هشتاد سال بعد از وقفي بزرگ
رضا دبيرينژاد
ششم آبانماه سالروز وقف كتابخانه و موزه ملي ملك است. همزمان با ايجاد كتابخانه ملي و موزه ايران باستان مرحوم حاج حسين آقا ملك به عزمي شخصي كاري ملي ميكند؛ ملي به معناي غيردولتي و مردمي، زيرا در ايجاد اين كتابخانه و موزه قصدي غيرانتفاعي براي همه مردم ايران دارد. او ميگويد پيشرفت ملت ايران را در دو چيز ديده: يكي حفظالصحه يا سلامتي جسم كه برايش بيمارستان ميسازد و دوم كه از آن با عنوان ترقي معارف نام ميبرد و برايش كتابخانه و موزه ميسازد. اين روزها هم درد تن چنان فراگير شده كه از علاجش بازماندهاند، تنها تجويزي كه صورت ميگيرد درك فرهنگي و اجتماعي و تغيير رفتار است كه ميتوان از با نام ترقي معارف ياد كرد. دركي كه با دستور صرف حاصل نميشود و بايد مردممحور و آگاهانه باشد. اين ادراكي است كه سنتهاي جمعي جامعه ما بوده و وقف بيش از گذشتن از مال درك نيازهاي همنوعان، جامعه و همدردي است. اين همدردي و همزيستي در واقع سبب فهم فرهنگي - اجتماعي و رفتارهايي چون وقف ميشود. فهمي كه از تكرار سنتهاي شكلي گذشته همچون ساخت حمام و آب انبار و غيره فراتر رفته، خود را روزآمد كرده و پديدههاي جديد را در قالبي بومي و ملي جاي ميدهد. ايراني كردن پديدههاي مدرن وارداتي و سازمانهاي نوبنياد از طريق همين بلندنظري صورت ميگيرد. از سوي ديگر در نظر داشته باشيم كه اين درك سبب ميشود تا عمل مرحوم ملك بيزمان شده، در زمانه جاري و ساري شود و بتواند خود را نو كرده و از گذشته عقب نماند و همچون يك نگرش پيش آيد و در شكل جرا هم خود را نو كند. با مرور يك سده گذشته ايران، ميبينيم كه در اتفاقات و جريانهاي فرهنگي ماندگار ايران تلاش افراد بيش از سازمانها و نهادها بوده؛ اين گزاره را ميتوان در اثربخشي اين نهادها مشاهده كرد. حتي اين موضوع باعث شده تا اين افراد به كپيبرداري صرف نپردازند و تلاش خود را در امتداد سنتهاي فرهنگي جامعه ايراني قرار دهند و نوآوري كنند. كتابخانه و موزه ملي ملك يك نمونه قابل توجه و كاري سترگ است كه امروزه ميتوان در مقايسه ايجاد آن با نهادهاي ديگر به بزرگي و بلندنظري در ايجاد آن پي برد. اينكه تنها به يك نهاد تكيه نشده بلكه موسسه چند وجهي با پشتوانه فراهم شده. اينگونه است كه ميراث مرحوم ملك يك تجربه بزرگ است كه ميتواند همچنان مورد بازخواني، قدرشناسي و الگوبرداري شود.