«وقتي وارد آنجا شدم، تلفن زدم به دفتر امام در قم و گفتم: من الان در داخل سفارت امريكا هستم. همراه دانشجوياني هستم كه آمدهاند وارد اينجا شدند و شما به اطلاع امام برسانيد. اگر اصل اين كار را كار نادرستي ميدانيد، همين حالا جواب دهيد و اينها ميروند بيرون. حاج احمد آقا وقتي برگشتند، فقط اين جمله را گفتند: امام فرمودند، بگوييد خوب جايي را گرفتيد، محكم نگه داريد.» (موسويخوئينيها: ديماه 1390)
امسال همزماني 13 آبان سالگرد اشغال سفارت امريكا در تهران با يكي از جنجاليترين جدالهاي انتخاباتي تاريخ ايالاتمتحده بهانهاي شد براي نگريستن به پيشينه لحظهاي كه در آن ايستادهايم. در اين لحظه، شرايط داخلي و خارجي ايران در پي سياست فشار حداكثري امريكا و سياستهاي داخلي، بحثهاي جدي را ميان صاحبنظران و مردم عادي دامن زده است، به همين بهانه نگاهي عميق به مسيري طي شده در روابط ميان ما و امريكا از ديدگاه منافع ملي در غبار جدال نيروهاي در صحنه، الهامبخش بوده و ميتواند چشماندازي براي آينده ترسيم كند.
اگر بخواهيم نگاهي كلي به روابط ايران و امريكا از ابتدا تا انقلاب 1357 بيندازيم، ميتوانيم آن را به سه دوره تقسيم كنيم؛ ابتدا دوره روابط تشريفاتي (1261 تا 1320)، دوم دوره گسترش نفوذ (1321 تا 1332) و سوم دوره تسلط همهجانبه (1333 تا 1357). پس از انقلاب، روابط ميان دو كشور دچار تلاطم شديدي شد.
اشغال سفارت امريكا در تهران را فارغ از نظرات موافق و مخالف شايد بتوان مهمترين واقعه تاريخ روابط ايران و امريكا طي صد سال فراز و گاه نشيب آن دانست. (1358-1261) سفارت امريكا در تهران به عنوان مقر سرفرماندهي سازمان سيا در منطقه خاورميانه داراي اهميتي ويژه بود. اشغال سفارت كه موجب قطع ارتباط سياسي امريكا با ايران در تاريخ 20 فروردين 1359 شد، تاثيرگذاري ديپلماسي امريكا بر معادلات قدرت در ايران را دچار وقفه كرد. اين وقفه همراه با لغو قراردادهاي هنگفت فروش اسلحه، لغو قرارداد اتمي و به ويژه پس از خروج ايران از پيمان سنتو سبب ايجاد گسستي در پرده آهنين امريكا پيرامون شوروي از فنلاند تا كره شد. حلقه تعيينكننده ايران در اين ديواره آهنين به سادگي به دست نيامده بود، بلكه حاصل چندين دهه تلاش سياسي، امنيتي دولت امريكا براي تعريف نقش ايران در منطقه و اتصال پيمان سيتو از طريق پيمان سنتو به پيمان ناتو بود. براي آنكه وسعت و شدت صدماتي كه امريكا از اين قطع رابطه متحمل شد را نشان دهيم، نيازمند آن هستيم كه چگونگي شكلگيري ساختار حامي منافع امريكا پيش از انقلاب را بررسي كنيم.
در مطلب پيش رو به بخش نخست روابط دو كشور از ابتدا تا 1357 ميپردازيم و در بخش دوم مطلب به سراغ بررسي سير روابط از 1357 تا امروز ميرويم.
نخست؛ از روابط تشريفاتي تا رقابت بر سر منافع
نخستين گام جدي و تاثيرگذار امريكا در روند جابهجايي تسلط سياسي، نظامي و اقتصادي امريكا به جاي انگلستان اولتيماتوم اتمي ترومن در اول فروردين 1325 (1946م.) به استالين در مورد تخليه آذربايجان است.
نگاهي به سابقه اين روابط نشان ميدهد امريكا به دليل عدم توانايي در رقابت با اروپا و روسيه تا سال 1292ش. (1914م.) توجه چنداني به آسيا نداشت. در دوم اسفند 1261 (1883م.) نخستين سفير امريكا وارد ايران شد كه تا اوايل قرن بيستم روابطي تشريفاتي را مديريت ميكرد. جنگ جهاني اول پايان انزواي سياسي امريكا است و واكنش امريكا در مقابل قرارداد 1919 ايران و انگليس نشان داد كه امريكاييها براي اولينبار منافعي در ايران يافتند كه به خاطر آن با انگلستان و روسيه به مخالفت بپردازند.
