وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران حين سفر اخير خود به چين با پيشنهادي جديد از سوي پكن مواجه شد كه برخي كارشناسان آن را شبيه به طرح صلح «هرمز» ارزيابي ميكنند. وانگيي، وزير امور خارجه چين در گفتوگو با محمدجواد ظريف خواستار آن شد كه همزمان با تلاش براي دستيابي به يك راهحل مناسب براي برنامه هستهاي ايران، گفتوگوهايي چندجانبه در منطقه خليجفارس شكل گيرد. به گفته وزير خارجه چين، اين كشور پيشنهاد ايجاد يك ساختار گفتوگوي چندجانبه منطقهاي و شامل همه طرفهاي ذيربط را براي تسهيل گفتوگو در شرايط برابر و افزايش تفاهم و در نتيجه حل مساله هستهاي از طريق ابزار سياسي و ديپلماتيك مطرح كرده و از پيوستن ديگر كشورها به بحث استقبال ميكند. هر چند جمهوري اسلامي ايران هنوز پاسخي رسمي به پيشنهاد چين نداده اما موضع تهران همواره بر اين بوده كه از هر گفتوگو و تلاشي براي كاهش تنش با همسايهها و ديگر كشورهاي منطقه از طريق ديپلماسي استقبال كرده و خود نيز در سال 2019 در چارچوب طرح صلح «هرمز» پيشنهاد داده است كه چنين گفتوگوهايي ميان كشورهاي منطقه شكل گيرد. «اعتماد» در گفتوگو با محسن شريعتينيا، عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي و كارشناس مسائل چين به بررسي اين موضوع پرداخته است. او معتقد است چنين پيشنهادي در مقطع فعلي عملي نيست؛ چراكه كشورهاي غربي و به ويژه ايالاتمتحده تمايلي به كاهش تنش در منطقه خليجفارس ندارند و وابستگي كشورهاي حوزه خليجفارس به ايالاتمتحده باعث ميشود آنها حاضر نباشند امريكا را رها كنند و به خواست كشوري نظير چين با جمهوري اسلامي ايران بر سر ميز گفتوگو و مذاكره بنشينند. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
طرح پيشنهادي چين براي شكلگيري گفتوگوهاي منطقهاي در خليجفارس در كنار تلاش براي نجات توافق هستهاي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اين پيشنهاد عملي نيست، چراكه دليل مخالفت كشورهايي نظير عربستانسعودي، امارات و برخي ديگر از كشورهاي منطقه با برنامه جامع اقدام مشترك ايران به كليت ژئوپليتيك منطقه
باز ميگردد و با گفتوگو در شرايط فعلي نميتوان گامي جدي در راستاي حل و فصل اين مساله برداشت. معماهاي پيچيده امنيتي در منطقه خاورميانه وجود دارد كه در يكسو ايران و در سوي ديگر ايالاتمتحده و متحدان امنيتي اين كشور قرار گرفتهاند. بر همين اساس ميتوان نتيجه گرفت كه اين كشورها حاضر نيستند امريكا را رها كنند و به خواست كشوري نظير چين با جمهوري اسلامي ايران بر سر ميز گفتوگو و مذاكره بنشينند.
چرا در موقعيت زماني فعلي چين چنين پيشنهادي را مطرح ميكند؟
پيشنهاد چين را بايد در ادامه سياست چندجانبهگرايي اين كشور جستوجو كرد كه پكن همواره طرفدارش بوده. نگاهي به مواضع چين در ديگر موضوعات حساس بينالمللي نيز همين موضوع را تاييد ميكند كه اين كشور تاكيد دارد مسائل از طريق چندجانبهگرايي و سر ميز مذاكره حل و فصل شوند. براي همين است كه چين از توافق هستهاي ايران حمايت كرده و به همين دليل است كه در جنگ سوريه ترجيح داده از مسير شوراي امنيت براي حل اختلافات طرفداري كند.
پس اين بار فكر ميكنيد پيشنهاد چندجانبهگرايانه چين درخصوص خاورميانه به نتيجه نميرسد؟
من چندان به نتيجهبخش بودن اين پيشنهاد خوشبين نيستم، چراكه مساله در خاورميانه بسيار پيچيدهتر از آن است كه چهار نفر دور يك ميز بنشينند، بر سر اين موضوعات بحث كنند و مسائل فيمابين را حل و فصل كنند. خيلي از كشورها در اين منطقه تا 50 سال است كه در حال تنش با يكديگر به سر ميبرند و شكافهاي به وجود آمده در روابط آنها با گذشت زمان عميقتر شده است. قدرتهاي غربي و بهويژه ايالاتمتحده نيز با رفتار و سياستهاي خود نشان دادهاند كه تمايلي به حل و فصل اختلافات كشورهاي خاورميانه ندارند و ترجيح ميدهند اين اختلافات پا بر جا باقي بماند. نگاهي به شرايط دولتهاي جنوب خليجفارس نيز بيانگر آن است كه اين دولتها از نظر امنيتي بهشدت به واشنگتن وابستهاند. با اين توصيفات در تحليل نهايي اين موضوع ميتوان گفت تصميمگيريها و سياستگذاريهاي كشورهاي حوزه خليجفارس از ايالاتمتحده تاثير ميپذيرد و تاثير چين به اندازهاي نيست كه بتواند در پايان به حل و فصل اختلافات اين منطقه منجر شود.
