ماشه امريكايي عليه ايران يا...
اراده دولت امريكا.
آنها درست همان چيزهايي هستند كه در قرن بيست و يكم كانون آشكار و پنهان رقابت اروپا و امريكا را تشكيل دادهاند.
اينك ايران در اين مسير پرمخاطره دو راه پيش رو دارد:
يك راه اين است كه ايران نيز خود را ارادهاي مستقل از ساير ارادههاي جهاني بداند و صرفا با اراده خود، به تنهايي بخواهد در برابر سياستهاي امريكا قرار بگيرد. چنين سياستي به معناي آن است كه ايران نيز مانند دولت امريكا حقوق بينالملل و قواعد حاكم بر آن را به كنار بگذارد. دولتهاي اروپايي و اعضاي برجام همانگونه كه از امريكا چنين سياستي را نميپذيرند، به طريق اولي از ايران نيز نخواهند پذيرفت. آنها زورشان شايد به امريكا نرسد اما به ايران ميرسد.
اما راه دوم نرفتن به مسيري است كه امريكا ميرود. امريكا در مسيري مغاير با حقوق بينالملل و مشاركت بينالمللي، حركت ايران در مسير حقوق بينالملل و مشاركت جهاني، فينفسه، مهمترين مقابله امريكاست.
ايران بايد بسيار بيش از گذشته زبان و رفتار ديپلماتيك و حقوقي در گفتوگو با اعضاي برجام و شوراي امنيت سازمان ملل و نهادهاي وابسته به آن را دنبال كند. در عمل اراده مشترك با اعضاي برجام توليد كند.
وقتي سياست امريكا مبتني بر مقابله با ارادههاي مشترك و تحميل اراده دولت امريكاست، تاكيد ايران بر ارادههاي مشترك دولتها، بهترين راه مقابله با امريكا ميتواند باشد.
گردنكشي امريكا از اصول برجام در موضوع اعلام فعال شدن مكانيزم ماشه، بهترين فرصت است كه ايران با همراهي عملي بيشتر با جامعه بينالملل و اعضاي برجام مانع از پيشبرد اهداف امريكاي ترامپ بشود.
حركت در چارچوب نظم حقوق بينالملل و پرنسپهاي بينالمللي و به كارگيري ابزارها و زبان ديپلماتيك در همه عرصههاي روابط بينالملل، ميتواند ديواره دفاعي مناسبي براي مقابله با سياستهاي امريكاي ترامپ عليه ايران باشد و فراموش نكنيم كه خصوصا پرهيز از اقداماتي در داخل كشور كه ميتواند موجب تحريك و بدبيني دولتها عليه ايران باشد نيز ضروري است. فرصتها را از دست ندهيم.