يكي ديگر از رويدادهاي مهم در تكوين اين تاريخ، قطع رابطه ايران با امريكا در 1314 ش به بهانه تخلف رانندگي سفير ايران و دستگيري او رخ داد. اين قطع رابطه در بهمن 1317 ش (ژانويه 1939) به دليل نياز به حمايت از آلمان براي مقابله با كمونيسم و ضرورت تحكيم محور برلين-تهران با عذرخواهي نماينده مخصوص وزارت خارجه امريكا در تهران پايان يافت. از ديگر رخدادهاي مهم اين دوره تصويب قانون حق انحصار تفتيش و تفحص و استخراج نفت در قسمتي از شرق و شمال شرقي ايران است كه به مدت 60 سال به شركت نفت امريكا و ايران واگذار شد.
دوم؛ گسترش نفوذ
با اشغال خاك ايران توسط نيروهاي متفقين در سوم شهريور 1320ش. (1941م.) دورهاي آغاز شد كه ميتوان آن را زمينهساز گسترش نفوذ آتي امريكا در حوزههاي مختلف دانست. اين روند نيازمند كارگزاريها و چينشهايي جديد در عرصههاي كليدي از جمله اقتصاد بود.
پس از جنگ جهاني دوم و تضعيف موقعيت بريتانيا فضا براي گسترش منافع امريكا فراهم شد تا با برقراري روابط دوستانه با كشورهاي منطقه و دادن كمكهاي اقتصادي و نظامي همكاري دولتها را در جهت دفاع از منطقه جلب كند. اين كشورها شامل حلقه پيرامون اتحاد جماهير شوروي از فنلاند تا كره و ذخاير تامين انرژي جهاني بود. براي به اجرا درآوردن اين دكترين وزارت امور خارجه امريكا بلافاصله به ايجاد نهادي به نام «دفتر امور يونان، تركيه و ايران» اقدام كرد. (ذوقي، 1380: 23-24) يكي از دلايل تمايل سياست اين كشور به گسترش نفوذ خود در خاورميانه، توسعه منابع نفتي در منطقه در دهه 1940 ميلادي بود.
پس از ماجراي آذربايجان امريكا توانست به واسطه بزرگنمايي خطر شوروي به حامي بيقيد و شرط سلطنت بدل شود. قراردادهاي نظامي در 1327 و 1328 و 1329 شاهدي بر اين مدعا است.
سوم؛ دوران تسلط همهجانبه
گام بعدي امريكا براي تسلط همهجانبه بر ايران دخالت در كودتاي 28 مرداد 1332 بود. امريكا در جريان ملي شدن صنعت نفت هم ابتدا به اميد تاثيرگذاري و نقش بيشتر در قراردادهاي آتي حوزه نفتي، نقشي بيطرفانه اتخاذ كرد. در 1331 (مارس 1953) پس از حصول اينكه ادامه دولت مصدق با منافع امريكا در تضاد خواهد بود، سازمان سيا گزارشي تهيه كرد تا با همكاري سرويس اطلاعاتي انگليس نقشهاي در دفتر سيا در قبرس تهيه و براي تصويب نهايي به وزارت خارجه دو كشور تحويل شود. پس از عمليات آژاكس گروه عظيمي از ماموران اطلاعاتي و نظامي امريكايي وارد ايران شده و موفق شدند طي كودتايي در 28 مرداد 1332دولت مصدق را كنار بزنند. اين كودتا نقطه شروع تسلط همهجانبه امريكا بر ايران به شمار ميآيد.
دولت ايران براي آسودگي خيال از بروز هرگونه حركتي كه حكومت تازه از بحران درآمده شاه را تهديد ميكرد، سازمان امنيت و اطلاعات كشور (ساواك) را بنياد نهاد و به پيشنهاد مستشاران امريكايي، تيمور بختيار اولين رييس آن سازمان شد. سازمان سيا 10 نفر مستشار متخصص را به ايران گسيل داشت. از آنجا كه فعاليت اطلاعاتي خارجي در دست مقر سيا در تهران بود، نيازي به تاسيس نهاد مستقلي مانند سي.اي.اي. نبود و از اين رو ساواك داراي وظيفه اطلاعات خارجي و امنيت داخلي و در واقع تركيبي از وظايف سي.اي.اي. و اف.بي.اي. را
به عهده گرفت، مجموعهاي از وظايف كه هيات مستشاري امريكا آن را در يك سازمان گنجاند. اما اقدام نهايي در تحكيم رژيم پهلوي امضاي قراردادي بين شركت نفت ايران و كنسرسيومي از شركتهاي نفتي غربي در مهرماه 1333ش. (1954م) بود كه در آن قرارداد سهم امريكاييها 40درصد، انگليسيها 40درصد، شركت انگليسي-هلندي شل 14درصد و فرانسويان 6درصد تعيين شد. (فونتن، 1367، جلد دوم: 178)
بعد از كودتاي 1332 تسلط بيشتر بر امور ايران را در مطابقت با دكترينهايي كه سياست خارجي امريكا را تعيين ميكردند، ميتوان پيگيري كرد.
