فاصله يك سيم تلفن است
ابراهيم عمران
به مدد شبكههاي فراگير امروزي برخي تمناهاي مانده در ذهن، مجال واقعيت بر قامتشان مينشيند و خواستهها و تقاضاهايي كه در جهان مدرن و متمدن امروزي، بسيار ساده و حق هر شهروندي است در جغرافياي ما نيز آفريده ميشود. از جمله اين مسائل برخي مطالب داراي نقص و كمبودي است كه جامعه روزنامهنگاران و خبرنگاران پوشش ميدهند و برخي بزرگان صاحب منصب نيز ميبينند و دستور رسيدگي ميدهند كه نمونههاي فراواني از اين موارد در توييتر و اينستاگرام رخ داده است. آنچه اما هماره در ذهنم به عنوان يك خواسته در غليان بوده و است، پيشدستي صاحبان امور در رسيدگي روحي به عموم مردم است. رسيدگي اگر مادي و برطرف كردن حوائج مالي باشد كه حاليه به سبب انقباضي كه در بودجه است و به دليل تحريمهاي هميشگي، خواستهاي ناشدني است و البته نه لزوما نامعقول. ولي رسيدگي از باب روحي و رواني، مقولهاي است كه فراموش شده آزگار گونه ماست. بارها ديديم و شنيديم كه فلان مقام بالادستي در ينگه دنيا، سرزده به خانه شهروندي معمولي ميرود و پاي درد دلش مينشيند و چاي و كيكي هم مهمانش ميشود؛ به همين سادگي و بيتكلف. اينجا اما چنين امري بسيار كم پيش ميآيد و مناسبتي اگر پيش آيد، شاهد چنين رفتنهايي هستيم. ولي آيا تماس گرفتن به صورت رندوم و اتفاقي با همشهريان و همميهنان كرداري است ناشدني در اين روزهاي سخت اجتماعي و اقتصادي؟ مگر بارها روانكاوان و روانشناسان اجتماعي نميگويند صحبت و حديث نفس شنيدن و گفتن، ميتواند تخليه روحي انجام دهد و مسكني قوي براي التيامهاي روحي باشد. چه ميشود مسوولي شناخته شده در سپهر سياست و اقتصاد و اجتماعمان، چند كلمهاي گپ و گفت نمايد به صورت نمادين با مردمش؟
بد نيست صاحبان امور ما نيز كمي در كوچه و بازار زندگي روزمره مردم باشند و رسم و آيين مردمداري و مردممداري آموزند كه به گفته شيخ سخن: هر كه فريادرس روز مصيبت خواهد/ گو در ايام سلامت به جوانمردي كوش/ بنده حلقه به گوش ار ننوازي برود/ لطف كن لطف كه بيگانه شود حلقه به گوش.