دار و دسته «راست»ها
شهاب شهسواري
يكي از دغدغههايي كه مترجم و گردآورنده كتاب «ليبراليسم محافظه كار»، مرتضي مرديها را واداشته است كه اين كتاب را براي علاقهمندان فارسيزبان منتشر كند، فقدان كتابهاي اساتيد و نويسندگان «تراز اول دنيا» در ميان كتابهاي ترجمه شده فارسي نيست. ادعاي مرديها به اين جهت است كه تصور ميكند نويسندگان، مترجمان، اساتيد و دانشجويان ايراني يكسره گرفتار ديدگاههاي چپگرايانه شدهاند و «نويسندگان تراز اول دنيا» را به صورت نظاممندي سانسور ميكنند. در واقع مرتضي مرديها در اين تصور تنها نيست، تصادفا كساني كه مجموعهاي از نوشتههاي آنها در اين كتاب جمعآوري شده است، درست مانند مرديها فكر ميكنند.گرايش سياسي- اجتماعي روز در جهان غرب با عنوان «راست جايگزين (Alt Right)» كه با ديدگاههايي عمدتا افراطي، همه منتقدان نظام سرمايهداري به شكل موجود در ايالات متحده امريكا را كمونيست يا تروريست تلقي ميكنند در اين كتاب تحت عنوان فريباي «محافظهكاران ليبرال» تشريح شده است. به نظر مرديها، متفكراني كه در اين كتاب از آنها نوشتههايي نقل شده است از آن جهت ليبرال هستند كه «بند [-ِعقل] را به قدر كافي بلند ميگيرند كه تلاش محتاطانه براي نوآوري مقدور باقي بماند.» اين متفكران درست مانند مرديها از «تبديل شدن فضاي آكادميك به عرصه جولان جريان چپ» نگرانند.گرايش عمده متفكراني كه در اين كتاب از آنها نوشتههايي آمده«محافظهكاري به هر قيمت» است. ديدگاهي كه با استدلال «دنياي عليالدوام بدتر» نشده است، تلاش ميكنند با آمار، ارقام و استدلالهايي، وضعيت كنوني بشر را به بهترين شكل براي آينده توصيف كنند و هر مخالف آن را «غوغاسالار»، «پروندهساز»، «اخطاردهندگان آخرالزماني»، «كمونيست»، «فاشيست» و «راديكاليست چپ نو» تلقي ميكنند.اولين مقاله كتاب، فصلي از كتاب «فرشتگان برتر ذات ما؛ چرا خشونت افول كرده است»، نوشته استيون پينكر است. يك فصل بلند آماري از كتاب اين روانشناس كانادايي- امريكايي مشهور كه تلاش ميكند ثابت كند خشونت در طول تاريخ كاهش يافته و امروز ما در جهاني كم خشونتتر از همه تاريخ زندگي ميكنيم. نهايت رويكرد پينكر اين است از كساني كه از خشونت در جهان كنوني انتقاد ميكنند، تصويري غرغرو، ناآگاه و بدطينت بسازد و ثابت كند كه وضعيت كنوني بشر از همه دورانهاي گذشته بهتر است. مانند همه ديگر علاقهمندان به «علم» در راست جديد، افرادي كه تصور ميكنند علوم اجتماعي، علوم سياسي و روانشناسي يك سري علوم تجربي اثباتپذير هستند، پينكر با عدد و رقم به ما ثابت ميكند كه اگر نارضايتي از جهان كنوني داريم، سخت در اشتباهيم، مشكل از ماست، نه از نظامهاي راستگراي سرمايهداري. مدتي بعد پينكر با انتشار كتابي با عنوان «اينك روشنگري» تكملهاي بر نظريه خود نوشت و تلاش كرد تا ثابت كند نه تنها خشونت بلكه همه ايرادات ديگر زندگي بشري از جمله مرگ و مير و بيماري و دسترسي به غذا و... بهبود پيدا كرده است. پينكر هم مانند بسياري ديگر از همفكرانش معتقد است كه انتقاد از سرمايهداري عاملي اصلي مشكلات بشري است، انتقاد بايد متوقف شود و جهان در همين جايي كه هست، فريز شود.