موزه و اقتصاد هنر
سارا كريمان
رابطه موزه و شاخههاي مختلف هنري، درگاه بازتعريف نقش اقتصادي موزهها در جوامع مختلف است. تفسير اين نكته مستلزم بازخواني و مقايسه تعاريف مختلف و تاريخمند از مفاهيم و ساختارهاي ذيل عناوين هنر، موزه و اقتصاد بوده كه تبيين آنها مجالي وسيع را ميطلبد. نگاه عرفي بسياري از جوامع وضعيت بلاتكليف و مبهمي در برخورد با مقوله اقتصاد هنر كه زير مجموعه شاخه بزرگتري به نام اقتصاد خلاق است را ايجاد ميكند. اين ابهامات برآمده از ذات و جنس اين نوع اقتصاد است كه در اينجا سعي ميشود با ذكر مثال يكي از ابعاد آن توضيح داده شود. فرض كنيد يك كالاي مصرفي به دليل برخي شاخصهها، مورد توجه قرار گيرد نتيجتا مالكين برند كالاي مذكور تلاش خواهند كرد تا با بالا بردن توليد و گسترش عرضه آن درآمد بالاتري كسب كنند. اگرچه دانش اقتصاد داراي ابعاد و پيچيدگيها و فنون بسيار تخصصي است و در برخي از موارد در فرمول بالا نميگنجد اما اين مثال يكي از فراگيرترين مصاديق آن است. در مبحث اقتصاد خلاق كه مرتبط با توليد و مصرف فرهنگي است نيز تا حدود زيادي وضع به همين منوال است و توليداتي از جنس صنايع دستي، موسيقي، نمايش، آثار تجسمي و... با درآمدي كه براي مردم كشورهاي مختلف ايجاد ميكنند، سهمي از توليد ناخالص داخلي و تبادلات مالي (پولي) جامعه مرتبط را به خود اختصاص ميدهند و سياستگذاران همراه در پي تسهيل شرايط و ملزومات بالا بردن اين توليدات هستند. به نظر ميرسد تا اينجا عملكردها ذيل عنوان اقتصاد خلاق قرار ميگيرد. اما زماني كه با واژه اقتصاد هنر مواجه ميشويم، قواعد و فرمولها به كلي عوض ميشود. تمركز اين بخش روي هنرهاي تجسمي مانند نقاشي، مجسمهسازي، چيدمان هنري و همچنين عكاسي است. اين شاخه از اقتصاد به جاي تاكيد بر افزايش توليد يك كالاي خاص، تمركزخود را بر يگانگي يا كميابي آثار معطوف ميكند. ساختارها و فرآيندهاي متعدد بايد با يكديگر هماهنگ شوند تا يك اثر هنري در روند معاملات مالي به ارزش قابل توجه يا اصطلاحا نجومي برسد. تبادلات مالي عظيم در فروشها، حراجها و نمايشگاههاي متعدد برگزار شده در سطح دنيا نشان از توجه روزافزون به اين وجه از اقتصاد دارد. در ميان ساختارهاي موثر بر اقتصاد هنر، موزهها و بهطور خاص موزههاي هنر نقش بسيار مهم و محوري را ايفا ميكنند. موزه را متشكل از سه ركن مكان يا بناي موزه، آثار يا اشياي موزه و نهايتا رفتار يا عملكرد موزه ميدانيم. وجود آثار و اشياي لازمه وجودي موزه است و رفتار موزهاي نه تنها به صورت متقابل به آثار اعتبار ميبخشد بلكه با تاثيرگذاري بر فرآيندهاي فرهنگي زمينه ارتقاي آنها را فراهم ميكند. اين كنش با چندين روش و طي مراحلي صورت ميگيرد. مرحله اول با شكلگيري و توسعه موزه آغاز ميشود. مجموع آثار تشكيلدهنده موزه نقش مهمي در وجه اعتباري آن دارد. به عنوان مثال موزه هنرهاي معاصر تهران با گردآوري آثار هنرمندان صاحبنام از ايران و كشورهاي مختلف دنيا آغاز به كار كرد. هنرمنداني كه آثار آنها براي اين موزه خريداري شد و همچنين ارزش مالي و مبالغ پرداخت شده براي اين آثار، به عنوان وجه اعتبار اوليه موزه قلمداد ميشود. پس از آن هر اثر هنري كه به صورت موقت يا دائمي وارد اين موزه شود با مقياس و اعتبار موزه مورد قضاوت قرار ميگيرد. همچنين هنرمنداني كه موفق شوند در موزههاي مهم دنيا نمايشگاه برگزار كنند يا موزه اثري از آنها را خريداري كند، از تاثيرات چشمگير افزايش ارزش مالي آثار خود بهرهمند ميشوند. اين تاثيرات شامل مجموعهداران يا مالكان آثار هنري و همچنين ساير حلقههاي مرتبط مانند بنگاهها و واسطهها نيز ميشود. در مجموع زنجيرهاي از تبادلات مالي منسوب و مرتبط با آثار شكل ميگيرد كه راس آن موزهها ميباشند. گاهي يك تشكيلات اقتصادي در راستاي برنامههاي توسعه خود و با اهداف متنوع اقدام به خريد آثار هنري ميكند. ارزش رو به رشد اين آثار از جمله آيتمهاي تضمين رشد تراز مالي به حساب ميآيد. اينگونه تشكيلات با قانع كردن موزههاي معتبر، آثار خود را به صورت امانت به موزهها ميسپارند در اين ميان طبق توافق ممكن است تعدادي را نيز به موزه هبه كنند. به هر ميزان موزهها با فعاليتهاي خود به رشد اقتصاد هنر كمك كنند به همان اندازه با كم كاري و عدم برنامهريزي موجب آسيب و عقبافتادگي در اين بخش ميشوند.