دكترين آيزنهاور (1961-1953)
آيزنهاور جمهوريخواهي بود كه دكترين او بر مقابله همهجانبه با شوروي و گسترش سلطه امريكا بر كشورهاي همجوارش استوار بود. براي رسيدن به اين اهداف، امريكا سعي كرد با ايجاد پيمان بغداد و سپس سنتو خلأ ميان پيمان ناتو و سيتو را جبران كند. همچنين سيل نيروهاي مستشاري، پول و ماشينآلات به ميزان بيسابقهاي به ايران سرازير شد. كمكهاي مالي امريكا به ايران كه در سال 1330، 3/1 ميليون دلار بود، ناگهان 60 برابر رشد كرد و به 78 ميليون دلار رسيد. (واعظي، 1371: 61)
پيمان بغداد و پيمان سنتو
پيمان بغداد در اسفند 1333ش بين تركيه و عراق در بغداد امضا شد. در سال 1337 انگليس و پاكستان و ايران به آن پيوستند اما با كودتاي چپگرايان در همان سال 1337ش. (1958م.) توسط ژنرال عبدالكريم قاسم و خروج عراق از پيمان بغداد، اين پيمان تحت نام پيمان سنتو حيات سياسي جديد خود را آغاز كرد. سنتو با مشاركت ايران، تركيه، پاكستان و انگليس با محوريت آنكارا آغاز شد. در اين پيمان امريكا عضو بيراي بود ولي كمك ميكرد. اين پيمان در سال 1357با خروج ايران منحل شد.
همزمان با پيمان سنتو ايران و امريكا در چارچوب برنامه اتم براي صلح كه آيزنهاور پيشنهاد كرده بود قرارداد همكاري در زمينههاي غيرنظامي اتمي امضا كردند. همچنين مركز موسسه علوم هستهاي كه
زير نظر سازمان پيمان مركزي (سنتو) اداره ميشد، در سال 1959 از بغداد به تهران منتقل شد. به اين ترتيب همكاريهاي اتمي ايران- امريكا نيز همراه با پيمان سنتو آغاز شد. در قالب برنامه آموزش افسران ايراني در امريكا
در راستاي كمكهاي نظامي از سال 1324 تا 1349 بيش از 11 هزار نظامي ايراني در ايالاتمتحده امريكا آموزش نظامي ديدند و مشاوران امريكايي در نيروهاي پليس، ارتش و ساواك انجام وظيفه ميكردند.
دهه 40؛ ورود مستشاران نظامي امريكا به ايران
«دكترين كندي (1963-1961) و دكترين نيكسون (1974-1969)»
دكترين كندي با عنوان «اتحاد براي پيشرفت» براساس فشار بر حكومتهاي ناكارآمد، ديكتاتوريهاي امريكاي لاتين و خاورميانه ارايه شد. هدف از اين برنامه از يكسو جلوگيري از انقلاب و فروپاشي سياسي با اعلام اصلاحات سياسي، اقتصادي، اجتماعي در راستاي ايجاد فضاي باز سياسي و از سوي ديگر شناسايي و حذف مخالفان از صحنه سياسي بود. اصلاحات انقلاب سفيد در ايران تحت تاثير همين دكترين انجام شد.
