سه اثر تازه در كتابفروشيها
كتابهايي درباره مهاجرت، معنا و فريدون گله
گروه هنر و ادبيات
انتشار نسخه كامل «انسان در جستوجوي معنا»
نسخه كامل كتاب «انسان در جستوجوي معنا» نوشته ويكتور فرانكل با ترجمه مريم حسيننژاد منتشر شد.
به گزارش ايسنا، اين كتاب با ويرايش محتوايي كامران محمدي (نويسنده و كارشناس ارشد روانشناسي) در ۱۴۴ صفحه و با قيمت ۲۵ هزار تومان توسط نشر سنگ منتشر شده است.
در معرفي ناشر از كتاب «انسان در جستوجوي معنا» عنوان شده است: «انسان در جستوجوي معنا»، مهمترين كتاب «ويكتور فرانكل»، روانشناس و بنيانگذار مكتب معنادرماني است كه نخستينبار سال ۱۹۴۶ يعني تقريبا بلافاصله بعد از پايان جنگ جهاني دوم منتشر شد. او در بخش نخست اين كتاب، تجربيات هولآور و تاثيرگذارش را از سه سال حضور در اردوگاههاي كار اجباري آشويتس و داخائو نوشته و در بخش دوم، با استفاده از اين تجربيات، نظريه معناگرايي خود را شرح داده است. ترجمه نشر سنگ از اين كتاب، بر اساس نسخه آخر آن است كه سال ۱۹۹۲ منتشر شد و نسبت به نسخههاي اوليه تفاوتهايي دارد؛ از جمله اينكه فرانكل يك فصل نسبتا طولاني به نام «موردي از خوشبيني غمانگيز» به كتاب افزوده است؛ فصلي كه در آن توصيفي بسيار زيبا از وضعيت انسان در جهان پر از رنج و راه مواجهه با آن را ارايه ميدهد.
انتشار روايتهايي درباره تجربه مهاجرت
«مهاجر خوب» شامل ۲۰ روايت از نويسندگان مهاجر به بريتانيا درباره مهاجرت با ترجمه سعيد كلاتي منتشر شده است.
اين كتاب در ۳۰۴ صفحه و با قيمت ۵۹ هزار تومان در انتشارات كتاب تداعي راهي بازار شده است.
در معرفي ناشر از اين كتاب آمده است: نويسندگان حاضر در اين مجموعه همگي در زمره نويسندگان و روزنامهنگاران آسياييتبار هستند كه طي سالهاي اخير به بريتانيا مهاجرت كردهاند و در روايتهاي خود در اين كتاب درباره ساختار زيستي در اين كشور، نگاه به مهاجران در بريتانيا و نيز چگونگي تغيير ساختار ذهني مهاجران براي بقا در كشورهاي مقصدشان و نيز چگونگي مواجهه با جريانهاي فرهنگي و اجتماعي جاري در آن كشور ميپردازند.
نيكش شوكلا در بخشي از مقدمه خود بر اين اثر درباره ايدهاش براي گردآوري آن آورده است: فكر نگارش اين كتاب از خواندن يك نظر (كامنت) درباره مقالهاي در روزنامه گاردين متولد شد. نويسنده آن نظر از مصاحبه يك روزنامهنگار با پنج نويسنده (از جمله من) دلخور شده بود. آن روزنامهنگار (آسيايي) با پنج يا شش فرد رنگينپوست مصاحبه كرده بود. نويسنده آن نظر گفته بود كه چرا با نويسندههاي شناخته شده و برجستهتري درباره موضوع مصاحبه، يعني فرآيند نوشتن، مصاحبه نشده است. او فكر كرده بود كه لابد ما همگي دوستان آن روزنامهنگار بوديم، با توجه به اينكه ما اكثرا آسيايي بوديم. نگراني دائمي ما انسانهاي رنگينپوست براي توجيه جايگاه خود، براي نشان دادن اينكه به سختي به اين جايگاه رسيدهايم، همچنان تعقيبمان ميكند و دست از سرمان برنميدارد. تا مدتها من و نوزده نويسنده ديگر اين كتاب نميخواستيم فقط درباره نژاد بنويسيم، اما با توجه به آن نظر (و بسياري نظرات مشابه آن) نوشتن درباره اين موضوع برايمان ضروري شد. اين نگاه واپسنگرانه به پديده مهاجرت و پناهندگان، اين نژادپرستي سيستماتيكي كه تا به امروز در كشورهاي غربي وجود دارد، ما را بر آن داشت تا اين سند را خلق كنيم: سندي درباره اينكه امروز رنگينپوست بودن در غرب به چه معناست؟
كتاب حاضر در سال ۲۰۱۶ به عنوان اثر منتخب اتحاديه كتابفروشان بريتانيا و ايرلند معرفي و شناخته شده است.
«سينماي فريدون گُله» در يك كتاب
كتاب «سينماي فريدون گُله» به اهتمام رضا درستكار منتشر شد.
اين كتاب در ۲۸۸ صفحه و با بهاي ۴۵ هزار تومان در نشر خزه راهي بازار كتاب شده است. در معرفي ناشر از اين كتاب و مولفش آمده است: فريدون گُله عمري بلند نداشت (۱۳۲۲ تهران ـ ۳۰ مهر ۱۳۸۴ سلمانشهر)؛ اما در همين فرصت كوتاه، آثاري ماندگار به تاريخ سينماي ايران افزود. كتاب «سينماي فريدون گُله» پاسداشت همين آثار ارزشمند اوست و نقد و بررسي جامعي بر آنها. اين كتاب شامل يك گفتوگوي مفصل با زندهياد گُله است كه از كودكي تا همه زندگي و فيلمها و انديشههاي او را در برميگيرد و توسط جواد طوسي، طهماسب صلحجو، سعيد عقيقي و رضا درستكار صورت گرفته است. همچنين نقدهايي بر آثار او به قلم همين منتقدان سينمايي در اين كتاب آمده است، به همراه تحليلي بر موسيقي واروژان براي دو اثر گُله به قلم خدايار قاقاني، يك گفتوگوي ديگر و كوتاهتر با او، فيلمشناخت هفت فيلمش و يك آلبوم تصويري ديدني از فيلمهاي گُله.
رضا درستكار، نويسنده و منتقد سينمايي، تاكنون 6 عنوان كتاب منتشر كرده است كه ازجمله بايد به «بهمن فرمانآرا؛ زندگي و آثار» (۱۳۸۱) و «در قلمرو ديدار» (با مجيد مجيدي، زندگي و آثارش-۱۳۸۵) اشاره كرد. او همچنين در عرصه فيلمسازي تجربياتي به دست آورده كه ساخت مستندهايي چون «فريدون گله كجاست؟» (۱۳۸۲) و «ديدن يا نديدن» (۱۳۹۸) از نمونههاي آن است.