براي مدرسه هزينه كنيم
حسن موسوي چلك
يكي از مهمترين وظايف هر دولت يا حكومتي بسترسازي براي «بهزيستن اجتماعي» مردم آن جامعه است. طبيعتا همه تصميمگيريها در همه شرايط و همه مقاطع بايد مترتب بر تحقق همين هدف يعني به زيستن اجتماعي باشد. رسيدن به اين هدف ميتواند فرصتي براي اعتماد مردم به دولت و حاكميت باشد يا آن را افزايش دهد. اعتماد ميتواند مشاركت مردم را افزايش داده و اين دو مولفه در كنار ساير مولفهها قادر است زمينه تحقق شاخص بالاي سرمايه اجتماعي را در جامعه فراهم كند. در مقابل كمتوجهي يا بيتوجهي به وضعيت شاخصهاي سلامت رواني- اجتماعي يك تهديد يا نگراني جدي براي جامعه است. توجه به سلامت رواني در جامعه در دو وضعيت بحراني يا غيربحراني متفاوت است. طبيعتا در شرايط بحراني از قبيل كرونا يا بلاياي طبيعي و غيرطبيعي توجه به حفظ و ارتقاي سلامت روان بيش از پيش ضرورت پيدا ميكند چراكه ماندگاري آثار تخريبي در حوزه سلامت رواني- اجتماعي بسيار بالاست. اگر نيم نگاهي به آمار منتشر شده توسط وزارت بهداشت داشته باشيم، ملاحظه ميكنيم تقريبا 23 تا 25 درصد مردم حداقل يك اختلال رواني را دارند و چنين آماري نشان ميدهد حال جامعه در حوزه سلامت روان خوب نيست. شرايط كرونا و وضعيت اقتصادي دشوار مردم، فقدان يا ضعف مهارت تابآوري و خودمراقبتي، قرنطينه خانگي، كافي نبودن منابع اطلاعاتي براي داشتن زندگي با نشاط، فقدان مهارتهاي ارتباطي براي كنترل هيجانها، استرس و مقابله با مشكلات در كنار درگير شدن كودكان و نوجوانان در حوزه فضاي مجازي براي استفادههاي آموزشي(كه بخش كمتري از آن آموزشي است) باعث شده نگراني درباره وضعيت سلامت روان جامعه در آيندهاي نه چندان دور نگرانكنندهتر شود. جامعه ما در آستانه ورود به شرايطي است كه اختلالات رواني، آسيبهاي اجتماعي و مشكلات مرتبط با آن افزايش كند و سن افراد درگير هم كاهش يابد. اين در حالي است كه جامعه توان پاسخگويي به مطالبات حوزه آسيبهاي اجتماعي و رواني را ندارد و همين امر تبعات ديگري را بر جامعه بار خواهد كرد. از اين روضروري است كه هم در سبد خانوار مردم و هم در عرصه سياستگذاري براي موضوع سلامت روان و سلامت اجتماعي تدابير عيني، خاص و همه جانبه اتخاذ كنيم. در غير اين صورت بايد مراكز ارايهكننده خدمات درماني، مداخلهاي، نگهداري، پليس، قضايي و... را افزايش دهيم. از سوي ديگر گران بودن هزينههاي مترتب بر حوزه درمان خود موضوع ديگري است كه ميتواند عمق اين چاه را عميقتر كند. علاوه بر آن جدي گرفته نشدن موضوع سلامت رواني- اجتماعي از سوي مردم هم ميتواند بيشتر به اين موضوع دامن بزند. دسترسي تخصصي به موقع به خدمات سلامت رواني- اجتماعي در سطوح مختلف پيشگيري يكي از الزامات كنترل و كاهش مشكلات ناشي از اين حوزه است. طبيعتا مددكاران اجتماعي، مشاوران و روانشناسان محور ارتقاي برنامههاي مرتبط با اين موضوع هستند. يكي از حوزههايي كه ميتواند در اين بخش بسيار بسيار تاثيرگذار باشد، آموزش و پرورش است. هر چقدر ما در حوزه سلامت رواني- اجتماعي در اين بخش هزينه و سرمايهگذاري كنيم، نگراني ما نسبت به بدتر شدن شاخصهاي سلامت رواني- اجتماعي كمتر ميشود. فراهم كردن اين بستر در آموزش و پرورش به عنوان نهادي كه 3 ضلع دانشآموز- اوليا و مربيان و خانواده را دارد و به شكل مستمر 12 سال دانشآموز و خانوادهاش با اين نهاد در ارتباط هستند، ميتواند بهترين محيط اجتماعي براي بالا بردن سواد سلامت روان و سلامت اجتماعي باشد.