نيكسون پس از ترور كندي به رياستجمهوري رسيد. دكترين او زاييده شرايط جهاني و منطقهاي ايالاتمتحده پس از شكست در ويتنام بود. اين دكترين امريكا را از بخشي از تعهدات جهانياش رهانده و اين تعهدات را به حلقههاي به هم پيوسته متعهدان خود محول ميكند. در عين حال، فعاليتهاي مستشاران امريكايي در ايران فراتر از حوزه ملي و در جهت اهداف دكترين بينالمللي مذكور بود. از جمله گروه مهندسين نظامي خليجفارس دو سال پس از كودتاي 28 مرداد 1332 شكل گرفت، اين گروه در مركز سرفرماندهي ارتش ايران مستقر بود. فعاليت اين گروه احداث پايگاه خانه، ساختمان پايگاه وحدتي و فرودگاه نظامي شيراز و اهواز با انبارهاي زيرزميني بود. تمام مراكز آموزش و تاسيسات نظامي نيز تحتنظر اينها بود. (عسگري، 1393: 146) قرارگاه هيات مستشاري نظامي امريكا در طبقه سوم يكي از ساختمانهاي همين ستاد بزرگارتشداران واقع شده بود. تمامي مستشاران امريكايي حقوق خود را از ستاد ارتش ايران دريافت ميكردند و تنها 6 نفر از ژنرالها و اعضاي اصلي دفتر اين هيات در تهران بودند كه حقوق آنان از طريق پنتاگون پرداخت ميشد. فرماندهان نيروهاي سهگانه ايران با نظر مستشاران امريكايي تعيين شده يا تغيير ميكردند. رييس اداره مستشاري در ايران سرلشكر فيليپ سي. گاست بود. (هايزر، 1366: 55)
اداره مستشاري ارتش ايران جزو ابواب جمعي فرماندهي كل نيروهاي پيمان آتلانتيك شمالي بوده كه در مقطع پيروزي انقلاب اسلامي ايران ژنرال رابرت داچ هايزر، معاونت فرماندهي آن سازمان را برعهده داشت و هر چند وقت يكبار براي بازديد اداره مستشاري ارتش به ايران ميآمد. (همان)
دهه 50؛ قراردادهاي نظامي- اطلاعاتي
و فروش تسليحات
دهه 50 با وجه به دكترينهاي پس از جنگ ويتنام و واگذاري تعهدات نظامي-امنيتي به ژاندارمهاي منطقهاي، دهه بلندپروازيهاي رژيم پهلوي بود. افزايش قيمت نفت زمينه مادي اين بلندپروازيها را براي تجهيز نظامي فراهم كرد. در همين مسير بود كه بودجه ارتش ايران كه در سال 1351 بالغ بر 1.7 ميليارد دلار بود، در سال 1352 از چهار ميليارد دلار به 20 ميليارد دلار در سال افزايش يافت، در سال 1353 يكباره به 4/9 ميليارد دلار يعني 680درصد بودجه قبلي افزايش يافت كه اين رقم 40درصد كل بودجه كشور را تشكيل ميداد. با صرف همين بودجهها بود كه در سال 1357 حدود 45000 امريكايي در ايران حضور داشتند و اعضاي سفارت امريكا به 1400 نفر ميرسيد. (ونس، 1390: 82)
قراردادهاي نظامي و حفاظت از قطعات
سري امريكايي
در قراردادهاي نظامي ايران و امريكا تصريح شده بود كه حفاظت از بخشي از سلاحهاي سري به عهده مستشاران امريكا در ايران است. روايت آذربرزين از سقوط يك هواپيماي شكاري در ظفار نشاندهنده حساسيت اين پيمان است:
«... دوربيني روي آن داشتيم از اينهايي بود كه [سرّي] بود، تازه هم آمده بود. سيآياي خيلي ناراحت بود. گفتيم به هرحال ما نگهش ميداريم. بعد مجبور شديم طياره شكاري گذاشتيم بالا؛ 24 ساعته، شب و روز... تا اينكه نيروي دريايي با يكي از كشتيهاي شركت آريانا رفتند و غواصهايشان دوربين را درآوردند. لاشه هواپيما ديگر مهم نبود، دوربين را برگرداندند.» (دهباشي، 1393: 223)
در دورهاي منجر به انقلاب، مستشاران براي حفاظت از قطعات سري پيشبينيهايي كرده و خروج قطعات سري و موشكها را به شخص اريك ون موربارد واگذار كرده بودند. او متخصص سالويشن (عمليات نجات و تخليه اسناد طبقهبندي شده و سلاحهاي سري) بود و يك سال قبل از انقلاب در سفري كوتاه به عنوان سفير حسننيت به ايران آمده، اما ماندگار شده بود و تمام نيروهاي اطلاعاتي را زير چتر مديريت خود گرفته بود. (دهباشي، 1393: 409)