چين در حالي پيشنهاد گفتوگوهاي منطقهاي در خاورميانه را مطرح كرده است كه هفته گذشته رييسجمهور اين كشور با مقامات اماراتي درباره پيمان استراتژيك جامع به مذاكره ميپرداخت، مذاكره درباره همكاري 25 ساله ايران و چين ادامه دارد و پيماني مشابه نيز با عربستانسعودي به امضا رسيده است. آيا اين توافقها و مذاكرات در اثربخش بودن پيشنهاد چين بيتاثير است؟
بحث مشاركت جامعي كه چين با كشورهاي خاورميانه مطرح ميكند به معناي اتحاد يا همكاري در همه زمينهها نيست، بلكه به معناي تلاشي براي گسترش روابط دوجانبه ميان چين و اين كشورهاست و نميتوان انتظار داشت كه در تمامي مسائل مورد مناقشه بتواند اثرگذار باشد. مساله اصلي اينجاست اگر عربستانسعودي يا امارات متحده عربي مورد تهاجم قرار بگيرند يا احساس خطر بكنند، آدرسي كه به سويش دست دراز خواهند كرد و خواستار كمك خواهند شد در واشنگتن خواهد بود نه در پكن. به همين دليل در امور استراتژيك اين دولتها همچنان بخشي از منظومه ايالاتمتحده به حساب ميآيند و بايد گفت هنوز تغييري در اين وضعيت ايجاد نشده است. اين البته نافي گسترش روابط كشورهاي خاورميانه با چين در حوزههاي غيراستراتژيك نيست اما نبايد انتظار داشت در پي همكاري با چين آنها برخلاف سياست ايالاتمتحده عمل كنند.
با اين تفسير چرا در توافقها و مذاكرات چين با كشورهاي خاورميانه به ويژه عربستان و امارات كه مورد اشاره قرار گرفتند بحثهايي پيرامون همكاريهاي نظامي وجود دارد؟
همكاري نظامي ميان چين و كشورهايي كه نام برديد همكاريهايي سطح پايين است. اساسا چين نه به عنوان يك تضمينكننده امنيت در خليجفارس شناخته نميشود و نه در كنترل تسليحات در اين منطقه نقشي كليدي دارد. بنابراين همكاري چين با ايران يا ديگر كشورهاي منطقه در موازنه قدرت چندان تعيينكننده نيست.
آيا زمينههايي براي چرخش به شرق كشورهاي حوزه خليجفارس در رابطه با امريكا وجود ندارد؟ براي نمونه نميتوان گفت تعارض منافع در حوزه بازار انرژي ميتواند زمينهساز تغيير نگاه كشورهايي نظير عربستان يا امارات شود؟
هنوز زود است كه بخواهيم از اين زاويه به مساله نگاه كنيم. كشورهاي مذكور در تحليل نهايي از نگاه امنيتي به شدت به ايالاتمتحده وابستهاند بهطوري كه ميتوان تصريح كرد حتي اگر كمكهاي امريكا نباشد و ايالاتمتحده در حوزه لجستيكي و فني از رياض حمايت نكند، عربستان به تنهايي قادر به ادامه دادن جنگ در يمن نيست. ارتشهاي اين كشورها امريكايي است، ساختار نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي اين كشورها ساختار امريكايي است و به سادگي اين وابستگيها قطع نخواهند شد حتي اگر در برخي موضوعات تعارض منافع وجود داشته باشد.
در رقابتهاي انتخاباتي ايالاتمتحده شاهد آن هستيم كه دموكراتها از لزوم بازنگري در روابط با عربستانسعودي ميگويند و جو بايدن تاكيد دارد بايد تجديدنظري جدي در اين زمينه صورت بگيرد. آيا ممكن است خود امريكا خواهان تغيير باشد؟
بله چنين مسالهاي محتمل است. به هر حال هيچ اتحادي دايمي و براي هميشه پايدار نيست. ممكن است حتي روزي اتحادهايي مانند آنچه در ساختار ناتو نيز وجود دارد سرنگون شود اما زماني كه در افق يكي، دو ساله به ماجرا نگاه ميكنيم، بعيد ميدانم كه تغييري راهبردي در روابط ايالاتمتحده و اين كشورها ايجاد شود، حتي اگر جو بايدن، كانديداي دموكراتها روي كار بيايد.
اگر عربستانسعودي يا امارات متحده عربي مورد تهاجم قرار بگيرند يا احساس خطر بكنند، آدرسي كه به سويش دست دراز خواهند كرد و خواستار كمك خواهند شد در واشنگتن خواهد بود نه در پكن، به همين دليل در امور استراتژيك اين دولتها همچنان بخشي از منظومه ايالاتمتحده به حساب ميآيند.
نگاهي به شرايط دولتهاي جنوب خليجفارس بيانگر آن است كه اين دولتها از نظر امنيتي بهشدت به واشنگتن وابستهاند. با اين توصيفات در تحليل نهايي اين موضوع ميتوان گفت تصميمگيريها و سياستگذاري كشورهاي حوزه خليجفارس از ايالاتمتحده تاثير ميپذيرد و تاثير چين به اندازهاي نيست كه بتواند در پايان به حل و فصل اختلافات اين منطقه منجر شود.