درد دانايي
تهماسب صلحجو
ما الان در دهكده جهاني ارتباطات زندگي ميكنيم؟ همان جايي كه روزگاري نه چندان دور مارشال مكلوهان پروفسور مركز مطالعات رسانهاي تورنتو نويدش را داده بود. چه جاي هراسآوري است! در اين دهكده هر لحظه كه سراغ رسانههاي جورواجور ميرويم تا از حال ديگر همولايتيها جويا شويم، دلمان ميگيرد. همهاش خبر جنگ و كشتار و سر بريدن و جنايت و اسارت و فقر و بيماري و در به دري و بيگناهي ميبينيم و ميشنويم. مگر آدمي چقدر طاقت ديدن و شنيدن اتفاقهاي دردناك را دارد؟! كوه باشي ميپكي! چرا از خوشيها خبري نيست؟! هر يك از ما يك عدد دستگاه مجهز به شبكههاي مجازي داريم كه شبانهروز درباره انواع حادثههاي مرگبار و جنگها و دردها و مرضها بر دانش ما ميافزايند از بازيهاي سياسي و كشت و كشتار مردم بيچاره به دست تروريستها و ضدتروريستها بگير تا دانش پزشكي و سرطانها و سكتههاي مغزي و قلبي و ايدز و از همه بدتر كرونا (كوويد19)و ديگر بلاياي زميني و آسماني را با فيلم و عكس و كلي سند و مدرك خبررساني ميكند و دلمان را ميلرزاند. زماني آرزوي دانا شدن داشتيم، چون سخن خردمندي آويزه گوشمان بود كه «توانا بود هر كه دانا بود/ ز دانش دل پير برنا بود» ما هم با شور و شوق، كتاب و مجله داناييبخش ميخوانديم به تماشاي فيلمهايي دل و جان ميسپرديم كه رازهاي پنهان را افشا ميكردند و درباره ناگفتههاي پشت پرده خبر ميدادند تا از جهان و كار جهان سر در بياوريم و داناتر و تواناتر و برناتر شويم. اما حالا سرچشمه داناييها كف دست ماست. زير و بم دانش جهان را با اشاره سرانگشتي روي صفحه شبكههاي مجازي نمايان ميبينيم و ميخوانيم. اصلا دانش خودش ميآيد -راست و دروغش بماند- همه داناييم و از فرط دانايي، افسردهايم. افسرده از دانستن نيرنگهاي زمانه. چه هراسي دارد ظلمت اين دهكده جهاني!!!... افسوس، فرزندان دلبندمان در قلمرو حاكميت شبكههاي مجازي دانش مياندوزند و پيش از آنكه در هواي كودكي سر به هوايي كنند، هواي دانايي به سرشان ميزند، چون خيلي زود از بد كرداريهاي روزگارشان باخبر ميشوند و ميفهمند چه خبرهاست در اين وادي گمراهيها... شايد اگر حافظ شيرين سخن در دهكده جهاني ارتباطات ميزيست، هرگز نميگفت: اي بيخبر بكوش كه صاحب خبر شوي.