شرايط جنگي
مهدي مالمير
نگارنده اين ستون درجايي خوانده است: آنچه در جنگ، پا بيخِ روح و روانِ سربازان ميگذارد، دل و روده بيرون ريخته يا دست و پاي قطع شده همسنگر و رفيق نيست، بياعتمادي وترس از نفله شدن، گهگاه واكنشهاي بسياري را برميانگيزاند و برخي اوقات ماجراهاي تراژيكي ميآفريند. مثلا بالاي سرِ سرباز اُفتادهاي ميروي و او دست در جيبش ميكند و تو ناگزيري بيمعطلي هر چه گلوله در خشاب داري بر پيكرش بنشاني. غافل از اينكه، او فقط ميخواسته عكسي از همسر يا كودكش را به تو نشان بدهد و از تو درخواست كمك داشته است. حالا حكايت بي اعتمادي در شهر تهران شده است. نگارنده هميشه چند اسكناس ناقابل در جيب دارد براي آنهايي كه سر راهش سبز ميشوند و تقاضاي كمك ميكنند. روزهايي كه پول خُردي همراه ندارد هركس به طرفش ميآيد را نيازمند به حساب ميآورد و به تندي از سر راهش ميگذرد، غافل از اينكه طرف شايد فقط ميخواسته آدرسي بپرسد و حتي شايد آشنايي قديمي بوده كه با شوق به سويش آمده، ولي در هر حال، چه ميشود كرد؟! شرايط شبيه جنگ شده است.آش اين بي اعتماديها چنان شور شده كه رييسجمهوري هم از آن به عنوان شرايط جنگي ياد كردهاند. اگرحال و هواي جنگ در جريان است، فرمانده بايد از شرايط جنگي، درك بهتري نسبت به سربازان داشته باشد. اين روزها هرچه ميگذرد، گره ابروي شهروندان تنگتر و برخي چهرهها از سركه صدساله نيز تُرشتر ميشوند. شهروندان سربازان خط نخست جنگ هستند و نياز به پشتگرمي فرماندهي دارند كه روحيه شان را نگه دارد. با اين تفاصيل اما، برخي سخنان رييسجمهوري نه فقط روحيه سربازان را بالا نميبرد كه گهگاه روحيه باقي مانده را نيز از ميان برميدارد.سخنان نسنجيدهاي مثل اينكه: وضع ما از فلان كشور اروپايي بهتر است و هرچه فرياد داريم بر سر بهمان كشور آوار كنيم، به اين ميماند كه در اوج بمباران دشمن، فرمانده به جاي گرفتن آرايش درست و سنگربندي، اعلام كند: «سربازان هر چه فرياد داريد بر سر كارخانجات توليد بمب بكشيد». از جنبه طنزآلود ماجرا كه بگذريم، اينگونه سخن گفتن از هيچ فرماندهاي پذيرفتني نيست و فرمانده بايد فكري براي نجات سربازان در چنتهاش باشد.