اولويت منافع منطقهاي امريكا بر مصالح ملي ايران را در بحث خريد پايگاه ديگو گارسيا در اقيانوس هند ميتوان ديد كه در واقع در جهت استقرار پايگاه منطقهاي امريكا بود. آذربرزين در اين باره ميگويد: «ما فقط رفتيم و جزيره را ديديم؛ البته آنطوركه من درك ميكردم، ما نميخواستيم جزيره بخريم. امريكا بود كه ميخواست از اين جزيره به اسم ما استفاده كند. بعد كه موضوع چابهار مطرح شد، آمدند در چابهار و از ما درخواست كردند كه يك چيزهايي را در ساختمانهاي پايگاه تغيير بدهيم.» (دهباشي، 1393: 228)
ايستگاههاي شنود و فعاليتهاي امنيتي
اين ايستگاهها به گفته سوليوان، به وسيله عدهاي كارشناسان فني غيرنظامي در قلب جنگلهاي دورافتاده شمال ايران كار ميكرد كه باارزشترين اطلاعات را براي مقابله با تهديد شوروي دراختيار امريكا قرار ميداد. (سوليوان، 1361: 72)
پرويز ثابتي مدير امنيت داخلي ساواك (شعبه سوم) درمورد مركز سيا در ايران ميگويد: «بله در آذربايجان) ظاهرا درپارسآباد مغان و3 كيلومتري مرز و
تحت پوشش شركت ساختماني) و مازندران (باغ شخصي محمدرضاشاه در صفيآباد بهشهر كه به سي.اي.اي. تحويل داده بود) و گيلان و خراسان (پايگاه كبكان در 64 كيلومتري شرق مشهد) مراكزي داشتند و عمليات شوروي را تا 400 كيلومتر داخل آن كشور رصد ميكردند و خيلي هم رسمي بود.» (قانعيفرد، 1390: 287)
طرح سري I.BEX در اوايل 1970توسط C.E.O سازمان ارتباطات و الكترونيك ارتش امريكا در ايران ارايه شد. در اين طرح به وسيله پايگاههاي اطلاعاتي الكترونيكي، دريايي، هوايي و زميني و هواپيماهاي «رادار پرنده» نظير آواكس و هواپيماهاي عكاس، اطلاعات رد و بدل ميشد. هزينه اين پروژه در بلندمدت، 3.1 ميليارد دلار بود. در زمان انقلاب طرح متوقف شد. مسوول اين طرح در قبل از انقلاب «سرلشكر هوايي فيليپ گاست» بود كه اجراكننده بسياري از طرحهاي امنيتي امريكا در ايران، منطقه بوده است. (عسگري، 1393: 246) شوروي و كشورهايي مانند عراق و يمن جنوبي و فلسطين و سوريه و... چالشهايي امنيتي براي منافع امريكا در منطقه بودند. امريكا براي كنترل اين چالشها طرحهاي امنيتي پرهزينه، بلندمدت و سري را با استفاده از موقعيت ايران به اجرا در ميآورد. اين نكته حايز اهميت است كه مقامات ايراني هيچگاه در جريان اطلاعاتي كه در اين طرحها به دست ميآمد قرار نميگرفتند و با اينكه قيمت گزاف رادارها و پناهگاههاي بتني پايگاهها، هزينه محافظان (250 نفر) و ساختن محل اسكان آنها به عهده دولت ايران بود، محصول كار رادارها همگي از پايگاهها به سفارت امريكا ارسال ميشد و هيچگاه ساواك اطلاعي از نتايج آن نداشت. (همان: 222) در آستانه انقلاب و با اوجگيري اعتراضات، پايگاههاي جاسوسي امريكا مورد تهديد قرار گرفت. روزنامه امريكايي هرالد تريبون همان زمان در پاريس گزارش داد: «با اينكه كارشناسان امريكايي پايگاههاي خود را در بهشهر ترك كردهاند، دستگاهها طوري تنظيم شدند كه كار جاسوسي امريكاييها در اين پايگاه همچنان ادامه دارد.» (كيهان، 19/12/1357، شماره 10657، صفحه دو)
در روايت آذربرزين، جانشين فرماندهي نيروي هوايي در اين مورد آمده: «داريوش جلالي متولد 1319 در شيراز، از عوامل مهم پروژه IBEX كار مشترك سازمان سيا، آژانس اطلاعات ملي امريكا و نيروي هوايي ارتش بود كه اين پنج پايگاه جاسوسي به صورت مشترك بين كاركنان اطلاعاتي امريكا و اطلاعات نيروي هوايي شاهنشاهي اداره ميشد. داريوش جلالي همچنين متهم به آتشسوزي عمدي پايگاه راداري، در زمان مسووليتش در اين پايگاه بعد از پيروزي انقلاب بود. او به خاطر اين قضيه دو ماه در پاييز 1358 زنداني شد و پس از آزادي در كودتاي نوژه شركت كرد و دستگير شد.» (دهباشي، 1393: 936)
اين مستشاران نظامي پس از انقلاب نيز در جريان ماجراي مك فارلين نقش ايفا كردند. سرلشكر گاست، رييس گروه مستشاري امريكا در ايران نيز به كشور خود بازگشت و با بازگشت او در تابستان 1358 پرونده مستشاران نظامي امريكا در ايران بسته شد.
