• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4758 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۲ مهر

خوانشي از «روايت بنيادين» شايا شهرستاني در گالري ايرانشهر

بدن‌هايي سرشار از رنج و اضطراب

هلينا مريم قائمي

در اين مجموعه، فرم به خوبي با مضمون گره خورده است: زيستن ملانكوليك؛ اندوهي ژرف كه انسان را از هر نوع فعلي بازمي‌دارد.‌ فيگورها به خوبي اين مهم  كه چگونه ملال‌ خود را همچون عنصر ذاتي انسان منكشف مي‌سازد به نمايش مي‌گذارند. اضطراب و هراس برخاسته از اين ملال صرفا گونه‌اي اجابت يا پاسخي  واكنشي به نظر مي‌رسد. آنچه در آثار گذشته و حال شايا  شهرستاني نمودي چشمگير دارد، مضاميني پايا همچون رنج، اضطراب و انزواست كه با فرم و شيوه پردازش آن، همخواني و هم‌افزايي دارند. در حقيقت او با ميانجي‌گري عنصر تكرار، شدت تاثير آنچه را مي‌خواهد بگويد، آشكار مي‌كند تا از اين طريق خود را بر آن وضعيت چيره سازد. از سوي ديگر، بازنمايي مكررمضمون‌هاي يادشده، نشانگر بي‌ثباتي معنا در زندگي و گسست در واقعيت است. تلاش‌ براي تحميل معنا به خلأ آشفته زندگي به مبهم ساختن هرچه بيشتر اين خلأ مي‌انجامد و از اين رو هر نوع حركتي در اين راستا متظاهرانه و غيراخلاقي خواهد بود. 

طراحي‌هاي اين مجموعه تا اندازه‌اي به شيوه اكسپرسيونيست‌ها نزديك است. امتناع از به‌كارگيري عامدانه رنگ به شايا كمك كرده تا مستقيما به بافت و فرم آثارش بپردازد و تا آنجا كه ممكن است از جزييات غيرضروري بكاهد و با اين روش، مضمون مورد نظرش را موكد كند زيرا به زعم او رنگ وجه خيالي و رمانتيك به كار مي‌بخشد و بعضا مي‌تواند گمراه‌كننده باشد. آنچه در  طراحي‌هاي شايا بيش از هر چيز مخاطب را تحت ‌تاثير قرار مي‌دهد، بدن‌هايي سرشار از رنج و اضطراب است، رنج از وضعيت خود و فقدان ديگري، ديگري‌اي كه شرط وجود من است. بدن را بايد به منزله يك برساخته اجتماعي و تاريخي در نظر گرفت كه مواضع چندگانه و حتي متناقضي را در جهان و گفتمان‌هاي پيچيده اتخاذ مي‌كند. بدن به نوعي شرح حال تاريخ سوژه است. بدن، خودش را روايت مي‌كند و عرصه تقابل نيروهاي كنشگر و كنش‌پذير است. به عبارتي، بدن همزمان محصول و توليدكننده ايدئولوژي و قدرت اجتماعي است. مواجهه با بدن در آثار شايا يك مواجهه روزمره و طبيعي نيست كه درگير حالات و تغييرات در بدن و چهره‌پردازي شود بلكه به مراتب فراتر از آن مي‌رود و حتي ما را در ارتباط با غياب ديگري قرار مي‌دهد. در اينجا، بدن صرفا يك رابطه ديالكتيكي ميان ذهن و بدن را بازنمايي نمي‌كند بلكه يك معرفت از آنچه بدن به عنوان يك جسم مستقل از خويشتن تجربه كرده است به دست مي‌دهد كه در ازاي هر تجربه، خطي و خمي برداشته است. اين بدن‌ها فاقد چهره‌پردازي هستند و به واقع از آنها مفهوم‌زدايي شده است. البته، حذف چهره به معناي بودن در آستانه اخذ هويتي تازه نيست بلكه بدن‌ها همواره در حال پس زدن اين لحظه هستند. در واقع آنها هر مجرايي براي بارگذاري هويت را مخدوش مي‌كنند. همين اغتشاش به بدن نيز سرايت كرده است. به بيان ديگر بدن‌ها واجد كيفيتي هستند كه از هر جنسيت، نام و شاخصه فردي مي‌گريزند. در بدن‌هاي ارايه ‌شده در اين مجموعه، نوعي سكون كنش‌مند ديده مي‌شود؛ يك اعتراض از سر بينش. زماني كه بدن با سد و مانعي در برابر ميلش روبه‌رو مي‌شود در حقيقت آن ميل دچار ناتواني و عجز در بيان خود مي‌شود؛ ملانكوليك شدن ميل كه همانا وضعيتي سترون و زايد است. اما تناقض در اينجاست كه براي درك همين وضعيت زايد و سترون، لازم است از آن گذر كرد تا به وضعيتي برتر و سازنده دست يافت زيرا هيچ مسير بلاواسطه ديگري براي اين ‌منظور مدخليت ندارد. فيگورهاي ملانكوليك در بستر سفيد و بي‌روح پس‌زمينه در يك خلأ كه خود فضايي رعب‌انگيز ايجاد كرده، حضور دارند. به نظر مي‌آيد مولفه‌هاي هستي‌مند از اشياي بي‌جان گرفته تا جاندار به عمد از پس‌زمينه قاب‌ها حذف شده‌اند چراكه قرار نيست چنين مولفه‌هايي تفسيري بر وضعيت ملانكوليك موجود تحميل كنند. ملانكوليك شدن به معناي نوعي بازنمايي دگرگون‌شده و متفاوت است. از اين منظر، بازنمايي و بيان دچار نوعي تحريف و تغيير شكل شده و اينگونه از مسير روزمره خود خارج و سبب هنجارزدايي مي‌شود. به همين دليل، حال و هواي ملانكوليك، موقعيتي است كه از ساحت نمادين و واقعيت دوري مي‌جويد و زبان قادر به بيان حاق واقع آن نيست. پس هرگونه تلاش براي توصيف اين وضعيت، محكوم به شكست است و خطر انكار يا كليشه شدن آن را رقم مي‌زند. در نهايت، آنچه از عهده زبان برمي‌آيد، فقط ثبت اين وضعيت است، همان‌گونه كه شايا شهرستاني در آثارش آن را به مخاطبين خود از طريق زبان تصويري ارايه مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون