تهران و پايتخت آينده: مساله ريسك زلزله
به نظر ميرسد كه زمينلرزه 1830 دماوند، شميرانات- كه در پايان زمان حكومت فتحعليشاه قاجار رخ داد- آخرين رخداد لرزه با بزرگاي بيش از 7 مرتبط با اين گسل باشد. نزديكترين فاصله اين گسل با شمال شرق تهران، محل روستاي كلان است (در حدود 35 كيلومتري تهرانپارس). پهنه گسله ايوانكي- گسلهاي ري در جنوب، جنوب شرق شهر تهران واقع شده و توانايي ايجاد زلزلهاي با بزرگاي بيشينه 7.5 را دارد. گسل پيشوا در كنار شهر پيشواي ورامين قرار گرفته است. اين شهر و كل محدوده ورامين و ري در زلزله سال 785 ه.ق (1384 م) در زمان خلافت واثق دوم عباسي و همزمان با حمله تيمور لنگ، بر اثر فعال شدن گسل پيشوا ويران شد. تهران در منطقه مرز شمالي ايران مركزي در ناحيهاي كه از ديدگاه آبزمينشناسي در مرز منطقه خشك واقع است، در هر نوع توسعهاي نيازمند جذب منابع وسيع آب سطحي و زيرزميني است. سدهاي لار، كرج و لتيان سدهايي بودهاند كه بخشي از هدف دولتهاي قبلي ايران از احداثشان تامين آب مصرفي تهران بوده است. اين منابع آب در صورت هدايت به تهران و شهرهاي اقماري پيرامون آن ديگر در دسترس حوزههاي قبلي نخواهند بود. يكي از راههاي مناسبسازي شهر تهران به عنوان شهري با ريسك كمتر زلزله، انتخاب محل و ساخت پايتخت جديدي براي ايران است. ملاحظات گوناگون جاهاي گوناگوني از ايران كمتر از خطرهاي طبيعي نظير زلزله و سيل هستند و منابع طبيعي قابل استفاده صحيح بيشتر در دسترس است – به ويژه در پهنه نوار سنندج – سيرجان (مثلا ناحيهاي در نزديكي گلپايگان يا ملاير) ميتوان ناحيهاي را كه از نظر دسترسي، آب و هوا، آب زيرزميني، امنيت و آسايش براي نسلهاي بعدي مناسب باشد، انتخاب كرد. اين شهر جديد بايد مركز اداري و حكومتي و همچنين مركز علم و فناوريهاي پيشرفته و شايسته مركزيت براي غرب آسيا در آينده باشد. با ايجاد اين پايتخت جديد كاهش جمعيت و سپس ايجاد ثبات در جمعيت كلانشهر تهران به عنوان يك راهبرد كاهش ريسك بايد مورد توجه قرار گيرد. در شهر كنوني تهران ضمن عدم رعايت استانداردهاي اوليه زيست محيطي نظير فضاي سبز و پاكي هوا (كه در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت كاهش شاخصها پيش رفتهايم)، با ساخت و ساز بيشتر، ضمن رشد اقتصادي متمركز در پايتخت، توسعهاي به شدت ناپايدار رخ داده است. هنگامي كه در شمال شهر تهران در محدوده منابع طبيعي حاشيه شهر تهران، در سوهانك، دارآباد، نياوران، دربند، فرحزاد و كن آپارتمان، مجتمع و شهرك ايجاد شده، ضمن اينكه به حريم منابع طبيعي جنوب البرز تجاوز شده است، ميتوان بارزترين جنبههاي ناپايداري توسعه را مشاهده كرد. (چنين مسائلي امروزه در شمال ولنجك و در نزديكي تلهكابين توچال، شمال سعادتآباد، سوهانك، مينيسيتي، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نياوران، شهرك نفت در شمال پونك و فرحزاد و شهرك جديد ايجاد شده در ناحيه شمال روستاي سابق كن در شمال تهران ديده ميشود. در تهران آينده بايد در جهت توسعه پايدار با كاهش ريسك در منطق يادشده براي توسعه و تخصيص فضاي ساختهشده به فضاي سبز و پاركها حركت شود. اين كار در فرانسه و در شهر پاريس با توسعه پشته سبز (La Coullé Verte) براي محل عبور تاسيسات حساس در فضاي شهري سالهاست كه رعايت ميشود. در حدود 2.4 ميليون نفر در پاي دامنههاي رشتهكوههاي البرز روي پهنه گسله شمال تهران ساكن هستند. حدود 5 ميليون نفر (بر اساس آخرين سرشماري سال 1395) در منطقه 8 تا 21 شهرداري تهران در محور مركزي تا جنوب تهران زندگي ميكنند كه بافت فرسوده و خاك نرم و امكان تشديد امواج لرزهاي در آن زياد است. .خطر رخداد يك زلزله بزرگ و ايجاد فاجعه براي كل كشور، سيل و بحرانهاي ناشي از آن، زمين لغزش در دامنههاي شمالي شهر تهران و فرونشست زمين در بخشهاي جنوبي آن در بخشهاي مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا تهران آينده از نظر تمامي جنبه خطرهاي طبيعي به نسبت كمخطر بوده و ميزان ريسك و آسيبپذيري آن از نظر موقعيت طبيعي و وجود زيرساختهاي مقاوم پايين باشد. در پنجاه سال گذشته با آهنگ رشد متوسط 1.01 % بر جمعيت تهران افزوده شده است و بدين ترتيب از حدود 2 ميليون نفر در سال 1340 به حدود 8.3 ميليون نفر جمعيت ثابت در سال 1399 رسيده است .در سال حدود 120000 نفر به جمعيت تهران افزوده ميشود. با ادامه اين روند (افزوده شدن حدود يك ميليون و دويست هزار نفر در هر دهه به جمعيت تهران) تهران در سال 1499 جمعيتي بالغ بر 21 ميليون نفر خواهد داشت! آنچه براي آينده تهران لرزهخيز بايد رعايت شود، اجراي برنامه كاهش ريسك در تهران، با توقف رشد جمعيت، انتقال پايتخت به مكاني جديد و نصب تاسيسات پيشرفته و فناوريهاي جديد در زمينه زلزلهشناختي و مهندسي زلزله است كه به صورت سامانههاي هشدار رخداد زمينلرزه و جداسازي پايه و ... مدام به روز ميشوند و بايد با توسعه اين نوع فناوريها، شهر تهران و تمام تاسيسات حياتي آن به اين نوع امكانات مجهز شوند. رشد آگاهي مردم، علممحور شدن نحوه نگاه و تفكر و «واقعبيني» براي نسل آينده و آگاهي همگان در مقابل ريسكهاي موجود و آموزش ديدن جمعيت براي مواقع بحران و پس از بحران، از موارد مورد نياز است.