فعاليت سيا در تهران
اهميت ايران در استراتژي منطقهاي امريكا موجب شد مديريت فعاليتهاي سيا در منطقه به تهران منتقل شود. براي همين، در سال 1352 مقر سيا در منطقه خاورميانه از قبرس به تهران منتقل شد و عمده فعاليت آن در زمينه كسب اطلاعات از اتحاد شوروي بود. (ملك محمدي، 1383: 139) روایت آذربرزین از دستگیری مقربی این است که ضد اطلاعات ارتش و ساواك در جريان آن نبودند ازجمله علايم حضور قوي سيا در ايران است. آذربرزين در اين زمينه ميگويد: «بعد از اينكه مقربي را گرفتند، نصيري داشت اين را براي خاتم ميگفت كه مقربي روز 25 مهر شناسايي شده بود. طرز شناسايياش هم اين بوده است -ضداطلاعات و ساواك[در جريان] نبودهاند- كه عوامل سيآياي در ايران دنبال وابسته مطبوعاتي شوروي بودهاند، ... و مقربي را شناسايي كردند...» (دهباشي، 1393ص486)
دكترين كارتر (1981-1977)
برگزاري كنفرانسي در اول آگوست 1975 با عنوان كنفرانس هلسينكي موجب تغيير تعيينكنندهاي در عرصه جهاني شد. اين كنفرانس منجر به پيماني چندجانبه شد كه از سوي 33 كشور اروپايي و امريكا و كانادا به امضا رسيد. مسائل مهمي كه اين پيمان چندمنظوره در برميگرفت به چهار «سبد» تقسيم ميشد.
مهمترين بخش اين توافق سبد سوم يا همان اجراي قوانين حقوق بشري در تمام كشورهاي جهان بود. دکترین کارتر (که در 1976 برنده انتخابات شد و 1977 ریاست جمهوری خود را آغاز کرد) مبتنی بر افزایش اعتبار جهانی امریکا بر توافقات کنفرانس هلسینکی تاکید کرد، چراکه امریکا به دليل بياعتباري ناشي از جنگ ويتنام و با هدف بازيابي حيثيت از دست رفتهاش، بر اين بخش از توافق تاكيد بيشتري داشت تا از اين طريق بتواند مجامع روشنفكري و منتقدانش را از ضديت با جنگهاي امپرياليستياش منحرف كند. به همين دليل جيمي كارتر، رييسجمهور وقت ايالاتمتحده، طراحي حمايت از حقوق بشر را در صدر برنامههاي فراملي امريكا قرار داد. دكترين حقوق بشر كارتر براي حكومتهاي ديكتاتور متحد امريكا تداوم همان دكترين كندي بود كه به دنبال واكسينه آنها در برابر انقلاب و حفظ آنها در مقابل فروپاشي بود. از سوي ديگر همين دكترين تضعيف كشورهاي اقمار شوروي و تلاش براي نامشروع جلوه دادن و فروپاشي آنها، كنترل تسليحات از طريق توافقنامههاي بينالمللي و برقراري روابط نزديك با چين و... را دنبال ميكرد.
عملكرد جناحهاي مختلف امريكا
در انقلاب 1357
با بررسی روایتهای افراد درگیر به نظر میرسد ژنرال هایزر (مسوول خاورمیانه و غرب آسیا، معاون فرماندهی ناتو در فرانکفورت) ابتدا برای کنترل انقلاب، جلوگیری از فروپاشی ارتش و حمایت از بختیار به ایران آمد اما در برابر امواج انقلاب به سياست تشويق ارتش به مذاكره، جلوگيري از كودتاي ارتش در 26 دي و12 بهمن 1357و جلوگيري از هرج و مرج و جنگ داخلي روي آورد. او درحالي ايران را ترك ميكرد كه سران ارتش بيانيه بيطرفي را در 22 بهمن 1357 امضا و اعلام كردند.
