وقتي مردم ناديده گرفته شوند
نه جامعه پزشكي، نه نهادهاي خيريه، نه فعالان اجتماعي و سياسي و نه اقتصاددانان، جامعهشناسان، روانشناسان و... هيچكدام حضور ملموسي در اين ماجرا نداشتند. چه در تحليل آن، چه در سياستگذاري، چه در فرهنگسازي. نتيجه چنين غيبتي همين ميشود كه جامعه خود را در برابر اين پديده منفعل احساس ميكند و با سياستهاي رسمي نيز همنوايي و همراهي نميكند. قرار نيست كه جامعه را فقط با جريمه مجبور به زدن ماسك كرد، راههاي موثرتر و عمليتري از اين اقدام نيز هست. سال پيش اوايل اسفند و در ابتداي ورود اين ويروس نوشتم كه «كرونا سنگ محك» است. چند روز بعد نوشتم كه «كرونا، آزمون آزمونها» است و توضيح دادم كه: «خيلي روشن بايد گفت كه؛ وزارت بهداشت قادر به حل مناسب اپيدمي كرونا نيست. چرا؟ به اين دليل ساده كه، اين مساله در اصل يك پديده سياسي و اجتماعي است و وجه بهداشتي و درماني آن گرچه مهم است ولي فرع به وجوه ديگر است. نه فقط اين وزارتخانه بلكه مجموعه مديريت جامعه نيز براي حل اين بحران مشكل دارد. زيرا حل اين بحران نيازمند اتحاد و انسجام و اقتدار و كارآمدي مديريتي در ساختار قدرت و نيز وجود حداقلي از امكانات و بالاخره اعتماد مردم و نخبگان به سياستگذاران و مجريان است. متاسفانه هيچكدام آنها وجود ندارد.» اين را از ذهن بيرون كنيم كه بدون مشاركت عمومي يا حداقل بدون وجود اعتماد عمومي ميتوان كاري انجام داد. مثال چين را هم از ذهن خود پاك كنيد، چرا كه مردم چين به تصميمات دولت خود اعتماد دارند، زيرا بهطور تجربي براي چند دهه موفقيتآميز بودن آنها را تجربه و لمس كردهاند و اين فرق ميكند با ما كه هنوز جوهر تصميمات رسمي خشك نشده، در اجراي آن انقلت ميآورند و بعد هم كل ماجرا فراموش ميشود. پس بدون اصلاح نظام تصميمگيري و مشاركت عمومي، تصور اينكه از پس كرونا يا موارد مشابه و غير مشابه ديگر برآييم را كنار بگذاريد؛ فقط بايد اميد داشت كه واكسني موثر بيايد و الا درگيري ما با كرونا پاياني جز ضربه فني شدن ندارد.