در تمناي يادگيري 2
محمدرضا نيكنژاد
«...اجازه بدهيد با مثالي شروع كنم. شما وقتي به فروشگاههاي لوستر يا چيني فروشي يا اشياي شكستني ميرويد، ميبينيد كه نوشتهاند: «دست نزنيد» ... وقتي به حوزه تربيت وارد ميشويم، ميبينيم كه از اين «دست نزنيد»ها بسيار بر ذهن و زبان ما جاري است؛ لذا ميخواهم به خانوادهها توصيه كنم كه لطفا اين تابلوها را از جايجاي خانه ذهنتان برداريد. به عبارت ديگر، اين تابلوهاي پيدا و پنهان، با پيامهاي روشن و مبهم را از مناسبات و ارتباطات پيدا و كلامي يا پنهان و كنايه و اشاره خود با فرزندانتان كم كنيد. بچههايتان را آزادتر بگذاريد. لطفا كمي عقب بايستيد و به فرزندانتان فرصت بيشتري براي تجربه زندگي بدهيد! در عين حال در جستوجوي راهي براي توانمندسازي خود براي مشاهده رشد كودكان باشيد. مشاهده رشد كودكان شگفتانگيز است؛ فرآيندي كه بعضا در هجمه روزمرّگي ديده نميشود...» متن بالا بندي از كتاب «در تمناي يادگيري 2: ضيافت آموختن» است كه گفتوگوي پر و پيمان دكتر اسدالله مرادي با دكتر محمدرضا سركار آراني است. دكتر مرادي دانشآموخته فلسفه، استاد دانشگاه فرهنگيان و از انديشمندان آموزشي كشور و دكتر آراني نامي آشنا در گستره جهاني آموزش، استاد دانشگاه ناگوياي ژاپن و از بنيانگذاران انجمن درسپژوهي در جهان است. كتاب «در تمناي يادگيري 2» ادامه كتابي با همين نام و كاملكننده آن است كه هر دو را انتشارات افست منتشر كرده است.
بيشتر كتابهاي منتشرشده در گستره آموزش ايران يا چندان با گرفتاريهاي بنيادين و روزمره آموزش كشور پيوند استواري ندارند، يا دانشگاهي هستند و معمولا به پايههاي تاريخي- فلسفي علوم تربيتي و ... ميپردازند و باز هم گرهي از صدها دشواريهاي خرد و كلان آموزش كشور نميگشايند؛ عمدهترين دليل اين موضوع ميتواند پيوند اندك نويسندگان آنها با رخدادهاي درون مدرسه و دشواريهاي آن باشد و شايد ... از اين روست كه بسياري از آنها نه به درد آموزگار و مدير و مدرسه ميخورد و نه دانشآموزان و خانوادهها! به راستي كم هستند كتابهايي كه چشماندازهاي تازهاي را روي ساختار آموزشي و آموزشگري و البته پدر و مادرها بگشايند و چراغ راهي شوند براي پرورش شهرونداني در ترازجهان پيچيده كنوني.
در اين فضا دو كتاب «در تمناي يادگيري» چنين سنت فراگيري در كتابهاي علوم تربيتي را اندكي پشت سر نهاده و زمينه آگاهيهاي تازهاي در گستره آموزش و پرورش فراهم كرده است. دكتر سركار آراني با اينكه بيش از دو دهه است كه در ژاپن زندگي ميكند اما پيوند خويش را با فضاي كلي آموزش ايران حفظ كرده و با آشنايي كم و بيش دقيق خود با گرفتاريهاي آموزش در مدرسه و پرورش در خانه و البته آگاهيهاي گسترده و دقيق از پيشرفتها و گرفتاريهاي تازه آموزش در جهان، پاسخگوي پرسشهاي موشكافانه و تا اندازهاي متفاوت دكتر مرادي شده است. اين كتاب كوششي براي طرح پرسشهايي است كه پاسخ آنها ميتواند برخي از دلنگرانيهاي آموزشگران، مديران و معاونان مدرسه، پدر و مادرها، دانشجويان دانشگاه، فرهنگيان و در كل كساني كه علاقهمند به گستره آموزش و پرورش هستند را پوشش دهد. كتابي است كه خواندن آن به درد همه شهروندان ميخورد و براي همگان سخني تازه در خود دارد. در پايان يادداشت بد نيست بخشي از اين كتاب ارزشمند را باهم بخوانيم: «در فرآيند تجدد، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، در جهان تعليم و تربيت سوءتفاهمي پيش آمد، به اين معنا كه عدهاي فكر كردند تربيت همانند علوم تجربي، مثل فيزيك، شيمي و ... امري صرفا علمي است و ميتوان فارغ از فرهنگ و تاريخ و جغرافيا و سرزمين، با نگاه اثباتگرايانه (پوزيتيويستي) مثلا شيوههاي تعليم و تربيت امريكايي را در هر سرزميني به كار گرفت و نتيجه مطلوب هم گرفت. ولي به زعم من تربيت و تدريس، بيش و پيش از هر چيز امري فرهنگي و اجتماعي است و بيماريهاي آن بعضا به داروهايي با اقتضائات كمي و اثباتگرايانه و آزمونگيريهاي استانداردساز تن نداده و نميدهد .
تربيت امري فرهنگي- اخلاقي و تدريس و آموزش، امري نظري- عملي است. البته تدريس و آموزش تاحدودي سياسي هم هست. سياسي به اين معنا كه منشأ مشروعيت و سامانه توزيع قدرت و اعمال حاكميت و در يك كلمه سياست در هدفگذاري، توليد محتوا، سازماندهي فرآيندهاي يادگيري، گزينش معلم و روش تربيت آن، روش عمل و ارزيابي و ميزان كارآمدي آن موثر است و حضوري پيدا و پنهان دارد. تدريس نه تنها به توانايي عمل حرفهاي طراحان و معلمان در حوزه عمل، بلكه به تاريخ و آداب و فرآيندهاي معناساز يك جامعه (مانند فرهنگ و زيستبوم) و كيفيت زيست اخلاقي در آن نيز بستگي دارد.»