كرونا، پرسپوليس و جادوي فوتبال
ابوالفضل نجيب
تاثيرات اجتماعي فوتبال به خصوص از نيمه قرن گذشته تاكنون ابعاد و دامنه گستردهتري يافته است. اين تاثيرات و ابعاد آن هر روز و سال مضاعف ميشود. يك دليل اينكه در روزهاي حاكميت كرونا بر زندگي و روح و روان و معيشت مردم اما همچنان فوتبال ادامه دارد. هر چند يار دوازده هميشگي خود را روي سكوها همراه نداشته باشد. مهم نيست و اگر هم مهم باشد كه هست، اما نبض اين پديده اجتماعي در جاي ديگر و در روح و روان و قلب و... مردم جاري است.
فوتبال را امروز ميشود در پيوند با همه چيز ارزيابي كرد و اين روزها با كرونا و فراتر از قريب يك ميليون قرباني كه در سراسر جهان بهجا گذاشته و پيشبينيها معلوم نيست اگر درست و واقعي باشد، شمار آن را تا چندين برابر تخمين ميزنند. با اين همه اما حتي كرونا نتوانست بيش از چند ماه فوتبال را تعطيل و از زندگي روزمره مردم حذف كند، دليل آن را بيترديد بايد در پيوند با همين تاثيرات ارزيابي كرد. در اينكه اين پديده ميتواند ولو موقت و زودگذر حتي عصيانهاي اجتماعي و سياسي را تعديل و به حاشيه ببرد؛ شبيه آنچه در زمان حاكميت ژنرالها در دهه هشتاد در آرژانتين شاهد بوديم. قهرماني حرف و حديثدار آرژانتين توانست براي مدتي روح اجتماعي را روي فوتبال و قهرماني تيم ملي آرژانتين متمركز كند. ميشود حتي به فوتبال دوران كرونا از چنين زاويهاي نگاه كرد. اينكه چنين دستاويزي براي مهار اعتراضات اجتماعي ناشي از ناكارآمدي دولتها خوب است يا بد، اينكه بايد به همين اندك بهانههاي زنده بودن و اميد به فردا تن داد يا نه؟ چندان مهم نيست. مهم اين است كه در واقعيت جاري جامعه اين فوتبال همچنان انگيزه و اميد مردم است.
به همين دليل جاي تعجب نيست در روزهايي كه كرونا در كشور ما بيداد ميكند و به تصريح مسوولين تقريبا تمامي كشور درگير كرونا و بسياري استانها در وضعيت بالاتر از قرمز و هشدار قرار دارند و حتي حرف از قرنطينه تهران بزرگ در ميان است، فوتبال نه در حاشيه كه در متن اين وضعيت همچنان باعث اميد و شادي است و بهانهاي شده براي بيدار شدن در فردا و انتظار كشيدن آينده و ادامه روياروييها. تا شايد با فتح جام باشگاههاي آسيا پس از چند دهه بهانه و اميدي مضاعف براي ادامه زندگي كرونايي پيدا شود. چشم اين مردم در سايه تهديد و ترس از كرونا همچنان به ساق پاي مرداني است كه ميكوشند در اوج خستگي به اين مردم اميد و شادي هديه كنند. صعود پرسپوليس به يك قدمي فينال جام باشگاههاي آسيا در چنين دوران و وضعيتي از آن اتفاقاتي است كه حداقل ميتواند بخش وسيعي از مردم را بهرغم همه نااميدي و نداشتنها و ترس و تهديد شاد كند. مردمي كه حتي شاهد مرگ عزيزان خود بودند. حالا فوتبال ميتواند روي لبهاشان تبسمي ولو با ترديد و تامل و تاسف بنشاند.
اين را ميشود از تجمع همولايتيهاي عيسي آلكثير در خانه او دريافت. مردماني كه با وجود تحمل مصايبي چون جنگ و بهطور مضاعف بيمهري و بيتوجهي مسوولين كه باعث شده حتي پس از گذشت سه دهه از اين بلاي خانمانسوز حتي امروز در عين فقر و نداري و تسلط كرونا بر زندگيشان روزگار بگذرانند، اما به عشق پيروزي بر فوتبالي كه تمول و پول و قدرت و سياست بر آن سايه انداخته، به لبخند و شور و فتور و شادي ميآيند.
كرونا روزي رخت از زندگي جهان خواهد بست. آينده خواهد ماند و نسلهايي كه همچنان با عشق فوتبال زندگي خواهند كرد. با همين عشق و شايد تا هزاران سال ديگر ناملايمات و كمبودها و بيمهريها را تحمل خواهند كرد. با فوتبال شادي خواهند كرد و اشك خواهند ريخت. هر چه پيش بيايد، بيترديد اين روزها را فراموش نخواهد كرد. روزهايي كه در متن مرگ و ترس و فقر و ناداري و بيكاري و... ميتوانستند پاي جعبه جادوي فوتبال بنشينند. چشم به بازيكناني بدوزند كه براي آنها شادي و اميد در متن مرگ و ترس هديه ميدادند.
ميشود به فوتبال با عينك توطئه محور هم نگاه كرد. چراكه نه؟ اما تفاوتي هم نميكند. آنچه باعث چنين رويكردي ميشود بيش از عوامل سياسي، ذات و ماهيت و جادويي اين پديده است. فراموش نكنيم هيتلر در اوج وحشيگريهاي خود در سراسر اروپا به اين جادو و تاثيرات آن بر روح مردم آلمان غافل نبود. سكانس فراموشناشدني فرار به سوي پيروزي را بهخاطر بياوريم. جايي كه قرار بود تيم متفقين بين دو نيمه از رختكن فرار كنند. اما نكردند و ماندند و درنهايت همراه مردمي كه براي غلبه توامان عشق و اراده بر قدرت و رياكاري چشم به ساقهاي آنها دوخته بودند به ادامه زندگي و به مبارزه عليه توحش هيتلر بازگشتند. كرونا هيتلر نيست. اما شايد بيرحمتر از هيتلر در حال قرباني گرفتن است. ظاهرا و در اين روزها و فارغ از تعلق خاطر به رنگها، اينجا كه پاي روح جمعي يك ملت در ميان است، همه چشمها دوخته شده به ساق پاي مرداني است تا شايد بتوانند با عبور از غول دلار و قدرت و به مدد غيبي ويايآر پس از سالها جامي را لمس كنند كه دهههاست تنها حسرت آن نصيب ما شده است.