آخرين حربه بوريس جانسون
مترجم: هديه عابدي
روزنامه گاردين در گزارشي به رويكرد دولت بوريس جانسون، نخستوزير بريتانيا، در سركوب منتقدان پرداخته و ميگويد، دولت تلاش ميكند هر نوع انتقادي را به دشمني با وطن و حمله به دولتي كه درگير جنگ است، تعبير كند و با اين كار، بر مديريت فاجعهبار خود در بحران كرونا سرپوش بگذارد. اين قاعده هميشه صدق ميكند: هر چه نخبگان سياسي يك كشور بيشتر به تحريك احساسات «وطنپرستانه» مردم روي بياورند، فرهنگ سياسي آن كشور سلامت كمتري خواهد داشت. از مككارتيسم در امريكا تا انقلاب فرهنگي چين، سياستمداران تلاش كردهاند از عشق به وطن به عنوان بهانهاي براي آزار و اذيت و تسليم استفاده كنند. بريتانيا نيز پس از برگزيت و شيوع بيماري كرونا، نسخه مخصوص به خود از ارعاب وطنپرستانه تهيه كرده است. دولت محافظهكار جانسون براي انجام اين بازي در جاي خوبي قرار گرفته است. هنوز دود حاصل از آتش برگزيت در آسمان ديده ميشود. طرفداران كهنهكار خروج از اتحاديه اروپا در دفتر نخستوزيري انگليس ميدانند استفاده از مفاهيمي چون خيانت و خرابكاري چقدر خوب ميتواند بخشي از جامعه را عليه نظام قضايي كشور و حتي نمايندگان منتخبشان بشوراند. همان گفتمان جنگي كه برگزيت را به سرانجام رساند، اكنون در كنترل افتضاحي كه دولت با راهبرد فاجعهبارش در مديريت بحران كرونا به بار آورده است، به بوريس جانسون كمك ميكند. دولت براي منحرف كردن افكار عمومي از اشتباهات خود به انواع حربهها، از دروغگويي و فرافكني گرفته تا شانتاژ و ژست بيگناه به خود گرفتن، متوسل ميشود. اما در اين بين، يكي از اين حربهها بيش از بقيه مورد استفاده قرار گرفته است؛ اينكه به مردم القا ميكند منتقدان دولت كشورشان را دوست ندارند. كساني كه مديريت ضعيف دولت در بحران كرونا را به چالش بكشند، متهم ميشوند به اينكه قصد دارند كرونا را «سياسي» كنند و به همين خاطر اقدامشان تقبيح ميشود. شهرداران شمالي و نمايندگان مجلسي كه نگران اوضاع هستند، به «سوءاستفاده» از اوضاع پيچيده كشور به نفع منافع خود و «ماهيگيري از آب گلآلود» متهم ميشوند. انگار همه وظيفه دارند از دستورالعملهاي دولت تبعيت كنند. از نظر دولت، رفتن به ميخانه براي خوشگذراني نيست، بلكه بهترين اقدام «وطنپرستانهاي» است كه مردم ميتوانند انجام دهند. جانسون كوويد19 را با ديگر «اشغالگران بيگانهاي» مقايسه ميكند كه بريتانيا در هزار سال گذشته «از سر گذرانده» است و با همين رويكرد، هر گونه انتقادي را عليه راهبرد سلامت عمومي خود، تضعيف خيانتكارانه دولتي ميداند كه در وضعيت جنگي است. اگر كسي از خصوصيسازي آزمايش كرونا و برنامه شناسايي ناقلين انتقاد كند، فورا متهم ميشود به اينكه كشورش را دوست ندارد و به سازمان بهداشت عمومي انگليس حمله ميكند. وقتي از اعضاي كابينه انتقاد ميشود و عملكردشان زير سوال ميرود، فرياد ميزنند و پند اخلاقي ميدهند. وقتي نماينده حزب كارگر در مجلس در كمال آرامش از مت هنكاك، وزير بهداشت انگليس، سوالي منطقي در مورد
در دسترس بودن آزمايش كرونا براي مردم پرسيد، هنكاك با نوعي خشم و عصبانيت دروغين، آن نماينده را به استفاده از ادبيات «تفرقهافكنانه» متهم كرد و از پاسخ طفره رفت. هميشه آسانترين راه براي خروج از گوشه رينگ، متوسل شدن به ادبيات اخلاقي و صحبت از «وحدت ملي» است. اين حربه بسيار خندهدار و واضح است، اما به شكل عجيبي جواب ميدهد. كر استارمر، رهبر حزب كارگر، نبايد بگذارد مردم اينطور تصور كنند كه او ميخواهد با تمركز روي سوءمديريت بحران كرونا از سوي دولت، اعتبار خود به عنوان رهبر حزب را بالا ببرد. البته اين نگراني به ويژه براي رهبر مخالفاني كه مصمم است خود را دلسوز «منافع ملي» نشان دهد، كاملا منطقي است. استارمر بر اين نكته تاكيد دارد كه هر جا بتواند «از دولت حمايت ميكند.» او به دولت اطمينان داده كه از آن پشتيباني ميكند، «اما...»
