند، تصميم گرفت كه روابط خود را با عراق به صورت رسمي از سر گيرد و حمايتهاي خود را از عراق به صورت قانوني و موجه درآورد.
نگراني اصلي امريكا اين بود كه پيروزيهاي ايران به سرنگوني رژيم كنوني و تشكيل يك حكومت اسلامي شبيه به آنچه در ايران است، انجامد. چنين نتيجهاي، فشار را در جهت ايجاد تحول انقلابي در عربستان و كشورهاي خليجفارس به ميزان قابلتوجهي افزايش داد. علاوه بر اين پيروزي ايران، جوامع شيعي لبنان و كشورهاي خليجفارس را به صورت راديكال درخواهد آورد. سرانجام، پيروزي بنيادگرايي احتمالا اسلامگرايان سني مبارز و معتقد به حركت گام به گام را به پيروي از نمونه انقلابي ايران واميدارد. در واقع پيروزي ايران يك هاله قدرت الهي گرداگرد انقلاب اسلامي ايجاد ميكند و به نيروي آرمانگرايانه فوق ملي آن در جهان عرب، قدرت بيحد و حصر اعطا ميكند. بنابراين از آنجا كه رژيم عراق براي حفظ منافع غرب با ايران ميجنگيد، كشورهاي غربي به ويژه امريكا طي 8 سال جنگ تحميلي همه گونه كمكهاي مالي، فناورانه و تسليحاتي ممكن را به عراق كردند تا مانع از پيروزي ايران در جنگ شوند.
ايران دچار چالشهاي سياسي بسياري با كشورهاي جهان از جمله امريكا، برخي كشورهاي اروپايي، شوروي و بعضي از كشورهاي عربي داشت. پس ايران در آغاز جنگ از نظر نظامي در وضعيتي نابسامان، از نظر سياسي متشتت و دچار چند دستگي و اختلافات داخلي، از نظر اقتصادي در حال آشفتگي و از نظر بينالمللي در شرايط نسبتا منزوي به سر ميبرد. اما حكومت عراق در آستانه جنگ تحميلي داراي ثبات سياسي بود، ساختاري يكپارچه داشت و قدرت متمركز استبدادي و ديكتاتوري و حاكميت امنيتي و پليسي را بر كشورش حاكم كرده بود و از تهديدهاي خارجي هم نگران نبود.
در دوره جنگ 8 ساله، عراق در حال تلاش براي كاستن از اتكا به شوروي و شروع روابط حسنه با فرانسه بود. همچنين هدف عراق نزديك شدن به امريكا و برخي كشورهاي اروپايي و فاصله گرفتن از سوريه به دليل رقابتهاي حزبي بود. حزب بعث تفكرات ضدشيعي و ضدايراني داشت و ايران و انقلاب اسلامي را تهديدي براي خود به شمار ميآورد. اين حزب در جهان عرب احساس برتري ميكرد و ميكوشيد، قدرت و نفوذ عراق را در بين اعراب توسعه دهد. با قدرت گرفتن صدام در حزب بعث، زمينه براي تشديد اختلاف با ايران بيشتر شد و نهايتا خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي صدام، عراق را به جنگ با ايران كشانيد.
محاسبات نادرست صدام از قدرت دفاعي ايران
محاسبات صدام بر اين مبنا بود كه شرايط نابسامان داخلي و بينالمللي ايران همچنين توسعه قدرت نظامي ارتش عراق، اين كشور را سريع و آسان به اهداف خود در جنگ خواهد رساند. عراق تهاجم را زماني شروع كرد كه ايران آمادگي ورود به يك جنگ تمامعيار را نداشت. ارتش ايران در بحران هويت و نيز مديريت و فرماندهي به سر ميبرد و در حال بازسازي بود. رابطه ايران با كشورهاي پشتيبانيكننده و منابع لجستيك قطع بود. فرماندهاني كه براي ارتش انتخاب ميشدند اگرچه از بدنه ارتش بودند با طرحهايي كه ارتش در زمان شاه و با همكاري مستشاران امريكايي تهيه كرده بود، آشنايي چنداني نداشتند و سيستم لجستيك ارتش را خوب نميشناختند.
با ظهور انقلاب اسلامي، شوروي نيز نگران افول مكتب ماركسيسم در كشورهاي مسلمان همچنين درگير اشغال افغانستان بود. روساي كشورهاي عربي نيز با احتمال تكرار نهضت اسلامي مردم در كشورهايشان نگران از دست دادن تاج و تخت خود بودند. در چنين شرايطي، صدام احساس ميكرد با همسو شدن اهداف و قدرتهاي جهاني و كشورهاي عربي همسايه ايران با اهداف او ميتواند، اقدام نظاني كند و موجبات شكست ايران را فراهم آورد. او از بهانههاي تاريخي براي تهاجم نظامي به ايران سود جست. عراق تصور ميكرد، ايران توان كنترل و مديريت جنگ را ندارد و باتوجه به آشفتگيهاي سياسي داخلي و عدم روابط مناسب بينالمللي و نداشتن تجربه كافي دولتمردان جديد، بروز جنگ باعث ايجاد يك بحران ملي در ايران خواهد شد و اين بحران، پيروزي عراق را رقم خواهد زد.
در دوره جنگ 8 ساله، عراق در حال تلاش براي كاستن از اتكا به شوروي و شروع روابط حسنه با فرانسه بود. همچنين هدف عراق نزديك شدن به امريكا و برخي كشورهاي اروپايي و فاصله گرفتن از سوريه به دليل رقابتهاي حزبي بود. حزب بعث تفكرات ضدشيعي و ضدايراني داشت و ايران و انقلاب اسلامي را تهديدي براي خود به شمار ميآورد. اين حزب در جهان عرب احساس برتري ميكرد و ميكوشيد، قدرت و نفوذ عراق را در بين اعراب توسعه دهد. با قدرت گرفتن صدام در حزب بعث، زمينه براي تشديد اختلاف با ايران بيشتر شد و نهايتا خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي صدام، عراق را به جنگ با ايران كشانيد.