ابراهيم يزدي درباره دخالت جناحهاي امريكايي ميگويد: «[در امريكا] دو جناح مشخص بودند؛ يك جناح موافق بودند كه به شاه كمك شود و سر كار بماند، [زيبيگنيو] برژينسكي بود. [هارولد] براون كه وزير دفاع امريكا بود و احيانا خود [جيمز] كارتر هم تمايل داشت به اينكه شاه اينجا بماند. گروه مخالف كه آنطرف بودند، [سايروس] ونس وزير امورخارجه، و رييس سيآياي بودند.» (يزدي، 1384: 215)
اما در مقابل موج انقلاب، امريكاييها به اين نتيجه رسيدند كه شاه توانايي كنترل اوضاع را ندارد و بايد از ايران برود. اختلافنظر جناحهاي امريكايي در مورد ايران موجب سردرگمي شاه و عناصر ديگر مستقر در رژيم ميشد. اختلاف جناحها در مواضع سوليوان و برژينسكي كاملا مشهود است. ملاقات همه روزه شاه با سفيران اين جناحهاي امريكا و انگليس اثرات زيانبخشي در سرنوشت ملت ايران به جاي ميگذارد. ساليوان سفير امريكا در ايران در دوران انقلاب قبلا سفير امريكا در فيليپين بود. برژينسكي، مشاور امنيت ملي كاخ سفيد، در مكالمه تلفني با پادشاه ايران توصيه ميكرد به وعدههاي فريبنده نبايد گوش كرد. بايد اعمال قدرت كرد ولي ساليوان عكس آن را ميگفت. او با دروغ به شاه ميگفت دولت امريكا مشغول حل مساله ايران از طريق سياسي است و بايد از هر نوع خشونت كه روند مذاكرات را به خطر مياندازد، پرهيز نمود. مذاكره سياسي با چه كسي، معلوم نبود. ابراهيم يزدي ميگويد: «پيش از پيروزي انقلاب ارتباطاتي ميان رهبران انقلاب در ايران با مقامات سفارت امريكا در ايران وجود داشت. از اعضاي شوراي انقلاب مرحوم دكتر بهشتي مستقيما با خود ساليوان به همراه شخصي به نام اسكود كه فارسي را بسيار روان صحبت ميكرد ديدار و مذاكره ميكرد. آقاي مهندس بازرگان و آيتالله موسوي اردبيلي نيز ملاقاتهايي جداگانه با ساليوان داشتند و با سفير آلمان همچنين مذاكراتي صورت گرفت.[...] اين ملاقاتها و مذاكرات البته به تصديق همه تحليلگران تاريخ انقلاب در پيروزي انقلاب بهخصوص در مرحله نهايي نقش اساسي داشته است و از درگيري شديد بين انقلابيون و ارتشيها جلوگيري كرده است. (يزدي، 1384: 309 و 310)
نتيجه عمليات جناحهاي امريكا در ايران، سرانجام به قبول شرايط انقلاب و اعلاميه بيطرفي ارتش منجر ميشود كه نقش فردوست در اين موضوع به عنوان رييس دفتر اطلاعات ويژه دربار و رييس بازرسي شاهنشاهي واجد اهميت است. آذربرزين ميگويد: «حضور فردوست در اين جلسه براي شركتكنندگان يك نوع ابهام پيش آورد كه موضوع اعلام بيطرفي، موردنظر پادشاه ايران است به راحتي ورقه را امضا كردند... (دهباشي، 1393: 541-542) در مورد انتخاب فرماندهان ارتش نيز سفير و مستشاران نظامي امريكايي دخالت مستقيم داشتند. شاه پس از تنفيذ آذربرزين به فرماندهي نيروي هوايي در شب قبل، پس از اعمال نفوذ سفير امريكا، از طريق ازهاري، فرداي آن روز ربيعي را به عنوان فرمانده نيروي هوايي معرفي كرد. (همان: 157- 156) روابط در هم تنيده عمال ارتش و حكومت ايران با امريكا در اين برهه تعيينكننده شد. از جمله در مورد انتساب ازهاري به نخست وزيري آذربرزين ميگويد: «ازهاري نمونهاش بود ديگر. دوتا داماد داشت، هر دو عضو سيآياي بودند. به علت بيكفايتي برش داشتند اما دوباره برش گرداندند و گذاشتندش رييس ستاد ارتش، گذاشتندش نخستوزير.» (همان: 209)
از دستگيريهاي فرمايشي سران رژيم روايتهاي مختلفي نقل ميشود. به دستور ازهاري و به روايتي تيم فرح براي خروج از بنبست مساله دستگيري رجال و وزيران مطرح شد. برمبناي اين شيوه تفكر بايد رجال پيشين دستگير ميشدند تا رضايت مردم جلب شود و اوضاع آرام شود و در آرامش بتوان چهره ليبرال فرح را جانشين چهره خشن و ديكتاتور پيشين دربار سازد و ضمنا با اين اقدام نشان داد كه قصد بر مبارزه با فساد است.
