ادامه از صفحه اول
مناظره و مساله آراي خاموش
بنابراين راي مستقيم مردم - آن گونه كه در ديگر انتخاباتها موثر است - اينجا موضوعيت ندارد.
به طور ويژه اگر بخواهيم درباره مناظرات انتخاباتي و اثرات آن تحليل داشته باشيم، بايد توجه كرد كه در طول اين مناظرات هر كانديدا ميتواند برگهاي برندهاي داشته باشد و با بهره بردن از برنامههايي كه براي حل مشكلات جامعه ارايه ميكند، تغييراتي در نظرات رايدهندگان امريكايي و آراي خاموش ايجاد كند اما اين تغييرات گسترده نخواهد بود و نميتواند آراي رايدهندگان را به طور ويژه تحت تاثير قرار دهد.
هم جو بايدن و هم ترامپ سن بالايي دارند، اما كارزار انتخاباتي جمهوريخواهان تلاش دارد بايدن را متهم به اختلال حواس كند و بگويد او از مواد نيروزا يا مواد مخدر استفاده ميكند. هر كدام از طرفين برتريهايي نسبت به يكديگر دارند و عواملي مثل بيان، انسجام ذهني و آمادگي جسماني موثر است اما اصليترين عامل تاثيرگذار منطق مورد استفاده است كه تا چه ميزان بتواند شهروندان امريكايي را قانع كند روي آنها اثر بگذارد. اينكه عنوان ميشود بايدن بيش از 20 مناظره در طول عمرش داشته يا ترامپ سابقه اجراي تلويزيوني دارد، نميتواند معيار دقيقي براي برتري باشد چرا كه هر مناظره مخاطب خاص خود را دارد و اجراي خاص خود را ميطلبد.
در فضاي انتخاباتي امريكا، در بسياري از ايالتها رايدهندگان تصميم خود را گرفتهاند و تنها تعدادي محدود از ايالتها كه ايالتهايي سرخابي يا ميدان نبرد خوانده ميشوند، باقي ماندهاند كه نتيجه نهايي در آنها مشخص نيست. كانديداها تلاش دارند تا نظر مردم اين ايالتها را به خود جلب كنند و تجربه سال 2016 نشان داد كه دموكراتها در آن زمان توجه كافي به اين ايالتها نداشتهاند. در حال حاضر ترامپ تمركز خود را روي اين ايالتهاي شناور و الكترال كالجها گذاشته و تلاش دارد از اين طريق به پيروزي برسد. به نظر ميرسد در حال حاضر نتيجه رقابت در اين ايالتها مشخص نيست اما نتيجه نظرسنجيها از برتري دموكراتها در اين مناطق ميگويد. بايد صبر كرد و ديد كارزار ترامپ تا چه اندازه ميتواند در جلب نظر مردم اين مناطق ميتواند موثر باشد و دموكراتها چه طرحهايي براي تقويت وضعيت خود در اين مناطق دارند.
براي آبان 98
قاعدتا در يك فضاي نرمال و طبيعي نبايد احساس خطر براي كسي ايجاد كنند. موضوع اعتراض آنها چيزي نبوده كه نتوان درك كرد و با آنها همدلي نداشت. حداكثر نقد مطرح، نفي خشونت در اعتراضهاست كه در اين باره بايد دنبال راههاي كنترل آن، هم از جانب نهادهاي انتظامي و امنيتي و هم از جانب معترضان با سر و شكل مدني دادن به اعتراضها بود. اما حالا كه اين اتفاق تلخ رخ داده است، كش دادن آن با نگه داشتن بازداشتيها و صدور و اجراي احكام سنگين كه با روان جامعه بازي ميكنند، بدون ترديد برخلاف مصالح مردم و نظام و كشور است.
كمتر از يك ماه تا آبان و اولين سالگرد آن فاجعه باقي مانده است و نفع مشترك نظام سياسي و عرصه اجتماعي است كه تا آن زمان به ترميم پرسرعت زخمهاي آن روزهاي تلخ و خونبار بپردازند. نظام در سالهاي اخير به هيچوجه كمبودي از نظر اقتدار برابر معترضان نداشته است. اما لازم است عقلاي موردوثوقي پيدا شوند و ضرورت تصوير صاحب تدبير و قدرت همدلي را نيز برجسته كنند. عفو غيرمشروط و آزاد كردن زندانيهاي آبان، دلجويي از خانواده جانباختگان و آسيب ديدگان كه در هر سويي از درگيريها بودهاند و در انداختن فضاي آزاد و عاقلانه گفتوگوي جمعي براي بررسي راههاي تكرار نشدن اينگونه خشونتها و حوادث تلخ، نفع به مراتب بيشتري براي همگان دارد تا تداوم نمايش يكسويه و خطي اقتدار. به جز اين، زخمها و بغضها باقي ميمانند و سايه هراس از خشونتي دوباره، همواره خواهد ماند.