شجريان ، سياست و موسيقي فاخر
سيدمحمدعلي ابطحي
وقتي خبر از دنيا رفتن استاد شجريان را شنيدم در فضاي مجازي نوشتم سختترين جملات، نوشتن خبر پر كشيدن استاد شجريان است. كسي كه به قول سايه اگر حافظ زنده ميبود، سرتا پاي او را غرق بوسه ميكرد. روز عزاي ملي واقعي ايراني است. اين افتخار ما بود كه همعصر و همنسل او بوديم. با صدايش زندگي كرديم. غصه خورديم. لذت برديم. نام و صداي استاد جزيي از تاريخ ايران ميماند. استاد ميدانست مردم چقدر دوستش داشتند چون تنهايشان نگذاشت. باري، از هنر ممتاز استاد بسيار گفتهاند اما من به مناسبت اين روزها، ميخواهم از زاويهاي ديگر به چند نكته جانبي در مورد زندگي و مرگ شجريان اشاره كنم. هنرمند به واسطه هنرش شناخته ميشود و متر و معيار سنجش او، ويژگيهاي اثري است كه خلق كرده. از اين جهت استاد شجريان نيز از ميان هنرهاي بسيارش، به استاد آواز شهره بود؛ آوازي كه درباره ظرافتها و زيباييها و يگانه بودنش صاحبنظران بسيار گفتهاند. ابعاد ديگر زندگي هنرمند معمولا بر كيفيت و اثرگذاري هنرش تاثير واضح ندارد، اما در مورد شجريان خوشحالم كه اين استاد بزرگ نقش سياسي هم پيدا كرد، نه به نفع سياست بلكه به نفع هنر موسيقي و فراتر از آن احياي گنجينه غني ادبيات فارسي و فرهنگ اين مرز و بوم. در سال ۸۸، جهتگيري روشن و واضحي از استاد شجريان ثبت شد و همين موضعگيري مشخص باعث شد تا بخشهايي از حاكميت با او سر ستيز پيدا كنند و صدايش از رسانه رسمي قطع شود. نام شجريان بار ديگر در فضاي ملتهب آن روزها طنينانداز شد و نسل جوانتري را كه شايد كمتر با موسيقي مقامي و شجريان آشنا بودند، به اين وادي نزديك كرد. هر چند در آن مقطع اين موج بيشتر در موج سبز داخلي پيش رفت اما درنهايت به آن محدود نماند. نسلهاي جوانتر يكي، دو دهه اخير كه در متن اتفاقات سياسي نبودند، شنيده بودند شجريان در آن ايام مخالفتهايي ابراز داشته است. در اين ميان مسير موسيقي نسل جوان به بيراههها رفت. بخش عمدهاي از نسل جوان آن موسيقي را برگزيد. فاصله نسلي و عوامل ديگر باعث شد كه موسيقي مقامي و حتي شجريان جايي در فهرست آهنگهاي منتخب جوانان نداشته باشد. با بيرون رفتن شجريان از ليست شنيداريهاي نسل جوان، اشعار غنايي و عرفاني و فاخر ادبيات كهن ايران و نام شاعران بزرگ اين سرزمين كمتر شنيده ميشد. كمكم شعر و موسيقي جوانپسند فاجعهآميز شد. اوج بياخلاقيها، بيادبيها، بيهويتيها در موسيقي خوانندگان مشهوري اتفاق افتاد كه ميليونها دنبالكننده داشتند و ميليونها شنونده و با فرهنگي سراپا بيگانه از فرهنگ ملي و تاريخي ما كه شجريان در قله آن ميخواند، آثار مثلا موسيقيايي توليد شد. بسياري از پدر و مادرها با فرزندانشان بر سر شنيدن موسيقي توافق نداشتند و جوانان موسيقي شجريان را از مد افتاده ميدانستند. اين فاجعه واقعا اتفاق افتاده بود. در ماجراي پرواز و عروج شجريان، اين سياستزدگي در نحوه انجام مراسم و مواجهه با فقدان هنرمندي بزرگ، باعث شد خيل بيشتري از مردم بار ديگر با نام و آثار شجريان آشنا شوند و دوباره به او روي بياورند. حتي به مخالفت با او، خيليها در فضاي مجازي با او اعلام همبستگي كردند. به مخالفان شجريان بد گفتند. همه اينها براي موسيقي فاخر كشور مفيد است. بازگشت نسل جوان به شجريان، نه فقط بازگشت به هنر اصيل و موسيقي متعالي است بلكه بازگشت و شناخت گنجينه عظيم و باشكوه فرهنگي و ادبي اين سرزمين است. همايون شجريان فرزند خلف اوست. هم وارث صداي اوست و هم وارث اخلاق متواضعانه او و هم وارث مردممداري او. براي او آرزو ميكنم بتواند همنسلانش و نسلهاي جوانتر را با اهميت موسيقي فاخر سنتي كه شجريان پدر اوج و قله آن بود، آشنا كند. از همه اينها گذشته بارها نوشتهام از افتخارات زندگي ما اين بوده است كه معاصر شجريان بودهايم.