تحليلي بر اين دوران
مسيري كه در روابط بين ايران و امريكا بررسي كرديم از سه مرحله شكلگيري، گسترش نفوذ و تسلط همهجانبه گذشت. در تمام اين مراحل دكترينهاي روساي جمهور امريكا بر آنچه در ايران اتفاق افتاد سايه افكنده بود. اين دكترينها همگي متاثر از شرايط جهاني، بازي قدرت ميان جناحها در امريكا و موقعيت ايران در نظام جهاني و نيز روابط نيروها در درون كشور بودند. امريكا در مسيري كه طي شد، روز به روز بيشتر به دنبال تاثيرگذاري بر سياست در ايران به عنوان يكي از مناطق حياتي در معادلات جهاني بود و اين تاثيرگذاري را از طريق فرستادن مستشاران سياسي، اقتصادي، نظامي، امنيتي و اطلاعاتي خود و همپيمانانش اعمال كرده است. نيروهاي حاكميتي، شخصيتهاي سياسي و حوزهها و رسانههاي متاثر و ديگر اهرمهاي وابسته يا همسو در عملي شدن اين تاثير نقش تعيينكننده داشتند.
اما با وقوع انقلاب در ايران سال 1357 اين سلطه موثر، مورد تهديد جدي قرار گرفت و در مقابل امريكا براي تجديد ساختار استراتژيك خود تلاشي را آغاز كرد. در دوره ميان وقوع انقلاب تا اشغال سفارت امريكا و سپس قطع روابط، سفارت اين كشور به عنوان مركز سازماندهي عمليات سياسي، اطلاعاتي و نظامي نقش ايفا ميكرد. اما پس از اشغال سفارت ضربهاي اساسي به نفوذ امريكا در ايران و منطقه وارد و در نتيجه آن اين ماموريت به مراكز ديگري منتقل شد. از آن نقطه تا امروز با رخ دادن ماجراي طبس، كودتاي نوژه، حمله عراق به ايران و ماجراي مك فارلين رابطه ايران و امريكا اشكال ديگري پيدا كرد و واجد پيچيدگيهاي جديدي شد كه در شماره دوم اين مطلب به آن خواهيم پرداخت.
منابع:
1- دهباشي، حسين. (1393) فرماندهي و نافرماني (گفتوگو با شاپور آذربرزين). تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران.
2- ذوقي، ايرج (1380). گزارشي از رفتار سياسي امريكا در قبال نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران (1332-1330). تهران: مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي.
3- سوليوان، ويليام (1360) ماموريت در ايران. ترجمه محمود مشرقي. تهران: انتشارات هفته.
4- شوكراس، ويليام (1371) آخرين سفر شاه. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي. تهران: نشر البرز.
5- عسگري، شاداب (1393) مستشاران نظامي امريكا در ايران. تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي.
6- فردوست، حسين (1396) ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. تهران: انتشارات روزنامه اطلاعات، چاپ سي و دوم.
7- فونتن، آندره، (1367) تاريخ جنگ سرد، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران: چاپخانه زندگي.
8- قانعيفرد، عرفان (1390) در دامگه حادثه (گفتوگو با پرويز ثابتي) . لسآنجلس: شركت كتاب.
9- كيهان، 19/12/1357، شماره 10657، صفحه دو.
10- ملك محمدي، حميدرضا (1385) ژاندارم و ژنرال (نگاهي به روابط ايران و امريكا در دوره پهلوي دوم). تهران: نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي.
11- موسويخوئينيها (ديماه 1390) در گفتوگو با مجله مهرنامه، شماره 18.
12- هايزر، رابرت (1366) ماموريت به تهران. ترجمه محمدحسين عادلي. تهران: انتشارات رسا.
13- واعظي، حسن (1371). ايران و امريكا (بررسي سياستهاي امريكا در ايران). تهران: سروش.
14- ونس، سايروس (1390) انتخاب دشوار. تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي.
15- يزدي، ابراهيم (1384) دكترين امنيت ملي. تهران: نشر سرايي.