ماجراي كفش خروشچف
مرتضي ميرحسيني
سال 1960 در چنين روزي، هنگام برگزاري مجمع عمومي سازمان ملل متحد در نيويورك، نماينده فيليپين در سخنراني خود به سياست تجاوزكارانه و سركوبگرانه شوروي اعتراض كرد و نماينده شوروي هم در واكنش به صحبتها، يكي از عجيبترين و نمايشيترين صحنههاي اين همايشها را رقم زد. نيكيتا خروشچف كه آن زمان دبير اول حزب كمونيست شوروي و رييس هيات نمايندگي اين حكومت در آن جلسه بود برخلاف ضوابط پذيرفته شده از جاي خود بلند شد و با ايجاد هياهو، سخنراني نماينده فيليپين را قطع كرد. جزييات اين ماجرا-كه هيچ عكس و فيلمي هم از آن وجود ندارد- هنوز به درستي معلوم نيست. برخي ميگويند، خروشچف خودش را به تريبون رساند و به سامولانگ نزديك شد و تهديدش كرد. او را آلت دست امپرياليستها و نوكر امريكا خواند و حتي براي دراماتيكتر كردن صحنه، يك لنگه از كفش خود را هم از پا درآورد. برخي ديگر گفتهاند خروشچف از پشت ميز نمايندگي شوروي جنجال به راه انداخت و با كفش روي ميز كوبيد و به حرفهاي سامولانگ اعتراض كرد. البته روايتهاي ديگري نيز هست كه هم كوبيدن با كفش روي ميز و هم اصل درآوردن كفش را رد ميكند. آنچه قطعي است اين است كه اعتراض خروشچف آنقدر نمايشي و پرسروصدا بود كه سخنراني نماينده فيليپين قطع شد و برقراري نظم جلسه و از سرگيري سخنراني چند دقيقه طول كشيد. همان زمان روزنامههاي مهم از نيويوركتايمز و واشنگتنپست گرفته تا گاردين و لوموند به اين ماجرا پرداختند و هر كدام روايتي براساس مشاهدات حاضران در جلسه ثبت كردند. گويا خروشچف از اين كار خودش راضي و خوشحال بود اما ساير اعضاي هيات نمايندگي شوروي شرمنده و معذب شده بودند. خروشچف حدود 4 سال بعد از مقام رهبري حزب و حكومت كنار گذاشته شد اما روايت رسمي بلوك شرق از ماجراي لنگه كفش او «صحنهاي شايد كمي نامتعارف و به ظاهر شرمآور ولي دليرانه و قابل دفاع» باقي ماند. فرانتس فانون بلندآوازه هم درباره خروشچف ميگفت: اين موژيك عاشق موشكهاي قارهپيما به كاپيتاليستهاي غربي همان چيزي را عرضه كرد كه لايقش بودند (موژيك: دهاتي روس). خود خروشچف بعدها، زماني كه خاطراتش را مرور ميكرد ماجراي آن روز را با خطا و تحريف شده به ياد ميآورد و ميگفت در اعتراض به فرانچسكو فرانكو(رهبر اسپانياي فاشيست) كفشم را درآوردم و قصدم اين بود كه فضا را داغ كنم. نينا خروشچوا روزنامهنگار و مدرس دانشگاه و البته نوه خروشچف كه نام ناشناختهاي نيست در توجيه كار پدربزرگش مينويسد كه پدربزرگم آن زمان كفش تازهاي ميپوشيد كه كمي برايش تنگ بود و ناراحتش ميكرد. از اين رو زماني كه پشت ميز مينشست، كفشها را درميآورد. همچنين عادت داشت عصبانيت خود را با كوبيدن روي ميز نشان دهد. آن روز در صحن عمومي سازمان ملل هم همين دو كار را كرد. اما زماني كه با دست روي ميز كوبيد، ساعتش باز شد و از دستش افتاد. خم شد تا آن را بردارد كه چشمش به كفشها افتاد و يك لنگه را برداشت و با آن روي ميز زد. البته خروشچوا اين را هم اضافه ميكند كه روايتهاي ديگري با جزييات متفاوت از اين ماجرا وجود دارد. جالبتر اينكه سرگئي پسر خروشچف ميگويد پدرم اضافه وزن داشت و اصلا برايش ممكن نبود كه پشت آن ميز تنگ خم شود، چه برسد به اينكه چيزي را بردارد يا كفشهايش را بكند. به هر حال چنانكه چند جمله قبل اشاره كردم جزييات اين ماجرا درست معلوم نيست و عكس و فيلمي هم از آن وجود ندارد. سرگئي به اميد يافتن تصويري ثبت شده از آن صحنه، آرشيو شبكههاي انبيسي و سيبياس را زيرورو كرد اما چيزي پيدا نكرد. با اين حال از اعتراض خروشچف به نماينده فيليپين به عنوان يكي از نمايشيترين و به قولي «سوررئالترين» واكنشهاي ثبت شده در نشستهاي بينالمللي قرن بيستم ياد ميشود.