اين راهبرد محدوديتهاي خودش را هم دارد. جانسون با اين مساله بازي ميكند، بهطوري كه هر بار استارمر با دولت مخالفت كند، او تلاش ميكند حزب كارگر را زير سوال ببرد و رهبرش را به دمدمي بودن متهم كند. جانسون مستاصل تلاش ميكند با اين كارها بخشي از اعتماد به نفس سابق خود را بازيابد. استارمر تلاش ميكند با دولتي كه هيچ پاسخي براي عملكرد ضعيف و شكستهاي خود ندارد، به شكل سازندهاي مخالفت كند. اين دولت، از دست ياري شما براي سيلي زدن به خودتان استفاده ميكند. پس از چندين ماه خويشتنداري، باز شما را يك «فرصتطلب بيحيا» معرفي ميكند كه در ميانه يك بيماري همهگير جهاني، سياسيبازي ميكنيد. با اين حال، سياستمداران و دولت همچنان از شما ميخواهند با جانسون همكاري كرده و به آن كمك كنيد از مكانيسمهاي بهتري براي كنترل بيماري استفاده كند، انگار كه دولت اكثريت مجلس را در اختيار ندارد و سه ماه تابستان را براي اصلاح اشتباهات بهارياش فرصت نداشته است. به همين دليل بايد بگوييم تلاش حزب كارگر براي شناساندن خود به عنوان «حزب وطنپرست» هديه ديگري به محافظهكاران محسوب ميشود. وطنپرستي -كه در اينجا به معناي استفاده از آن به عنوان سلاح سياسي است- زميني است كه محافظهكاران در آن بازي ميكنند، چراكه همواره عادت دارند از اين مفهوم به عنوان سلاحي مرگبار استفاده كنند. سياستمداراني كه خود را عضو حزب كارگر ميدانند تنها در صورتي مجاز به بهرهبرداري از اين نوع وطنپرستي هستند كه مرامنامه راستگرايان را امضا كنند: هيچگاه از يك دولت وطنپرست انتقاد نكنيد، هيچگاه از حقوق انساني مهاجران دفاع نكنيد، هيچگاه در بروكسل «طرف دشمنان را نگيريد»، حتي اگر اين كار منافع شهروندانتان را به خطر بيندازد. البته در صورت تسليم شدن در برابر خواستههاي محافظهكاران يا فتنهانگيزي نيز نميتوانيد در اين موارد به گرد پايشان برسيد. البته در بريتانيا، وطنپرستي را با شؤونيسم يا وطنپرستي افراطي اشتباه ميگيرند: اين رويكردي است كه تمركزش نه بر كساني كه جذب خود ميكند، بلكه بر كساني است كه از خود ميراند. اين مكتب عاري از عشق، عواطف يا مهرباني در قبال شهروندان است. براي پاسخگو كردن دولت جانسون نيازمند رويكرد متفاوتي در قبال مساله وطنپرستي هستيم. گاهي براي اينكه نشان دهيم چقدر كشور خود را دوست داريم، بايد جنجال به پا كنيم. اين يعني به دست گرفتن كنترل اخبار و گفتن حقيقت تلخ درباره دولتي كه مردمش را نااميد كرده است. نه براي شهروندان و نه براي اپوزيسيون، هيچ راهي براي همكاري با اين دولت وجود ندارد كه به آن فرصت ديگري براي فرافكني ندهد. از نگاه اين دولت، همه متهمند به اينكه «كمكاري» كردهاند يا حداقل ساكت ننشستهاند. اگر كشورتان را دوست داريد، وقت آن است صدايتان را بالا ببريد.