آنچه در بالا آمد، نقدهايي بود كه از خواندن مقدمه و تعدادي از مقالات كتاب ليبراليسم محافظهكار به ذهن من خطور كرد. اما با اين همه ضعف، معتقدم كه خواندن اين كتاب براي خواننده فارسي زبان واجب است. ادعاهاي مطرح شده در اين كتاب در بسياري مواقع چالش فكر براي كساني است كه تلاش ميكنند درك بهتري از سازوكار سياسي و اجتماعي حاكم بر جهان معاصر داشته باشند. چه چپ و چه راست، خوانندگان اين مقالات با محكي انتقادي مواجه ميشوند كه فرضها و اعتقادات صلب آنان را مورد ارزيابي قرار ميدهد.اما دغدغه گسترش خطرناك و فاجعهبار افكار چپ فقط منحصر به مرديها نيست. از جمله يكي از مقالات ترجمه شده در همين كتاب يك پژوهش دانشگاهي در مورد دلايل گرايش اساتيد دانشگاه به چپگرايي است. نيل گراس و اتن فاس، پژوهشي انجام دادهاند كه دريابند «چرا اساتيد دانشگاه چپگرا هستند؟» و حتي بدتر از آن به «دموكراتها» راي ميدهند. البته شايد تغيير عامدانه ليبرال در ترجمه عنوان اين مقاله به چپگرا توسط مترجم، كمي باعث سردرگمي در مورد اطلاق واژه چپ به «حزب دموكرات امريكا» شود اما واقعيت اينجاست كه در امريكاي امروز و در ميان دارودسته راستهاي افراطي نه تنها راي دادن به حزب دموكرات، نشانهاي از گرايشهاي پست و خطرناك سوسياليستي تلقي ميشود بلكه بسيار ديده، شنيده و خواندهام كه اندك تمايلات انتقادي باعث ميشود در امريكا شهروندان كمونيست خطاب شوند و بلكه گاهي مجبور به توضيح در مورد جنايات استالين در شوروي كمونيستي شوند.اما شايد جواب سوال مرديها در مورد دلايل كم توجهي به «ليبراليسم محافظهكار» يا «راست جايگزين» را در ميان خطوط همين مقاله بتوان پيدا كرد. در جايي از اين نوشته معناي روشنفكري اينگونه توصيف ميشود:«نوعي شيوه تفكر مبتني بر عقلانيت و انتقاد و خلاقيت است كه با سنت غربي پيوند خورده و طبيعتا با بيشتر اشكال محافظهكاري مغايرت دارد.» شايد همين يك عبارت بتواند دليل خالي بودن قفسههاي كتاب پر فروش و هياتهاي علمي دانشگاهها را از طرفداران فريز شدن جهان در وضع موجود توضيح دهد. نويسندگان مقاله هشدار ميدهند كه بيش از يك سوم مردم امريكا معتقدند« انحراف به چپ در دانشگاهها تبديل به مساله جدي شده است.» واقعيت اين است كه در توضيح اين گزاره علمي ميتوان آمار زيادي را مورد اشاره قرار داد از جمله يك نظرسنجي موسسه گالوپ كه نشان ميدهد، تصادفا يك سوم از شهروندان بزرگسال امريكايي باور دارند كه يوفوها فضاپيماهايي متعلق به بيگانگان فضايي هستند و 16درصد از بزرگسالان امريكايي مدعي هستند، خودشان يك يوفو را در آسمان ديدهاند. پژوهشي ديگر از دانشگاه شاپمن كاليفرنيا هم نشان ميدهد 21درصد از شهروندان امريكايي موجوديت «بزرگ پا»ها را باور دارند.