فرجامانديشي هوشمندانه در ادامهدار بودن فيلمها
رهايي از دام يك وسوسه
كامل حسيني
وودي آلن در گفتوگويي كه سايتي اينترنتي فارسي نيز آن را منتشر كرده بهطور غيرمستقيم اندرزي باريكبينانه و پنهان براي كارگردانها دارد. گويا مفهوم گفته او چنين است: پس از كسب شهرت فيلم «آني هال» از من خواستند كه آنيهال دو را بسازم اما من سر باز زدم و گفتم كه من آنيهال را همانگونه با تك و تنهايي ميپسندم و صد سال از من بخواهند كه آني هال دو را بسازم باز اين كار را نخواهم كرد. احتمالا سرگذشت برخي فيلمهاي سينمايي كه حالتي چندگانه دارند (مثلا دوگانه و سهگانه) از اين چشمانداز اين گفته وودي آلن قابل بررسي باشد.
شايد (باز هم تاكيد ميشود شايد) در گفته وودي آلن هم حقايقي نهفته است. به نظر ميرسد مفهوم گفته وودي آلن همراه با اينكه از جنبه سياستي هنري و فرجامانديشي زيركانه براي حفظ شأن سازندگان يك فيلم برخوردار است حقيقتي اخلاقي نيز در آن جاخوش كرده است؛ اما در اينجا غرض نگارنده از تدبير و سياست، همچنين فرجامانديشي هوشمندانه به چه معنا است؟ دقت كنيم به شماره اول برخي فيلمها كه تا چه اندازه از نظر تجاري، هنري در رتبه بالايي قرار گرفتهاند و سپس استقبال فراوان و چشم به راهي مردم براي ديگر آثار بعدياش آتش انگيزه تداوم فعاليت سينمايي درون كارگردان همچنان فروزان كردهاند. در اينجا بزنگاهي فراهم شده است براي اينگونه فيلمها كه بنابر هر دليلي توجه تماشاگران، در برخي موارد نيز تحسين منتقدان را به دنبال خود ميآورند. البته اين تنها يك وجه ماجراست و از قضا خطرِ پتانسيل يك مساله هنري و روانشناسي اخلاقي در اينجا نيز احساس ميشود؛ اينكه در اين بزنگاه كه از آن نام برديم كارگردان پس از رودررويي با وضعيتي دوگانه تحسين و هيجان همزمان با فريب و غروري دروني ممكن است تحتتاثير بعد منفي ماجرا قرار گيرد و به ساخت چندگانه دومي يا سومي بپردازد؛ درست اين بار نه بر اثر تصميم و انگيزه پيشين بلكه بيشتر نوعي احساس تكليف در برابر خواست عدهاي از تماشاگران و جوگير شدن صرف از همان فضاي تحسينبرانگيز پيشين كه از آن نام برديم. بنابر اين چندگانه بودن يك فيلم، خود به خود نميتواند امري سلبي يا ايجابي محسوب شود زيرا فيلمهايي وجود دارند كه به گونهاي هر چند نسبي توانستهاند استحكام فرم و جذابيت محتواي قدرتمند پيشينشان را تداوم بخشند، ولي بايد توجه نمود كه دروننگري اخلاقي و تيزبيني بر روحيه كارگردان حاكم نباشد فيلمهاي چندگانه به جاي اينكه مولد چنين وضعيت مطلوب سينمايي شوند وسيلهاي خواهد شد جهت ارضاي نوعي شور و شعف محض، رفعِ عطشِ شهرتطلبي و مقبوليتي شخصي برخاسته از همان فضايي كه شماره نخست فيلم ارمغاني برايش آورده بود. اينجا دامي پنهان و تلقيني دروني حضور دارد كه شايد وودي آلن نخواسته بهطور احتمالي به دام آن بيفتد؛ يعني وسوسه اينكه چون يك فيلم خاصش موفق از آب درآمده است و به صرف تلقين عدهاي از مخاطبان به هر شكلي و تحت هر شرايطي شده است حتما بايد دوگانه و سهگانهاش را بسازد (فيلم خاصي در اينجا مورد نظر نيست.)
بديهي است در پيش گرفتن اينگونه رويكرد اخلاقي براي كارگرداني كه ساخت اولين فيلمش با مقبوليت بيشينه عام و خاص يا لااقل براي تماشاگران عام همراه بوده است عملكردي منطقي و دوري گزيدن از هرگونه وسوسه و احساسي فريبنده در ساخت فيلمهاي بعدي ميطلبد. درواقع پذيرش اين امر اخلاقي و دوري از افتادن به اينگونه دامهاي وسوسهبرانگيز در ذات خود نميتواند امر آساني باشد بلكه رهايي از آن مستلزم نوعي رياضت نفس و تابآوري است و درنتيجه رهايي، از وقار و آرامش دروني كارگردان گزارش ميكند. در واقع، لغزش مخفي در اينگونه مواقع وسوسهآميز ميتواند بسيار آسيبزا و موجب سرزنش تماشاگران، هدر رفتن سري سرمايه و انرژيهاي فراواني خواهد شد كه ميتوانست به شكل سازنده و شايستهتري هزينه شود. در پايان بايد سازندگان چندگانههاي سينمايي از خودشان بپرسند كه اين روزهاي سال و سالهاي بعدي تا چه اندازه حرفه و آثار خود را از تله همين آسيب وسوسه احتمالي دروني و اخلاق منفور شخصي در امان نگه داشتهاند يا نگه خواهند شد؟ و آيا در صورت فرض برخورداري از قدرت هنري فيلم شماره يكشان با توليد شماره دو و سه، ارزش هنري و محتواييشان بر چند به صورت نسبي حفظ شده يا به محاق رفته است؟